«مراقب باشیم که عدالت را با انتقام اشتباه نگیریم. در تصویر معوجی که در ذهن بشر شکل گرفته این دو مفهوم بسیار نزدیکاند. اما باید مدام به یاد داشت که یکی نیستند.» (آریل دورفمن)
«پدرم، مثل مادرم سخت معتقد بود که زندگى خانوادگى ما مىباید کاملاً خصوصى بماند. بچه که بودیم وادارمان مىکردند هر بار این قانون را رعایت کنیم. ولى حالا دیگر بچه نیستیم. شاید بچههاى بالغ باشیم اما بچه نیستیم.» این یادداشتی است از رودریگو گارسیا، پسر بزرگ گابریل گارسیا مارکز، در توجیه انتشار یادداشتهایش به صورت کتابى با عنوان «گابو و مرسدس؛ یک بدرود»؛ کتابى که او و ناشرش به خوبى مىدانستند به محض انتشار با استقبال دوستداران مارکز، محبوبترین رماننویس معاصر در سراسر جهان، روبهرو خواهد شد.
آریل دورفمن نماد «هنرمند سیاسی» است. نویسندهای که روزگاری مشاور فرهنگیِ سالوادور آلنده بود و پس از کودتای ژنرال پینوشه از شیلی گریخت اما سیاست را کنار نگذاشت. هنوز هم در آستانهی هشتاد سالگی گهگاه اعلام موضع میکند، خواه مقالهای در انتقاد از دونالد ترامپ باشد خواه امضای طومار در پشتیبانی از نسرین ستوده.
بحران همهگیری ویروسِ کرونا چه چیزهایی را دربارهی جامعه، سیاست، اقتصاد و زندگی ما آشکار کرد؟ چرا غافلگیر شدیم؟ چه عواملی سبب شد که کشورهای گوناگون در مواجهه با آن به شیوههای مختلفی عمل کنند؟ بحران کرونا چه تفاوتها و شباهتهایی با بحران مالی ۲۰۰۸، بحران تروریسم و بحران پناهجویی داشت و در نهایت این تجربه چطور میتواند ما را برای آیندهای بهتر آماده کند؟
من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظهی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیهی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.
در سال ۲۰۱۸ مجلهی «ساینس» این پرسش را با دهها دانشمند جوان مطرح کرد که به نظرشان نسل آینده در چه جور مدارسی باید تحصیل کند. بسیاری از آنها پاسخ دادند که ما باید زمانِ کمتری را به از بر کردن اطلاعات اختصاص دهیم و برای فعالیتهای خلاقانه فضای بیشتری در نظر بگیریم.