سه ماه از زمانی که در خیابانها روسری از سر برداشتهایم میگذرد. خیابانهایی که در آنها تردد میکنیم ــ شامل عابران و کسبه و حتی پلیس و نیروهای سرکوب ــ به وجودِ ما عادت کردهاند اما در درون بسیاری از ما، و در لایههای نادیدنیِ جامعه، هنوز وضعیت غیرعادی است.
این چند خط روایت زنی است که چند ساعتی را در داخل ماشین ون پلیس، در تهران، در بازداشت بوده است. او که نام و مشخصاتش محفوظ نگهداشته شده، در مصاحبه با آسو، از لحظهای که پا به خیابان گذاشته تا لحظهی آزادیاش را به تصویر کشیده است. تصویری از زنان و مردانی که بازداشت شده بودند، از زنان و مردانی که معترضان را سرکوب میکردند و از مردمی که او از پشت شیشههای ونِ پلیس شاهد اعتراضها و شعارها و ضرب و شتمشان بود.
چهار سال پیش روایتی دربارهی تجربهام از کنار گذاشتنِ حجاب نوشتم و در فضای مجازی منتشر کردم. روایتی که برای اجتناب از عواقبِ احتمالی بدون نام منتشر شد. در هفتههای اخیر و پس از قتل مهسا امینی که بالاخره این زخم جمعی سرباز کرد دوباره به این متن بازگشتم. کمی تغییرش دادم، امضایش کردم، و تصمیم گرفتم یک بار دیگر منتشرش کنم.
شاید بتوان نخستین شمایل مقاومت زنان پس از انقلاب را تصویر زنی دانست که روبهروی مرد معممی ایستاده و انگشتش را به سوی او گرفته است. این زن، شیده رحمانی (با نام هنری ملیحه نیکجومند)، بازیگر سینمای ایران است که تصویرش در تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری در روز هشت مارس (۱۷ اسفند ۱۳۵۷) توسط هنگامه گلستان ثبت میشود.
در گفتوگوی پیش رو یک زن پژوهشگر فمینیست میکوشد تا دریچهای به گذشته و آیندهی این اعتراضات باز کند. این گفتوگو بعدازظهر یکی از روزهای آخر شهریور انجام شده، جایی میان خستگی و زخمهای تظاهرات شب قبل و بیم و امید تظاهرات شب بعد.
مهرانگیز کار با بیان اینکه هیچوقت باور نمیکرد که حکومت بتواند به اجبار حجاب بر سر زنان کند، میگوید که جمهوری اسلامی به کمک فضایی که جنگ ایران و عراق در کشور ایجاد کرده بود، حجاب اجباری را به زنان تحمیل کرد و در شرایط جنگی و روزهایی که دائماً پیکر سربازان را از جبههها میآوردند، اصلاً ممکن نبود که زنها بتوانند برای حق از دسترفتهای مثل حق انتخاب پوشش مبارزاتی را سازماندهی کنند.