تخمین زده میشود که از سال 2001 بیش از 17000 نفر در زندانها و بازداشتگاههای سوریه جان خود را از دست دادهاند. کسانی که نجات یافتهاند، مجبور بودهاند برای زندهماندن به اقداماتی غیرقابلتصور دست بزنند. این روایت برگرفته از نقل قولهایی از بازداشتشدگان سابق در اوایل سال 2016 است.
اگر به شما میگفتند که «همسایه»ی شما میتواند به اندازهی آیشمان موجودی درندهخو باشد چه میکردید؟ حالا اگر بگویند شاید شما هم دستِ کمی از این «همسایه» ندارید چه؟ آیا ما یا این «همسایه»مان هم اگر به جای آیشمان بودیم دستور فرستادن یهودیان به کورههای آدمسوزی را صادر میکردیم؟
نویسنده با نگاهی به دوران حبس خود به اتهام آموزش به دانشجویانِ محروم از تحصیل و گذراندن دوران انفرادی، از تجربهی «گسست» میگوید. گسست، نوعی حالت روانی است که فرد در آن از بُعدی از ابعاد تجربهی واقعیت جدا شده و یکپارچگی میان آگاهی و دیگر ابعاد وجودیاش را از دست میدهد.
بررسی روشهای عمدهی شکنجه از منظر دانشِ عصبشناسی نشان میدهد که این شیوهها نه تنها مؤثر نیست بلکه به سلامت روانیِ شکنجهگران هم آسیب میرساند. نویسندهی این کتاب مهم پیشنهاد میکند که بازجویان به جای شکنجه با زندانیان گفتگو کنند.