نگاهی به زندگی و آثار بهجت صدر، نقاش نوگرای معاصر که از پیشکسوتان هنرهای تجسمی در ایران بود.
زن در مجموعه شعرهای دیوار و اسیر هنوز ساخته نشده بود. به زبان خودِ فروغ، شاعر هنوز نیاموخته بود که چگونه باید به دنیا نگاه کند.
در چهاردهمین نمایشنامهی هوشنگ توزیع، با اجرای خیرهکنندهی خود او در نقش فریدون فزخزاد، هنرمند میرا به هستی نامیرا راه مییابد... شاید تأملبرانگیزترین پرسشی که زندگی فریدون فرخزاد و شاعر نقرهای مطرح میکنند این باشد که چرا و چگونه شاعری که آغاز کار هنریاش از آیندهای موفق خبر میداد و میتوانست جهانی شود، عاقبتی چنین غمانگیز یافت؟
دیروز عصر خانم فرزانه میلانی به کافهای در استانبول آمد تا دربارهی شهیرترین زن شاعر معاصر، فروغ فرخزاد، و کتابی که دربارهی او نوشته است، سخن بگوید.
«در من شعر میجوشید و من باز هم دیوانگی کردم. یعنی همهی آدمهای احمق را که دوستم داشتند، گذاشتم کنار. همهی نقشهها و برنامههای عمرانی! به هم ریخت. به قول بچهها، برنامهی تشکیل خانواده! آنچنان کُنفیَکون شد که دیگر محال است تا آخر عمر کسی حاضر شود مرا بگیرد.»