دنیای مدرن مبتنی بر این باور است که انسانها میتوانند مرگ را بفریبند و بر آن غلبه کنند. این نگرش انقلابیِ جدیدی است. در بخش عمدهای از تاریخ، آدمیان با رامخویی تسلیم مرگ میشدند. تا اواخر دوران مدرن، اکثر ادیان و ایدئولوژیها مرگ را نه تنها سرنوشت محتومِ ما بلکه منبع اصلیِ معنای زندگی میشمردند.
در دنیای امروز «ایران» خودش یک مسئله است. چه در نگاه اسلامگرایان انقلابی در ایران، چه ملیگرایان سکولار، چه هر اپوزیسیونی که در تقلای تغییر، روزگار میگذراند و چه در نگاه غربِ امروز، ایران با تمام جهات سیاسی، فرهنگی، باستانیاش یک مسئله است. شاخص این ادعا نیز نسبت ایران با تمدن است.
در سال ۱۹۳۰، یک سال پس از شروع رکود اقتصادی، جان مینارد کینز تصمیم گرفت تا در مورد امکانات اقتصادی برای نوههایش بنویسد. به رغم اندوه فراگیر ناشی از فروپاشی نظم اقتصادی جهانی، این اقتصاددان بریتانیایی خوشبین باقی ماند، و اعلام کرد «رکود اقتصادی حاکم بر جهان... ما را از دیدن واقعیتهای آشکار باز داشته است». او در جستار خود پیشبینی میکند که تا صد سال دیگر، برای مثال تا سال ۲۰۳۰، جامعه آنقدر پیشرفت کند که آدمها به ندرت محتاج کار باشند.
هنگامی که در سال 2013 مخالفان قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان در فرانسه جنبش اجتماعی بزرگی را ترتیب دادند، جنبشی که به «تظاهرات برای همه» مشهور شد، بسیاری از روزنامهنگاران و سیاستشناسان فرانسوی آن را «مه 68 محافظهکاران» خواندند. اغراق نیست اگر بگوییم...
خانواده دیگر یکبُعدی نیست و شکلهای مختلفی پیدا کرده است. تشکیل خانواده و حفظ آن با سختیهایی همراه است اما این چیزی نیست که بتوان از آن به راحتی چشمپوشی کرد. بنابراین، انسان مدرن به راههای مختلفی برای تشکیل خانواده میاندیشد.
احتمالاً آگوستین قدیس اولین اندیشمند برجستهای بود که به تفصیل به این موضوع پرداخت که حکومتها چطور برای مقاصد داخلی خود از دشمنانشان استفاده میکنند. او به روشنی نشان میدهد که جمهوری رم چطور بر اثر تنشها و درگیریهای داخلی رو به انحطاط گذاشت؛ آن هم در زمانی که دشمن بزرگ باستانیاش کارتاژ، نابود شده بود.