کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد.
از الکساندر دوگین با عنوان «راسپوتین ولادیمیر پوتین» و «معمار فاشیسم روسی» یاد کردهاند. دوگین در آثارش از مفهومی به نام اوراسیاگرایی دفاع میکند. در این مقاله خواهیم دید که این مفهوم آمیزهای است از ژئوپلیتیک، محافظهکاری انقلابیِ برخی از نویسندگان طرفدار نازیسم، سنتگرایی و ملیگرایی افراطی روسی، که دوگین گاهی میکوشد آنها را بر اساس مبانی پسامدرنیسم توجیه کند.
سید جواد طباطبایی (۱۳۲۴-۱۴۰۱) را شاید بتوان اثرگذارترین و مناقشهبرانگیزترین نظریهپرداز «ناسیونالیسم نوین» ایرانی خواند؛ اندیشمندی که میتوان با آراء او موافق یا مخالف بود، اما در بحث از فلسفهی سیاسی و تاریخ اندیشهی ایرانی نمیتوان دیدگاههایش را نادیده گرفت.
پرسش این است: آیا تاریخ را باید در مدارس بهشیوهای تدریس کرد که در آن قهرمانان ملی بر تارک تاریخ بدرخشند و همچون پهلوانانی ترسیم شوند که لکهی تاریکی ندارند؟ یا اینکه باید تاریخ را بهشیوهای بیطرفانه و فارغ از قهرمانپروری شخصیتها آموزش داد؟
دموکراتها و جمهوریخواهان از چشمانداز رقابت طولانیمدت با چین بهیکسان استقبال کردهاند و آن را چالشی میدانند که در اثر مواجهه با آن، بهترین قابلیتهای ایالات متحده بروز خواهد کرد. سالهاست که واشنگتن چین را تنها رقیب مهم نظامی ایالات متحده معرفی کرده است و آن را تهدیدی میداند که میتواند ارادهی ملی را به حرکت آورد و دموکراسیِ بیمار آمریکایی را درمان کند.
دین میماند، چه بخواهیم چه نخواهیم. تا زمانی که انسان از انسان بترسد؛ تا زمانی که نیازهای اساسی زیستی و روانی انسانها برآورده نشوند؛ تا زمانی که در جهانی، بهقول کارل مارکس، «بیروح» احساس ترس و بیپناهی و سرگشتگی کنیم؛ تا زمانی که کمک بخواهیم و به ما کمک نکنند؛ تا زمانی که بر ما ستم رَوَد و فریاد دادخواهی ما به جایی نرسد.