شناختهشدهترین شکست زمستانیِ اروپا در روسیه در سال ۱۸۱۲ رخ داد ــ درست بیش از یک قرن پس از جنگ پُلتاوا ــ وقتی ارتش بزرگ ناپلئون از مسکو عقبنشینی کرد. تاکتیکِ زمین سوختهی روسیه، که فرانسویها را بیغذا و سرپناه هنگام عقبنشینی به حال خود رها کرد، نتیجه را از اینهم مرگبارتر کرد.
اهمیت انقلاب فرانسه برای امروز ما صرفاً کوششهای رادیکال آن برای وسعت بخشیدن به معانی آزادی و برابری نیست. جنبشی که در سال ۱۷۸۹ آغاز شد همچنین نشان داد که چه خطراتی در تلاش برای بازسازی یکشبهی کل جامعه نهفته است.
گفتگوی عمومی فرانسویان دربارهی اسلام اخیراً موجی از مناقشات را در سطح بینالمللی به راه انداخته است. اغلب فرانسویان نمیدانند تاریخ ارتباط آنها با اسلام چقدر طولانی است و اغلب آن را به چند دههی اخیر محدود میدانند که طی آن اسلام در فرانسه به دین دوم تبدیل شد و از پروتستانتیسم و دین یهود پیشی گرفت.
هشدارها دربارهی فاشیسمِ نوظهور سراسر ناموجه نیست. و با این همه میتواند همچنان ما را از خطرات سیاسیای که اکنون با آن مواجهایم غافل کند. مثال کسی که دموکراسیهای مدرن را پیوسته تهدید میکند، به گفتهی دیوید اِی. بِل، مورخ فرانسهی مدرن، نه هیتلر بلکه ناپلئون است.
در سپتامبر ۱۹۱۶، واسیلی مکلاکُف، سیاستمدار لیبرال، روسیه را با اتومبیلی مقایسه کرد که رانندهاش دیوانه است. مسافران میدانند که با خطر مرگ روبرو هستند اما از ترس تصادف کسی جرئت ندارد که فرمان اتومبیل را از دست راننده بگیرد. میتوان گفت که انقلاب فوریهی ۱۹۱۷، سرانجام، کوششی نافرجام برای به دست گرفتن فرمان اتومبیل بود.
این تصور که محمد یکی از بزرگترین قانونگذاران جهان است تا قرن بیستم تداوم یافت. در ۱۹۳۵ آدولف واینمن، مجسمهساز آمریکایی، در کتیبهای در تالار اصلی دیوان عالی آمریکا محمد را به همراه ۱۷ قانونگذار دیگر به تصویر کشید. مسیحیان متعددی از کلیساهای خود خواستهاند تا نقش ویژهی محمد را به عنوان پیامبر مسلمانان به رسمیت بشناسند. از نظر برخی اسلامشناسان کاتولیک چنین اقدامی بهترین راه برای ترویج صلح و گفتگوی سازنده بین مسیحیان و مسلمانان بود.