دین به رویکرد دانشمندان نسبت به علم شکل مىبخشد. اما با افزایش و رشد دانش، علم چارهاى جز تجاوز به حریم دین ندارد فقط به این خاطر که هر دو سؤالات مشترکى دارند. از کجا آمدهایم و به کجا مىرویم؟ ماهیت این عالم هستى چیست و آیا ما وجود خاصى هستیم؟
بسیاری از باورهای ما که نقش اساسی در جهانبینیمان دارد، برگرفته از جوامعی است که به آن تعلق داشته و در آن پرورش یافتهایم. والدین مذهبی بچههای مذهبی بار میآورند، مؤسسات آموزشیِ لیبرال، فارغالتحصیلان لیبرال تربیت میکنند و ایالتهای دموکرات یا جمهوریخواه اغلب دموکرات یا جمهوریخواه باقی میمانند.
من به مدت هشت سال از ١١ سالگى تا وقتى که وارد دانشگاه شدم در خانه تحصیل کردم، پیش از آنکه مدرسهى خانگى روش جدیدى براى نشان دادن تعهد والدینِ پرتلاش به آموزش فرزندانشان باشد. حالا که میلیونها والد و خانواده ناگهان مجبور شدهاند براى چند هفته (و احتمالاً بیش از آن) به فرزندانشان در خانه درس بدهند، خوب است بیندیشیم که چطور مىتوان این کار را تا حد ممکن بىدردسر و درست و حکیمانه انجام داد.
چرا ذکر نام پناهندگان سورى در تلویزیون براى آنها آنقدر سخت است؟ چند نفر از ما واقعاً باور داریم که آب و نان و پتو براى حفظ شرافت انسانى کافى است؟ شرافت همهى انسانها نه فقط آنها بلکه شرافت اروپایىها.
واژهى «علم» همواره عزم و ارادهى شناختىِ انسان را براى کشف قوانین اساسى عالم طبیعت بر مىانگیزد. علم موضوع تأملات فلسفى و محصول کارهاى مستدل و مستند است که مسلماً اهمیت فراوانى دارند. هرچند به نظر میرسد که این دیدگاه متعالى نسبت به علم هیچ نسبتى با منازعات «سیاسى» ندارد اما بد نیست که نگاه عمیقترى به این موضوع بیندازیم.
چقدر تجاوز یا شواهد تجاوز کافیست تا زنان بازماندهی خشونتهای جنسی بتوانند غرامت بگیرند یا به عدالت برسند؟ آیا مردانی که در دوران جنگ به آنها تجاوز جنسی شده است هم میتوانند متجاوزان را به دادگاه بکشانند؟ چه تجربهای در زمینهی به دادگاه کشاندن متجاوزان جنسی وجود دارد؟