کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد.
در سالهای دور و در روزگاری که در روستاهای افغانستان از میان همهی فراوردههای صنعتی جهان فقط ماشین و رادیو و ساعت و ضبط صوت وجود داشت، اهالی روستا علاقهی وصفناپذیری به فراوردههای جاپان (ژاپن) داشتند. ماشینها همه روسی بودند اما اجناس دیگری مانند رادیو، ساعت و ضبط صوت به باور روستائیان دو نوع بودند: یا اصل یعنی ساختهی جاپان بودند یا بدلی و تقلبی بودند.
در سال ١٨۶٠ یک دانشجوى جوان ژاپنى به نام فوکوزاوا یوکیچى به عنوان مترجم، اولین هیئت دیپلماتیک ژاپنى به ایالات متحده را همراهى کرد. فوکوزاوا در نهایت به عنوان بنیانگذار فکری ژاپنِ مدرن شناخته شد، تجربیات او در غرب و همچنین رویکردش، پرسشى مهم دربارهى غربىشدن را به میان آورد: آیا غیرغربىها شیوههاى غربى را اخذ کردهاند یا مانند فوکوزاوا آن را مورد پرسش و نقد قرار داده و به تناسب موقعیت بعضى از امور را پذیرفته و برخى را کنار نهادهاند.
این که هنگ کنگ، دستکم فعلاً، به علت تواناییاش در مبارزه با این بیماری به سرمشق دیگر کشورها تبدیل شده تصادفی نیست: هنگ کنگ بیتابانه میخواهد که از تکرار فاجعهی همهگیریِ سال 2003 جلوگیری کند. در آن سال، سارس، یا نشانگان تنفسی حاد، بیش از ۸۰۰۰ نفر را در دنیا مبتلا کرد و جانِ ۷۷۴ نفر، از جمله ۲۹۹ هنگ کنگی، را گرفت.
عاشق شدن آسانترین کار جهان است. اما همه میدانیم که عاشق ماندن میتواند یکی از دشوارترین کارها باشد. پس از این که خودمانی شدیم، چگونه میتوانیم آن شور و شوق، آن حس اکتشاف بیپایان، را زنده نگاه داریم؟ چگونه آن هیجانی را که باعث جذابیت مطبوع دوران ماه عسل میشد، حفظ کنیم؟
تحلیل دایموند از چگونگیِ دست و پنجه نرم کردنِ نیم دوجین کشور مدرن ــ فنلاند، شیلی، اندونزی، ژاپن، آلمان و استرالیا ــ با بحرانهای گوناگون آکنده از تأملات او در باب شکنندگیِ دموکراسی است. او ضرورتهایی همچون مسئولیتپذیری، خودارزیابیِ ملیِ صادقانه، میل به یادگیری از دیگر کشورها و تواناییِ مصالحه کردن و گاهی به روی خود نیاوردنِ اتفاقات ناخوشایندِ گذشته را بررسی میکند.