در سال ۱۳۶۳ وقتی شهلا لاهیجیِ چهلویکساله انتشارات روشنگران را تأسیس کرد، نه تنها صنعت نشر ایران کاملاً مردانه بود بلکه زنان به سرعت و با خشونت در حال حذف شدن از عرصهی عمومیِ بودند.
برشت در شعری (به ترجمهی رضی هیرمندی) میپرسد، «در روزگار تیرهوتار هم آیا ترانه هست؟» و پاسخ میدهد که، «آری، ترانه هست: در وصف روزگار تیره و تار.»
با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» شعر و ترانهی اعتراضی در ادبیات و موسیقی ایرانیانِ داخلِ کشور و خارج از ایران بیش از پیش حضوری انکارناپذیر پیدا کرده است. سید مهدی موسوی، شاعر، ترانهسرا، و معلم که نامش با «غزل پستمدرن» گره خورده، بی شک از شاعرانیست که آثارش در این سالها صدای اعتراض نسل جدید و هنرمندان بسیاری بوده. به همین دلیل شبنم طلوعی در این پادکست دربارهی زندگی، نگاه و مسیر پرفراز و نشیبش تا تبعید، با او به گفتگو نشسته است.
حالا هفتمین اردیبهشتی است که ناشران فارسیزبانِ خارج از ایران، همزمان با «نمایشگاه کتاب تهران»، کتابهای ممنوع در آن شهر و نمایشگاه را شهر به شهر به دوش میکشند و به دست مخاطبان میرسانند.
وصف کافه شوکا و یارعلی پورمقدم صاحب آن را قبلاً شنیده بودم، از احمدرضا دالوند که با آبوتابِ فراوان قصههایی از محبوبیتش بین شوکانشینان را برای مایی که محبوب کسی نبودیم تعریف میکرد و از آروین که نقاشی کوچکی برای آویختن به دیوار کافه کشیده بود و از مادرم که به کافه نمیرفت اما خبر داشت که مانا عصرهای پنجشنبهاش را آنجا میگذراند.
آوار انقلاب که بر سرمان فرود آمد چیزی نگذشت که همگی بیکار و خانهنشین شدیم. بدون حقوق ماهیانه و نداشتن اندوختهی مالی باید ترفندی میاندیشیدیم که درآمدزا باشد. تنها کاری که در آن سررشته داشتیم نشر بود. تصمیم گرفتیم انتشاراتی خصوصی و خانگی به راه بیندازیم. از تعدادی همکاران سابق که برخی هم مانند ما پاکسازی شده بودند، و از جمله ایرج باقرزاده دعوت کردیم با سرمایهی بسیار اندکی با ما در این کار شریک شوند.