تب‌های اولیه

غزاله چلابی، زنی که می‌خواست شجاعتش را تکثیر کند

مریم فومنی

خانواده و دوستان غزاله او را با نگاه پُر امیدش به یاد می‌آورند. با تصویری که یکی از نزدیکانش از او می‌دهد: «روزهای آخر همه‌جا در خیابان با آدم‌ها درباره‌ی اعتراضات حرف می‌زد. همه را تشویق می‌کرد که ساکت نباشند. خیلی شجاع شده بود و در چشم‌هایش یک چیزی بود که انگار می‌خواست شجاعتش را نشان بدهد و تکثیر کند.»

روایت‌هایی از کشف حجاب: «زن‌، زندگی، آزادی»، یعنی ما تنها نیستیم

مریم فومنی

اولین باری که چادرم را برداشتم، روزی بود که قرار بود به حوزه‌ی علمیه‌ی قم برویم. سال ۱۳۸۳ بود و من ۲۳ ساله بودم. در یک سازمان غیردولتی کار می‌کردم. دو سالی بود که می‌دانستم دیگر چادر مشکی را نمی‌خواهم. چند ماهی بود که با مامان سرِ برداشتن چادر چانه می‌زدم.