تاریخ انتشار: 
1398/05/31

آیا خشونت‌های مذهبی در جهان رو به رشد است؟

برگرفته از برنامه‌ی رادیوی ۴ بی‌بی‌سی

21wilberforce

*این نوشته به مناسبت روز جهانی بزرگداشت قربانیان خشونت به علل مذهبی یا اعتقادی (۲۲ اوت) منتشر شده است.
 
آیا نارواداری مذهبی ــ خواه نارواداری نسبت به مذهب و خواه نارواداری مذاهب ــ رو به افزایش است؟ اگر چنین است، دلیل آن چیست؟ حکومت؟ جنبش‌های سیاسی؟ یا خود مؤمنان؟

آنچه در ادامه می‌خوانید برگردانِ گزیده‌ای است از یکی از برنامه‌ها‌ی «بریفینگ روم» در رادیو ۴ بی‌بی‌سی با عنوان «محرک نارواداری مذهبی چیست؟» در این برنامه که در ۲۵ آوریل ۲۰۱۹ منتشر شد، دیوید ارانوویچ با افراد زیر گفتگو می‌کند:

آلن کوپرمن، مدیر پژوهش مذهبی در مرکز مطالعات پیو

الیور مکترنان، بنیانگذار سازمان حل منازعه

کارن آرمسترانگ، تاریخ‌نگار دین و نویسنده‌ی کتاب‌های متعدد درحوزه‌ی دین

رابین گیل، استاد بازنشسته‌ی الهیات کاربردی از دانشگاه کنت


بیش از یک دهه است که مرکز مطالعات پیو (Pew Research Center) در واشنگتن دی‌سی به پژوهش درباره‌ی نارواداری مذهبی، یعنی اقدامات خصمانه علیه هر یک از مذاهب در سراسر جهان، مشغول است. آلن کوپرمن مدیر پژوهش مذهبی در پیو است. با توجه به داده‌های پیو، آیا نارواداری مذهبی در سراسر جهان روبه افزایش است؟

آلن کوپرمن: فکر می‌کنم طبیعی باشد که به رویدادهای فجیع جاری، مانند بمبگذاری اخیر در سریلانکا و تیراندازی در مسجدی در نیوزیلند، نگاه کنیم و نتیجه بگیریم که انواع خشونت و نارواداری مذهبی رو به افزایش است. اما اگر این رویدادها را به مقولات مختلف تقسیم کنید و آنها را به شکل عینی و همساز در سال‌های مختلف در نظر بگیرید متوجه می‌شوید که همه‌چیز بدتر نشده است. برای مثال، تعداد کشورهایی که در آنها جنگ مذهبی وجود دارد نسبت به یک دهه‌ی گذشته کاهش یافته است.
 
شما در تعاریف خود از عبارت «محدودیت‌های مذهبی» استفاده می‌کنید، این محدودیت‌ها را چگونه تعریف می‌کنید؟
آلن کوپرمن: کارمان را با تعیین دو شکل عمده آغاز می‌کنیم: محدودیت‌های مذهبی دولتی و خصومت‌های اجتماعی ناشی از مذهب. محدودیت‌های مذهبی دولتی قوانین یا سیاست‌ها است و یا اقداماتی که مقامات رسمی، در رده‌های مختلف، انجام می‌دهند. این محدودیت‌ها طیف گسترده‌ای دارد: از تبعیض در اعطای کمک‌های مالی دولتی به نفع برخی مذاهب، محدودیت در انجام مراسم نیایش، تبلیغ یا تغییر مذهب گرفته تا اقداماتی شدیدتر مانند تبعیض‌های دولتی، مصادره‌ی اموال، و خشوت علیه گروه‌های مذهبی. معمولاً در این موارد، اقلیت‌های مذهبی هدف قرار می‌گیرند. 
خصومت‌های اجتماعی را هم مد نظر قرار می‌دهیم، یعنی اقداماتی که عاملان غیردولتی، از افراد و گروه‌های کوچک گرفته تا سازمان‌های بزرگ‌تر انجام می‌دهند. این وضعیت زمانی روی می‌دهد که کلیت یک جامعه نسبت به افراد و گروه‌های مذهبی بر اساس مذهب آنها تبعیض روا می‌دارد، دست به تخریب اموال آنان می‌زند یا به خشونت‌های اوباش علیه آنان دامن می‌زند. 
 
آیا خصومت‌های اجتماعی در طول زمان افزایش پیدا کرده‌اند؟
آلن کوپرمن: بله، در برخی مقولات با افزایش مواجه‌ایم. برای مثال، تعداد کشورهایی که در آن زنان به خاطر تخطی از قوانین پوشش مذهبی مورد آزار قرار می‌گیرند در ده سال گذشته رشد چشمگیری داشته است و تلاش ما دنبال کردن این تغییر بوده است. همچنین، تروریسم نیز افزایش یافته است. البته تعداد کشورهایی که در آنها گروه‌های تروریستی با انگیزه‌های مذهبی فعالیت دارند افزایش چندانی نداشته است، به طور مثال تعداد آنها نسبت به سال ۲۰۰۷ تقریباً بدون تغییر مانده است؛ اما تعداد حملات تروریستی با تلفات بسیار زیاد ــ بنا به تعریف ما یعنی بیش از ۵۰ کشته یا زخمی ــ رشد چشمگیری داشته است. برای مثال در ۲۰۰۷ تنها در هشت کشور حملات تروریستی بیش از ۵۰ کشته یا زخمی بر جای گذاشته بود اما در ۲۰۱۶، تعداد آنها به ۳۳ کشور رسید. 
 
وضع خصومت‌های دولتی چگونه است؟
آلن کوپرمن: سطح محدودیت‌های دولتی در اغلب کشورهای جهان کم یا اندک است اما در برخی از پرتعدادترین کشورها مانند هند و پاکستان محدودیت‌های دولتی نسبت به طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های مذهبی، زیاد یا بسیار زیاد است. در نتیجه، اکثریت جمعیت جهان در نقاطی زندگی می‌کنند که در آنها محدودیت‌های دولتی زیاد یا بسیار زیاد است.
کمی دشوار است که بتوان با دقت گفت محدودیت‌ها در کدام کشور بیشتر است اما عربستان سعودی، پاکستان، چین و روسیه در ردیف کشورهایی قرار دارند که محدودیت‌های دولتی در آنها بسیار زیاد است. اما درباره‌ی این که در سراسر جهان کدام گروه مذهبی در معرض بیشترین تبعیض‌ها قرار دارد یا بیشترین خشونت‌ها علیه آن اعمال می‌شود، نمی‌توانم نظری بدهم زیرا امکان مقایسه تقریباً وجود ندارد. در خصومت‌های اجتماعی مبتنی بر مذهب، اغلب اوقات اقلیتی مذهبی هدف قرار می‌گیرد مانند هدف قرار گرفتن مسلمانان احمدیه توسط سایر مسلمانان یا هدف قرار گرفتن شیعیان توسط سنی‌ها یا بالعکس. البته، در رابطه با مسیحیان و بسیاری از گروه‌های مذهبی دیگر نیز وضع به همین صورت است. 

از شواهدی که پیو ارائه می‌کند چه برداشتی می‌توان داشت؟ درباره‌ی نزاع مذهبی چه می‌توان فهمید؟ این پرسش‌ها را با کارن آرمسترانگ، تاریخ‌نگار دین و نویسنده‌ی کتاب‌های متعدد از جمله «هنر از دست رفته‌ی متون مقدس»، رابین گیل، استاد بازنشسته‌ی الهیات کاربردی از دانشگاه کنت، و الیور مکترنان، بنیانگذار سازمان حل منازعه در میان می‌گذاریم. 
 
الیور مکترنان، طبق یافته‌های مؤسسه‌ی پیو، در سراسر جهان ناراواداری مذهبی افزایش پیدا کرده است. آیا این با مشاهدات شما همخوانی دارد؟
الیور مکترنان: بله، تصور می‌کنم به طور کلی نارواداری وجود دارد و شکاف‌ها در جایی ظاهر می‌شوند که تکثر باورهای مذهبی وجود دارد. گفته می‌شود علت این نارواداری‌ها صرفاً مذهب نیست بلکه مجموعه‌ای پیچیده از نارضایتی، مذهب و مشکلات اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی است.
 
کارن آرمسترانگ، یکی از دشواری‌های تعریف نارواداری مذهبی این است که ناشی از عوامل بسیاری است. از نظر تاریخی نزاع مذهبی به چه صورت بوده است؟
قرآن را در نظر بگیرید. ما آیاتی داریم که جهادگرایان و اسلام‌هراسان آنها را نقل می‌کنند و به نظر می‌رسد بر لزوم جهاد تأکید دارند. اما در چهار قرن نخست، مفسران برجسته‌ی قرآن تأکید داشتند که این آیات دلالت بر ایدئولوژی واحدی ندارند و همگی ناشی از شرایط زمانه بودند و اینک دیگر قابل اجرا نیستند. آنها تنها در زمان پیامبر و هنگامی که مسلمانان شدیدا در خطر بودند و امکان داشت نابود شوند، قابلیت اجرا داشتند.
کارن آرمسترانگ: نکته‌ی مهم این است که تا پیش از دوران مدرن، هیچ‌کس مذهب را مقوله‌ای متمایز و مستقل در نظر نمی‌گرفت. کلماتی که ما به عنوان «مذهب» ترجمه می‌کنیم، مانند کلمه‌ی «دین» در زبان عربی، به کلیت سبک زندگی اشاره داشتند. مذهب در همه‌ چیز نفوذ داشت. تنها در دوران مدرن است که مذهب، سیاست، و امر سکولار مقولاتی متمایز محسوب می‌شوند و به عنوان جزئی از این فرایند، مذهب به امری فرعی و جزئی مبدل می‌شود. این وضعیت همچنین واکنشی به جنگ‌های مذهبی بود و این که باور مذهبی عامل شتاب‌دهنده‌ی این خشونت‌ها به حساب می‌آمد. به این ترتیب برچسب خشونت بر روی مذهب باقی ماند در حالی که جنگ هرگز دلیل واحدی ندارد و تروریست‌‌ها اغلب دلایل سیاسی دارند.
 
رابین گیل، آیا نظر شما هم همین است؟
رابین گیل: بله، تصور می‌کنم در مدت زمان فعالیتم در رشته‌ی مطالعات دینی، شاهد تغییرات چشمگیری بوده‌ام. زمانی که کارم را آغاز کردم تصور عمومِ همکارانم این بود که مذهب در حال ناپدید شدن است و اهمیت خود را از دست خواهد داد. هنگامی که بازنشسته شدم، تصور بر این بود که مذهب خطرناک است و متأسفانه هنوز این تصور با ماست. 
 
دلیل آن چه بود؟
دلیل آن تغییرات فلسفی در آن دوران بود. فلاسفه تصور می‌کردند همه چیز زبان است و از نظر بسیاری از فلاسفه زبان مذهبی تقریباً بی‌معنا بود. پس از رویداد ۱۱ سپتامبر، برخی از واقعیت‌های اجتماعیِ خشونت‌هایی که با انگیزه‌های مذهبی صورت می‌گرفتند و تنها نخبگان از آنها آگاهی داشتند، بر همگان آشکار شد. 
 
کارن آرمسترانگ، نظر شما درباره‌ی این استدلال که عاملان اقدامات تروریستی انگیزه‌های مذهبی دارند چیست؟
کارن آرمسترانگ: فکر می‌کنم به هیچ‌وجه حقیقت نداشته باشد. برای مثال اگر خشونت اسلامی را در نظر بگیرید، یعنی چیزی که در اخبار مکرراً به آن اشاره می‌شود، یکی از دلایل اصلی سوق یافتن افراد به پیکار و اقدامات تروریستی، پی بردن به رنج مسلمانان جهان است. برای نمونه، مسلمانان به فلسطین نگاه می‌کنند و می‌بینند سایرین به درد و رنج خواهران و برادران فلسطینی آنان اهمیتی نمی‌دهند. وضعیت لبنان در دهه‌‌ی ۱۹۸۰ نیز به همین صورت بود. این که سایر مردم ظاهراً هیچ اهمیتی به آلام این افراد نمی‌دهند حقیقتاً آنان را خشمگین می‌کند. 
 
الیور مکترنان، چرا آنان فقط بی‌توجهی مردم جهان به مسلمانان را می‌بینند و به این مسئله توجه ندارند که عامل کشته شدن و مصدومیت تعداد چشمگیری از قربانیان این منازعات خود مسلمانان هستند؟ 
الیور مکترنان: فکر می‌کنم برای فهم وضعیت کنونی باید به دوران استعماری، اواسط قرن هفدهم، توجه کنیم زیرا در آن زمان استعمارگران اروپایی از مذهب به عنوان ابزار کنترل استفاده می‌کردند. به این ترتیب، برای این که به طبقه‌ی نخبگان تعلق پیدا کنید باید به مذهب استعمارگران در می‌آمدید. صلح وستفالی، مذهب را از روابط بین‌الملل خارج نکرد. وستفالی، پیمانی بود که در اواخر قرن هفدهم منعقد شد و می‌گفت: «بیایید به جنگ بر سر مذهب پایان دهیم. موضوع ما مذهب نیست. مذهبِ شاه یا حکمران، مذهبِ دولت یا کشور را تعیین می‌کند.» این قضیه برای اروپا خوب بود اما ما این اختلافات را با خودمان به مستعمرات جدید بردیم. در دوران استقلال این بحران به اوج خود رسید و جوامعی نامتوازن بر جای گذاشتیم. 
 
رابین گیل، یکی از استدلال‌هایی که در تأیید این نظریه‌ی کلی که مذهب یکی از دلایل خشونت است، مطرح می‌شود این است که اگر به آثار ادیان عمده توجه کنید، حجم زیادی خشونت در آنها خواهید یافت. علاوه بر آن، به نظر می‌رسد بسیاری از این مطالب خصلت تجویزی دارند و از مردم خواسته می‌شود نسبت به افراد بی‌ایمان، مرتد، و کافر دست به خشونت بزنند.
تصور می‌کنم امروزه بسیاری از حکومت‌های غربی دانش و اطلاع اندکی درباره‌ی مذهب دارند و یکی از مسائلی که باعث غافلگیری بسیاری شد، انقلاب ۱۹۷۹ ایران بود. به باور آنان، چنین رویدادی نباید رخ می‌داد. شاه ایران کشور را سکولار کرده بود و تصور می‌کرد همه سکولار خواهند شد.
رابین گیل: بله، در متون مقدس بسیاری این مسئله وجود دارد: در متون مقدس یهودیان، قرآن، در عهد عتیق مسیحیان، و بخش‌هایی از مهابهاراتای هندوان. تعدادی از این متون وضوح کامل دارند و تنها یک معنا می‌توان از آنها برداشت کرد و به نظر می‌رسد واقعاً امر به خشونت می‌کنند. شاید بتوان با توجه به شرایط و زمانی که این متون نوشته شدند، این دستورات را درک کرد اما این به آن معنا نیست که الان هم باید از این دستورات اطاعت کرد. 
 
کارن آرمسترانگ، شما در کتاب اخیر خود به برخی از این مسائل و نحوه‌ی خوانش مردم از متون مقدس اشاره می‌کنید. 
کارن آرمسترانگ: خُب، قرآن را در نظر بگیرید. ما آیاتی داریم که جهادگرایان و اسلام‌هراسان آنها را نقل می‌کنند و به نظر می‌رسد بر لزوم جهاد تأکید دارند. اما در چهار قرن نخست، مفسران برجسته‌ی قرآن تأکید داشتند که این آیات دلالت بر ایدئولوژی واحدی ندارند و همگی ناشی از شرایط زمانه بودند و اینک دیگر قابل اجرا نیستند. آنها تنها در زمان پیامبر و هنگامی که مسلمانان شدیداً در خطر بودند و امکان داشت نابود شوند، قابلیت اجرا داشتند. در قرن دوازدهم، زمانی که مسلمانان در معرض حملات قرار داشتند این آیات محبوبیت پیدا کردند. از یک طرف مغولان بودند که بخش‌های وسیعی از قلمرو مسلمانان را تسخیر کردند و از سوی دیگر صلیبیون نیز از غرب به آنان حمله‌ور شدند. در همین اوقات است که تفاسیر ستیزه‌جویانه از این آیات رواج می‌یابد و در دوران کنونی نیز وضعیت بر همین منوال است. 
 
الیور مکترنان، همین امر احتمالاً درباره‌ی بوداییان سینهالی نیز صادق است، آنان بنا به دلایلی احساس می‌کنند تحت حملات مسلمانان قرار دارند و حال برای دفع این حملات به استدلال‌های مذهبی روی آورده‌اند. 
حال می‌خواهم به پرسش دیگری بپردازم که در پژوهش‌های پیو به آن اشاره شده است: افزایش نارواداری حکومت‌ها نسبت به دین یا برخی ادیان خاص. چگونه می‌توان آن را تبیین کرد؟
رابین گیل: تصور می‌کنم امروزه بسیاری از حکومت‌های غربی دانش و اطلاع اندکی درباره‌ی مذهب دارند و یکی از مسائلی که باعث غافلگیری بسیاری شد، انقلاب ۱۹۷۹ ایران بود. به باور آنان، چنین رویدادی نباید رخ می‌داد. شاه ایران کشور را سکولار کرده بود و تصور می‌کرد همه سکولار خواهند شد. تنها تعداد انگشت‌شماری از پژوهشگران بودند که وقوع انقلاب را پیش‌بینی می‌کردند. پژوهشگران نیز اطلاع چندانی از اهمیت مذهب نداشتند و نمی‌توانستند اذهان مذهبی مردم ایران را ببینند. تصور می‌کنم این عدم‌ اطلاعِ روشنفکران غربی نسبت به مسائل مذهبی نتوانسته است به ما در فهم خشونت‌هایی که با انگیزه‌ی دینی صورت می‌گیرند، کمک چندانی کند.
 
درباره‌ی کشوری مانند چین چه می‌توان گفت که بنا بر گزارش‌های پیو شدت عمل زیادی نسبت به مذهب نشان می‌دهد؟
الیور مکترنان: چین می‌ترسد که مذهب منجر به از هم‌گسیختگی کشور شود، و برخی با توجه به اتفاقاتی که در نقاط دیگر روی داده است از چنین نظری دفاع می‌کنند. فکر می‌کنم ریشه‌ی این مشکل صرفاً بی‌اطلاعیِ مذهبیِ رهبران سیاسی نیست. به یاد داشته باشیم که عصر روشنگری و پیمان وستفالی، مذهب را از دستور کار خارج کردند و بسیاری از رهبران سیاسی جهان با این نوع تفکر پرورش یافته‌اند که دین متعلق به گذشته است و در روابط میان انسان‌ها عاملی تعیین‌کننده نیست. این مسئله را کنار بی‌اطلاعی مذهبی در داخل جوامع مذهبی بگذارید. فکر می‌کنم علت تعداد زیادی از مشکلات این است که بسیاری از مؤمنان، پارسایی و آیین‌های فرهنگی را با باورهای بنیادگرایانه اشتباه می‌گیرند و تصور می‌کنم در این رابطه باید رهبران مذهبی را مسئول دانست.
 
اگر بپذیریم که مشکل ناشی از بی‌اطلاعی مذهبی حکومت‌ها و خود جوامع مذهبی است، چگونه می‌توانیم راه‌حلی برای آن بیابیم؟
کارن آرمسترانگ: کار دشواری خواهد بود. فکر می‌کنم ملی‌گرایی‌ سفت‌وسختی که در سال‌های اخیر آشکار شده است کار را دشوارتر کرده است. ملی‌گرایی، همانطور که لرد آکتون در قرن نوزدهم اشاره داشت، کاستی مهلکی دارد که نمی‌تواند با اقلیت‌ها کنار بیاید. و جوامع مذهبی هم با هنجارهای سکولار کنار نمی‌آیند. این امر با روحیه‌ی ملی‌گرایی سازگاری ندارد.
 
آن الگوی قدیمی که می‌گفت «ادیان مختلف در مکانی واحد وجود خواهند داشت و دولتی سکولار و خوب حلقه‌ی اتصال آنها خواهد بود و هرکس هر چه را مایل باشد خواهد پرستید و سیاست تا حدودی فارغ از مذهب خواهد بود ...» آیا این الگو کاملاً از دور خارج شده است؟
الیور مکترنان: فکر می‌کنم، این الگو اشتباه بود زیرا از نظر اغلب سنت‌های مذهبی نمی‌توان امر سیاسی و امر اجتماعی را از امر مذهبی تفکیک کرد. باور باید در عرصه‌ی عمومی مجال ابراز پیدا کند. مذهب اساساً درباره‌ی ارزش‌های اخلاقی است که در ارزش‌های اجتماعی تبلور پیدا می‌کنند بنا بر این، فارغ از نوع سنت مذهبی، همواره با این چالش بنیادین مواجه خواهیم بود. 
 
رابین گیل: فکر می‌کنم دانشگاه‌ها هم در این رابطه باید نقش داشته باشند اما وضعیت کنونی این است که جوانانی که دست به اقدامات تروریستی زده‌اند اغلب بسیار تحصیل‌کرده بودند. آنان اغلب دانشجوی دانشگاه بودند. در نتیجه به نظر من دانشگاه‌ها با ارائه‌ی درس‌هایی که بتواند افراد را در فهم مذهب خودشان، سایر مذاهب، و ارتباط بین آنها آموزش دهد می‌تواند نقشی اساسی در ساختن جامعه‌ای بهتر داشته باشد. 
 
برگردان: هامون نیشابوری