تاریخ انتشار: 
1399/01/17

شایعه درباره‌ی یهودیان

فرانچسکا تریوِلاتو

myjewishlearning

مسئله‌ی ربط میان یهودستیزیِ مدرن با یهودستیزی قرون وسطی یکی از مناقشه‌آمیزترین موضوعات در تاریخ مدرن است. از جمله تفکربرانگیزترین استدلال‌ها درباره‌ی این موضوع سخنرانی یوسف حییم یروشَلِیمی، مورخ مشهور یهودی، در سال 1982 است: «همگونی و یهودستیزی نژادی: الگوی ایبریایی[1] و آلمانی». استدلال یروشلیمی تماماً متقاعدکننده نیست اما متکی بر مقایسه‌ای ناگزیر است. از نظر او، غسل تعمید برای اروپای قرون وسطی مثل برابری حقوقی برای جوامع لیبرال مدرن است. از حیث نظری، غسل تعمید و شهروندی هر تبعیضی را علیه یهودیان از میان برداشت. در واقعیت، آن‌ها به این نگرانی جدید دامن زدند که، حتی هنگامی که تمایز یهودیان محو شود، اساساً باز هم متفاوت باقی می‌مانند. این تفاوت خیالی، که دیگر مثل ارتداد در مسیحیت یا خیانت به دولت نبود، آن چیزی بود که تئودور آدورنو در سال 1951 «شایعه درباره‌ی یهودیان» نامید: ذهنیتی حاکی از توطئه و تبانی که یهودیان را نامرئی اما همه‌جاحاضر می‌داند، کسانی که در پشت صحنه سررشته‌ی قدرت را در دست دارند.

یروشلیمی از مقایسه و مشابهت میان غسل تعمید و شهروندی استفاده کرد تا به تضاد میان یهودستیزی مذهبی قرون وسطی با یهودستیزی نژادپرستانه، سکولار و مدرن بپردازد. اما درس‌های متفاوت و بیشتری می‌توان از بینش او بیرون کشید. یکی از این درس‌ها عبارت است از تمایل شدید نویسندگان روشنفکر و عامه‌پسند، از قرون وسطی گرفته تا قرن بیست‌ویکم، برای ربط دادن سرمایه‌داری به یهودیان. این پیوند دیرپای و بی‌ثبات ربطی به نقش تاریخیِ یهودیان در رشد سرمایه‌داری اروپایی ندارد. هر چه هست مربوط به دگرگونی اجتماعی و عدم‌اطمینانی است که ظهور سرمایه‌داری، به‌ویژه سرمایه‌داری مالی، را همراهی می‌کرده است. بیش از 500 سال قبل از انقلاب صنعتی، سرمایه‌داری مالی، که حاصل آن اسناد کاغذی بود، انواع جدید تجارت را در مسافات بعید امکان‌پذیر و ثروت جدیدی را تولید کرد. اما این ثروت هر چه بیشتر از تولید و مبادله‌ی اجناس مادی جدا شد، الگوهای اقتصادی سنتی را از میان برد و نظم اجتماعی تثبیت‌شده را به خطر انداخت. هر چه سرمایه‌داری بیشتر حالت غیرعینی و ناملموس به خود گرفت، شایعه درباره‌ی یهودیان بیشتر پخش شد.

تاریخ سرمایه‌داری مالی به انقلاب تجاری قرون وسطی (1100 تا 1348) برمی‌گردد و در طول گسترش اقتصادی قرن شانزدهم، وقتی اروپا شروع به اِعمال سلطه بر نقاط دیگر جهان کرد، به کمال رسید. غسل‌ تعمید یهودیان چه ربطی به سرمایه‌داری مالی داشت؟ برای پاسخ به این مسئله، باید با این نکته آغاز کنیم که، بر اساس الهیات مسیحی، غسل تعمید ــ آیین گذار ضروری برای ورود در حلقه‌ی مؤمنان و عهد بستن با مسیحیت ــ رسمی دینی است که برای هر فردی اجرا می‌شود و سبب می‌شود که همه‌ی تعمیدشدگان نزد خداوند با یکدیگر برابر باشند. این عملی اساساً هم‌سطح‌کننده و برابرکننده است. عقاید و مناسک خاصی که فرقه‌های گوناگون مسیحی برگزیده‌اند از اهمیت کمتری برخوردارند تا این ایده‌ی محوری که پولس رسول در رساله‌ی اول به قرنتیان باب 12 آیه‌ی 13بیان کرده است: «همه‌ی ما را روح‌القدس تعمید می‌دهد تا حکم یک بدن را یابیم ــ یهودی باشیم یا غیریهودی، برده باشیم یا آزاد ــ و همه‌ی ما با یک روح تعمید یافته‌ایم.»

بر اساس تعلیم پولس رسول، تفاوتی نیست میان کسی که در یک خانواده‌ی مسیحی زاده و تعمید می‌شود و پرورش می‌یابد، و کسی که مسیحی نوکیش است یا از یک خانواده‌ی نوکیش مسیحی می‌آید. در عمل، مسیحیان همیشه به روح تعلیم پولس عامل نبودند. یروشلیمی می‌نویسد که شبه‌جزیره‌ی ایبری در قرون وسطی جایگاه نخستین بحران اصلی در الهیات مسیحی غسل تعمید بود. پس از موج حملات کشنده در سال 1391 تا 1392، هزاران یهودی، که آرزوی فرار از خشونت بیشتر را داشتند، درخواست غسل تعمید کردند. در 1492، پادشاهی اسپانیا فقط دو گزینه پیش روی یهودیان گذاشت: به مسیحیت بگروند یا آنجا را ترک کنند. در پی این نوکیشی توده‌ای، همان‌طور که یروشلیمی می‌گوید: «بی‌اعتمادی سنتی به یهودی به منزله‌ی بیگانه ... به ترسِ حتی هشداردهنده‌تری از نوکیش به منزله‌ی خودی انجامید.»

این ترس که «نوکیشان یا تازه‌تصدیق‌ها» یهودیانی مخفی هستند که مسیحی قلمداد می‌شوند منبع الهامی برای قانون کلیسایی و قانون عرفی شد. حدود سال 1450، قوانین داخلی جدید در اسپانیا، قوانین کذایی مربوط به خلوص خون، هر کسی را که به تازگی غسل تعمید داده شده بود (یا معلوم می‌شد که نیاکانش یهودی بوده‌اند)، بر اساس این فرض که چنین کسی هنوز قلباً یهودی است، از داشتن مشاغل دولتی و گرفتن مقامات مذهبی ممنوع می‌کرد. دستگاه قدرتمند تفتیش عقاید جدید، که در سال 1478 تأسیس شد، به تعقیب این نوکیشان پرداخت ــ نه فقط یهودیان غسل تعمیدیافته بلکه، پس از سال 1502، به تعقیب مسلمانان (مراکشی‌های) اولیه نیز پرداخت. مفتشانِ این دستگاه تحقیقات تبارشناختی پردامنه‌ای را آغاز کردند که هدفش یافتن کسانی بود که اجدادشان «نومسیحی» بودند.

یروشلیمی قانون قرن پانزدهم در باب خلوص خون و اقدامات دستگاه تفتیش عقاید اسپانیایی را ریشه‌های نژادپرستی مدرن و مقدمه‌ای بر نسل‌کشی‌ای می‌داند که نازی‌ها مرتکب آن شدند. پژوهشگران در ادامه به این بحث می‌پردازند که آیا این قانون‌گذاری و احساسات یهودستیزانه‌ی قرن پانزدهمی نژادپرستی مدرن محسوب می‌شود یا نه. این موضوع مهم است اما مسئله‌ی تاریخیِ متفاوتی وجود دارد که به این قضیه مربوط است و به همان اندازه از دیرباز مطرح بوده است: مقایسه‌های مکرر نویسندگان اروپایی قرون وسطی و مدرن میان تهدید ایجادشده توسط یهودیان غسل‌تعمیدیافته و ترس و نگرانی پدیدآمده بر اثر رشد اقتصاد مالی. بیشترِ این مقایسه‌ها با تصویری منفی هم از یهودیان و هم از سرمایه‌داری پر و بال داده شده‌اند.

تاریخ سرمایه‌داری مالی به انقلاب تجاری قرون وسطی (1100 تا 1348) برمی‌گردد

برای اینکه بفهمیم چگونه این قیاس میان یهودیان غسل تعمیدیافته و سرمایه‌داری مالی می‌تواند بر تخیلات مردم سلطه یابد، لازم است ربط میان سه پدیده‌ی تاریخی ظاهراً مستقل را دریابیم. نخست، شبه‌جزیره‌ی ایبری در قرون وسطی تنها مکان و زمانی نبوده است که مردم درباره‌ی نامرئی بودن فرضی یهودیان ترس و نگرانی پیدا کرده بودند. هنگامی که، در قرون شانزدهم و هفدهم، نوکیشان از تعقیب در ایبری گریختند و در نقاطی از اروپای غربی سکونت یافتند، عادت‌های نخبگان سوداگر محلی را اختیار کردند و در طول دوره‌ی کسب و کار با آن‌ها درآمیختند. در این محل‌ها نیز، از جمله ونیز، لی‌وُرنو، هامبورگ، آمستردام و مخصوصاً بوردو، هم پژوهشگران تحصیل‌کرده و هم مردم عادی غالباً یهودیان و نوکیشان را با زیاده‌روی‌های مالی مربوط می‌دانستند.

دوم، متن آنگلوپروتستانی و ضدکاتولیک اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری (1905) ماکس وبر به عمومیت بخشیدن به این تصور یاری رساند که کلیسای قرون وسطایی تمام اشکال سود را مطرود دانسته است. اما در واقع، کلیسای رم همیشه تلاش و کوشش را ارزشمند می‌شمرده و از منافع تجارت بین‌المللی تعریف می‌کرده است. روحانیون و کشیشان در کارهایی که چندان پیدا نبود و در حقیقت بندبازی‌های زیرجلی و دور از انظار و البته مردود دست داشتند: یعنی زیرآبی می‌رفتند و راهشان نه راه تاجران محترم و شریف بود و نه دقیقاً راه تاجران بدنام و بی‌اعتبار، آنها در مرز کارهای اعتباری منصفانه و رباخوارانه دست اندر کار بودند.

سوم، پس از سال 1200، در پی این هدف به زبان نیامدنی، نویسندگان مذهبی و عوام غالباً بازرگانان مسیحی‌ای را که کارهای اعتباری‌شان مشکوک اما تعیین دقیق آن دشوار بود با «یهودی» نامیدن‌شان سرزنش می‌کردند. یهودی نزول‌خوار کنایه‌ای گَل و گشاد، نماد خلاف‌کاری اقتصادیِ نه فقط یهودیان بلکه مسیحیانی شد که معلوم شده بود تشخیص دقیق خلاف‌کاری‌شان و مجازات آن‌ها به طور خاص دشوار است. در نتیجه، هرگاه سرمایه‌گذاری مناسبات اجتماعی و سیاسی را در میان اکثریت مسیحیان از نو شکل می‌داد، وقتی تجارت سلسله‌مراتب حقوقی موجود را تحلیل می‌برد، و وضعیت اداره‌ی تجارت و اعتبار تجار پیچیده‌تر و مبهم‌تر می‌شد، احساسات یهودستیزانه شدت می‌گرفت. در طول دورانی که از قرن دوازدهم تا مرگ سیاه (1348) طول کشید، و مورخان آن را انقلاب تجاری قرون وسطی می‌نامند، اوضاع از این قرار بود.

انقلاب تجاری قرون وسطی شاهد ظهور همزمان تجارت بین‌المللی و یهودستیزی بود. پس از قرن‌ها رکود و سلطه‌ی کشاورزی، اقتصاد شهری شروع به رشد و تحول کرد، مخصوصاً در شمال مرکزی ایتالیا و فلاندر[2]. بانکداران سوداگر ترقی کردند و حاکم ونیز، فلورانس، بروژ و دولت‌شهرهای دیگر شدند. آن‌ها شرکت‌هایی را برای دادوستد منسوجات و ادویه تشکیل دادند که از اسکندریه در دوردست‌ها تا دریای سیاه را دربر می‌گرفت. برای تسهیل در این توسعه‌ی تجاری، آن‌ها اسناد اعتباری جدیدی ابداع کردند که شامل بیمه‌ی دریایی و برات و سفته می‌شد.

در طول انقلاب تجاری قرون وسطی، دستگاه پاپ احکامی صادر کرد تا تمام تعاملات اجتماعی میان یهودیان و مسیحیان را محدود کند. در سال 1215، شورای چهارم لاتران دستوری وحشتناک صادر کرد مبنی بر آنکه مردان یهودی نشانی متمایز داشته باشند (معمولاً کلاهی با شکل و رنگ مخصوص) و قانونی برای جرم رباخواری یهودی وضع کرد. در همین زمان، هنرمندان مسیحی کم‌کم یهودیان را نه تنها مردمی با کلاه مشخصی بر سر یا با ریش خاصی تصویر می‌کردند بلکه آن‌ها را مردمی با ویژگی‌های عجیب و مشمئزکننده در قیافه توصیف می‌کردند. مقررات جدید محله‌های یهودی را جدا می‌کرد و در همین دوره هنگامی که اقتصاد شهریِ در حال شکوفایی سلسله‌مراتب فئودالی دیرینه را متزلزل می‌ساخت تصورات کلیشه‌ای جدیدی از یهودیان پدیدار می‌شد. این نقطه‌ی عطفی در تاریخ اروپا بود: هنگامی که ثروت تحرکی بیش از همیشه یافت و روابط اجتماعی دیرینه را وارونه کرد، نیروهای بانیِ این تغییرات ضرورتاً آشکار و بدیهی نبودند. جهان بی‌ثبات‌تر به نظر رسید زیرا چنین هم بود. در این آشوب، توجه مردم به تصور یهودیان به عنوان جانشینی برای ویژگی‌های منفی و مخرب سرمایه‌داری مالیِ نوظهور جلب شد.

در قرن شانزدهم، رشد اقتصاد مالی ادامه یافت و ترس از نامرئی بودن یهودیان شدیدتر شد. درست همان موقعی که مستعمره شدن آمریکای مرکزی و جنوبی توسط کشورهای اروپایی و گسترش تجاری در اقیانوس هند متکی بر خشونت زیادی بود، اقتصاد مالی جدید به گسترش و رشد در تجارت، در اروپا و سراسر جهان، یاری رساند. سوداگران و بانکداران با حرکت قلم بر روی کاغذ اعتبار یا وام بانکی را بنا نهادند یا دیون و وام‌ها را پرداختند. فنون حسابداری و وام بانکی آن‌ها کارآمدتر شد. اما، در مقایسه با پرداخت با پول سکه‌ای، موجب هر چه انتزاعی‌تر شدن معاملات شدند.

یک سند مالی خاص، برات یا سفته، نوید و خطر اقتصاد مالی در حال تورم را مجسم می‌کرد. هیچ‌کس، حتی نه متألهان کاتولیک محافظه‌کار، نمی‌توانستند دستاوردهای برات و سفته را انکار کنند. به لطف آن، دیگر سوداگران گونی‌های سکه را بر عرشه‌ی کشتی نمی‌گذاشتند، کشتی‌ای که هر لحظه امکان داشت غرق شود یا به دست دزدان دریایی بیفتد؛ آن‌ها را بر پشت زین اسب هم بار نمی‌کردند که احتمال افتادن به چنگ دیگران افتادن داشته باشد. برات این امکان را برای سوداگران فراهم کرد که وجوه مالی را به راحتی با نوشتن چند کلمه روی یک تکه کاغذ به خارج انتقال دهند. با این همه، از نظر متألهان کاتولیک برات روح رباخواری را پرورش داد. هر براتی وامی بود که در عین حال کارِ تبدیل ارز را انجام می‌داد. سوداگر از ارز محلی استفاده می‌کرد تا براتی را بخرد. آن برات سپس در وقت دیگری در آینده، در محل دیگری، و به صورت ارز دیگری قابل پرداخت بود. نرخ بهره‌ای که وام‌دهنده مطالبه می‌کرد ثبت نمی‌شد بلکه جزو نرخ مبادله‌ی ارز حساب می‌شد. ویزا یا مسترکارت همین شگرد را به کار برد تا زمانی که طرح دعاوی حقوقی اقتضا کرد که کارمزد معامله‌ی خارجی در صورت‌حساب مشتریان مشخص شود.

از نظر متألهان کاتولیک برات روح رباخواری را پرورش داد. هر براتی وامی بود که در عین حال کارِ تبدیل ارز را انجام می‌داد.

در قرون شانزدهم و هفدهم، برات هر چه بیشتر گسترش یافت، و محرمانه‌تر شد. برات را می‌شد پشت‌نویسی و امضا کرد و به دست طلبکار جدید سپرد، روندی که گردش آن را افزایش داد. در بازارهای مالی در لیون و دیگر شهرها قشر بالاتر جامعه‌ی تجاری گرد می‌آمدند تا برات‌ها را خرید و فروش کنند، به عبارتی با واسطه‌گری ارزها بورس‌بازی کنند. این بازارهای مالی نخستین نمونه‌ی رشد مؤسسات مالی را نشان می‌دهند. رشد مؤسسات مالی که در واقع جدایی میان بازار کالا و بازار پولی است حتی ناظران موافق را آشفته کرد. انتزاع اقتصادی در این بازارها به اوج خود رسید: دارایی‌ها بدون آنکه هیچ کالایی دست به دست شود خرید و فروش می‌شد.

در قرون شانزدهم و هفدهم، همان‌طور که در انقلاب تجاری قرون وسطی چنین بود، نوآوری‌های مالی و پولی پا به پای ترس و نگرانی‌های فزاینده درباره‌ی اختلاط یهودیان و مسیحیان افزایش می‌یافت. در دهه‌ی 1590، جمهوری ونیز و دوک‌نشین اعظم توسکانی مأمن یهودیان غسل تعمیدیافته‌ای بود که از دستگاه تفتیش عقاید در اسپانیا و پرتغال گریخته بودند. آن‌ها مجبور بودند که به عنوان یهودی در ونیز یا لی‌وُرنو زندگی کنند اما، هنگامی که به فعالیت تجاری و بانکی‌شان می‌پرداختند، از امتیازات یکسانی با مسیحیان برخوردار بودند. در آمستردام، یهودیان شبه‌جزیره‌ی ایبری برابری اقتصادیِ حتی بیشتر از این کسب کردند. در تمام این شهرهای بندری، همان‌طور که در هامبورگ و لندن چنین بود، یهودیان مثل بورژواهای مسیحی مرفهی که با ایشان دادوستد داشتند لباس می‌پوشیدند. جذب و پذیرش فرهنگ یهودی هیچگاه چنین شناخته نشده بود.

در یک ناحیه، جنوب غربی فرانسه، نوکیشی، و نه فقط جذب و پذیرش فرهنگ، باعث شد ترس‌های کهنه‌تر درباره‌ی نامرئی بودن یهودیان احیا شود. در سال 1394، پادشاه فرانسه تمام یهودیان را از سرزمینش اخراج کرد. با این همه در سال 1550، هنگامی که اخلاف یهودیان پیشین در صدد گریختن از پرتغال بودند، شاه هنری دوم پادشاه فرانسه از «سوداگران و پرتغالی‌های دیگری که نومسیحی بودند» دعوت کرد که بیایند و در بوردو و اطراف آن زندگی کنند. همه می‌دانستند که حرف او چه معنایی دارد: جنوب غربی فرانسه تنها محلی در اروپا شد که با یهودگرایی مخفی به مثابه‌ی رازی علنی مدارا می‌شد. تازه در سال 1723 بود که به یهودیان در این ناحیه اجازه‌ی عبادت و نیایش داده شد، و حتی در این زمان، تعصبات محو نشد.

«سوداگران پرتغالی»، که رسماً تابع پادشاه بودند، در جنوب غربی فرانسه آزادانه رفت و آمد می‌کردند، انواع گوناگون فعالیت‌های اقتصادی را به راه می‌انداختند، و دارایی‌های خود را منتقل می‌کردند. زندگی برای این مهاجران ساده نبود. دستگاه روحانیت دشمن آنان باقی ماند. جمعیت محلی نسبت به آن‌ها مظنون بودند و نه تنها آن‌ها را دشمن مذهبی خود می‌دانستند بلکه از نظر سیاسی نیز هر بار که جنگی میان فرانسه و اسپانیا رخ می‌داد آنان را وطن‌فروش و خیانتکار می‌خواندند ــ و عملاً جنگ‌های زیادی هم میان فرانسه و اسپانیا وجود داشت. نوکیشان مسیحی یهودی‌تبار با دادوستدکنندگان بومی و بیگانه معاشرت و ازدواج کردند. برخی از سوداگران، تولیدکنندگان شراب، بیمه‌گران و بانکداران آن‌ها را به رقابت‌های نامنصفانه متهم می‌کردند. اما پادشاه، که پیوند اقتصادی آنان با بقیه‌ی آوارگان را باارزش می‌شمرد، از آنان در مقابل بدترین طغیان‌های یهودستیزانه حفاظت می‌کرد، و حتی مخالفان آنان روی کارشان حساب می‌کردند و به آنان اعتماد داشتند.

یک قرن پس از آنکه فرانسه به این «سوداگران پرتغالی»، یا یهودیان غسل تعمیدیافته کمک کرد تا در بوردو زندگی و دادوستد کنند، در کتابی در سال 1647 ادعا شد که یهودیان قرون وسطی بیمه‌ی حمل و نقل دریایی و برات را ابداع کرده‌اند. این ایده‌ی نو که یهودیان را با سرمایه‌داری مرتبط می‌کرد در مجموعه‌ای از قوانین دریانوردی به نام حقوق گمرکی و روش‌های استفاده از دریا چاپ شد. اتین کلیراک مؤلف آن حقوق‌دانی بود با تجربه‌ی فراوان در داوری کردن در مورد اختلافات و دعواهایی که شامل تعهدات اعتباری، دستمزدهای ملوانان، محموله‌ها و سوانح دریایی می‌شد. او در عین حال کاتولیکی متدین و سلطنت‌طلبی وفادار بود، و مشتاق آن بود که به پادشاه و مقامات عالی‌رتبه‌اش ابزاری بدهد که با آن از قدرت‌شان در عرصه‌ی تجارت بین‌المللی و دیپلماسی دفاع کنند. این کتاب که امروزه تقریباً از یادها رفته است موفقیتی چشمگیر بود. و توانست چهار قرن قانون دریانوردی را به زبان بومی در دسترس دولتمردان، وکلا و حقوقدانان و نویسندگانی قرار دهد که درباره‌ی امور اقتصادی می‌نویسند، درست در زمانی که این موضوع توجه فزاینده‌ای کسب کرد. متن کتاب کلارا در عین حال شامل حاشیه‌ها و تفسیرهای مفصلی بود که بیشتر آن‌ها مفید و دقیق بود. اما آن‌چه شهرت او را تضمین کرد ناپخته‌ترین اظهارنظرش بود.

کلیراک نوشت که یهودیان قرون وسطی که از فرانسه اخراج شده بودند بیمه‌ی حمل و نقل دریایی و برات را به منظور نجات دارایی‌هایشان ابداع کردند. این ادعا مطلقاً بی‌اساس است. هیچ فرد یا گروه واحدی بیمه‌ی حمل و نقل دریایی یا برات را، که دستاوردهای فرعی انقلاب تجاری قرون وسطی و پیشرفت‌های بعدی بودند، ابداع نکرد. با این همه، داستان کلیراک بر دل مخاطبان نشست زیرا پاسخ ظاهراً متقاعدکننده‌ای به این مسئله‌ی روز می‌داد: چگونه جایگاه شایسته‌ی سرمایه‌گذاری خصوصی را تعیین کنیم؟

کلیراک نوشت که یهودیان قرون وسطی که از فرانسه اخراج شده بودند بیمه‌ی حمل و نقل دریایی و برات را به منظور نجات دارایی‌هایشان ابداع کردند. این ادعا مطلقاً بی‌اساس است. هیچ فرد یا گروه واحدی بیمه‌ی حمل و نقل دریایی یا برات را، که دستاوردهای فرعی انقلاب تجاری قرون وسطی و پیشرفت‌های بعدی بودند، ابداع نکرد

کلیراک به درشتی از یهودیان یاد می‌کند، و آن‌ها را به «جرم‌های شنیع» متهم می‌کند و آن‌ها را «مردان بداندیش و غیرقابل‌اعتماد عمومی» یا «آدم‌هایی بی‌وجدان» می‌نامد که احساس وفاداری به غیریهودیان ندارند. با این همه، کلیراک از یهودیان به عنوان تکیه‌گاهی استفاده می‌کند تا مقصود غایی‌اش را به کرسی بنشاند: «لومباردها». لومباردها بانکداران مسیحی شمال ایتالیا بودند که جایگاه شغلی وام‌دهندگان یهودی را در کشورهای خارجی‌ای که یهودیان از آنجا اخراج شده بودند اشغال کرده بودند. در روایت کلیراک، لومباردها «مقلدان»، «شاگردان»، «کارآموزان» و «منشی‌های بدبخت» یهودیان بودند، که از آن‌ها یاد می‌گرفتند چگونه نرخ‌های بالای ربا را از وام‌گیرندگان ساده‌ی مسیحی به زور بستانند. از نظر کلیراک، لومباردها حتی از یهودیان هم خطرناک‌تر بودند. او می‌نویسد که یهودیان «به عنوان آدم‌های بی‌شرم و گستاخ منفور و خوار بودند، و مدام مورد تمسخر قرار می‌گرفتند». بر خلاف آنها، لومباردها به عنوان سوداگران مسیحی محترم به شمار می‌رفتند.

قرن هفدهم دشمنان برجسته‌ی زیادی برای تجارت و سوداگران به ارمغان آورد. کلیراک یکی از آن‌ها نبود. او مدافع اعتبار و وام بانکی در حدی معقول و متعادل بود. او به معنای دقیق کلمه علاقه‌ای به یهودیان هم نداشت. در عوض، کلیراک تصویر یهودیان را برای سرزنش کردن مکارترین سوداگران که از برات فقط برای سود شخصی و فریب دادن وام‌گیرندگان زودباور استفاده می‌کردند مفید می‌دانست. او با تظاهر به این که این برات‌ها ساخته و پرداخته‌ی یهودیان است، انکار نمی‌کرد که سوداگران خوب مسیحی می‌توانند از آن‌ها برای منفعت و بهبود جامعه‌ی مسیحی، که برای مایحتاج اولیه‌اش وابسته به تجارت بود، استفاده کنند. او همچنین به جرم اقتصادی خاصی برای محکوم کردن اشاره نمی‌کرد. متهم کردن کسانی «مثل یهودیان» که از برات‌های دادوستد سوءاستفاده می‌کردند تاحدی به سبب غیردقیق بودن ذاتی این اتهام مؤثر بود.

کلیراک خوانندگانش را هدایت می‌کند که مقایسه‌ای انجام دهند میان تسهیلاتی که یهودیان با آن مرزهای جغرافیای سیاسی را زیر پا گذاشتند ــ و حتی می‌شد با آن‌ها، آنجا که از «سوداگران پرتغالی» صحبت می‌شد، مثل مسیحیان رفتار کرد ــ و کیفیت غیرمادی برات و سفته، که هیچ ارزش ذاتی نداشت اما ثروت را در طول مسافات طولانی جابجا می‌کرد. رمزگشایی از این برات‌ها که با کلماتی رمزی روی تکه‌های نازک کاغذ تولید می‌شد برای کسانی که به طور حرفه‌ای از آن‌ها استفاده نمی‌کردند همان‌قدر دشوار بود که فهم شعائر و مناسک یهودی برای مسیحیان. از آن هم بدتر: این کلمات رمزی می‌توانست چیزی فریب‌آمیز را مخفی کند، به همان نحو که تصور می‌شد نوکیشان یهودی مسیحیانی دورو و غیرصادق‌اند.

قیاس‌های نادرست و ناموجه کلیراک به جای آن که به تدریج اهمیتش را از دست بدهد افسانه‌‌ای تمام‌عیار را پدید آورد. گام تعیین‌کننده‌ی روبه‌پیش در سال 1675 برداشته شد، هنگامی که ژاک ساواری داستان کلیراک را در اثر خود سوداگر بین‌المللی تمام‌عیار خلاصه کرد، پرفروش‌ترین کتاب از نظر تیراژ گسترده، مورد استناد، تقلید و سرقت ادبی واقع شدن در ادبیات سوداگری اروپایی. از آن پس، تا اوایل قرن بیستم، نویسندگان نامداری مثل منتسکیو و نویسندگان زیادی با شهرت کمتر این ایده را تکرار کردند که یهودیان برات را ابداع کردند، معمولاً برای آنکه گرایش سرمایه‌داری به تجاوز به تمام حدود و مرزها را اهریمنی و گاه ستودنی جلوه دهند.

آن موقعیت تجاری در فرانسه که افسانه‌ی ابداع سرمایه‌گذاری خصوصی در اروپا به دست یهودیان در آن پدید آمد به نحو خاصی این وضعیت را اندوهبار کرد. نه تنها حضور نوکیشان یهودی واقعیتی روزمره در بوردو بود بلکه بیش از صد سال قبل از آنکه انقلاب فرانسه فئودالیسم را در سال 1789 ملغی کند، مانع مقدسی که سوداگران را از اشراف جدا می‌کرد آغاز به محو شدن کرد. پادشاه به امید آنکه اعتبار فرانسه در تجارت جهانی افزایش یابد از نجبا دعوت کرد که در تجارت خارجی سرمایه‌گذاری کنند. برای این کار، باید اصلاحاتی کوچک اما مهم را در مورد قوانین و مکتب ضدتجاری اِعمال می‌کرد، قوانینی که قرن‌ها به رژیم فئودالش مشروعیت بخشیده بود. انتساب بی‌اساس ابداع برات به یهودیان قرون وسطی در مرحله‌ای نمایان شد که مقتضیات سرمایه‌گذاری خصوصی با سرعتی زیاد در حال از میان بردن فرهنگ احترام اشرافی موروثی بود. پس از سال 1673، نجبایی که برات‌ها را امضاء می‌کردند در صورت نکول آن‌ها به محضر قاضیِ رسیدگی به دعاوی تجاری احضار می‌شدند. این قانون حاکی از انحرافی اساسی از قرن‌ها سلطه‌ی نجبا بر افراد عامی بود.

یروشلیمی، یکی از مورخان بزرگ یهودی و یهودیت در قرن بیستم، عجولانه ارتباطی مستقیم میان یهودستیزی قرون وسطی و یهودستیزی مدرن برقرار می‌کند. آزار یهودیان (و مسلمانانی) را که مجبور شدند در شبه‌جزیره‌ی ایبری در قرون وسطی به غسل تعمید تن دهند نمی‌توان با ایدئولوژی شبه‌نژادپرستانه و سازمان‌های قلع و قمع در آلمان نازی یکی گرفت. اما یروشلیمی حق داشت تأکید کند که ترس و نگرانی از نامرئی بودن یهودیان مدت‌ها پیش از اعطای برابری حقوقی و مدنی به مردان یهودی در فرانسه در 91-1790 وجود داشت. آن‌چه او فراموش کرد به حساب آورد این بود که آن ترس و نگرانی‌ها منحصر به شبه‌جزیزه‌ی ایبری در قرون وسطی نبود. در جاهای دیگر، و به‌ویژه در جنوب غربی فرانسه، جمعیت محلی از یهودیان تازه مسیح‌شده متنفر بودند. آن تنفر شیوه‌ای برای بیان دلهره و تشویشی شد که از رشد مؤسسات مالی و بحران مشروعیت‌پذیری اجتماعیِ‌‌ِ نشئت ‌گرفته بود.

درباره‌ی رباخواری یهودیان در قرون وسطی بسیار نوشته‌اند و درباره‌ی اینکه چگونه، از آغاز قرن نوزدهم، هم جبهه‌ی چپ و هم جبهه‌ی راست تصویرپردازی‌های یهودستیزانه‌ی خشونت‌آمیزی را فراهم آوردند تا سرمایه‌داری، مخصوصاً سرمایه‌گذاری بین‌المللی، را اهریمنی جلوه دهند. آنچه در این تصویر نیست چهره‌ی جدید یهودی نزول‌خوار است که در قرن هفدهم ظهور کرد: چهره‌ای که نماد طرد جامع و کامل تجارت و سرمایه‌داری نبود بلکه به جای آن خلائی را پر کرد که در اثر فروپاشی هنجارهای حقوقی و فرهنگی درباره‌ی رفتار خوب و بد در بازارهای مالی هرچه پیچیده‌تر ایجاد شده بود. یهودی نامرئی، نه دست نامرئی، استعاره‌ی متداولی بود که نویسندگان اروپایی به کار می‌بردند تا جایگاه شایسته‌ی سرمایه‌گذاری در سیاست و جامعه را پیش از آدام اسمیت، و حتی پس از او، مورد بحث و مناقشه قرار دهند.

 

برگردان: افسانه دادگر


فرانچسکا تریولاتو استاد دانشکده‌ی مطالعات تاریخی در مؤسسه‌ی مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Francesca Trivellato, ‘The rumour about the Jews’, Aeon, 28 January 2020.


[1] - شبه‌جزیره‌ی ایبری در جنوب غربی اروپا که شامل اسپانیا، پرتغال، آندورا و جبل‌الطارق می‌شود.

[2] - نام ناحیه‌ای در قرون وسطی که بخشی از شمال شرقی فرانسه و جنوب بلژیک امروزی را دربر می‌گرفت.