تاریخ انتشار: 
1399/01/30

اگر کسی لب به حقیقت باز کند کشته می‌شود

نیل هائر

دو تن از معترضان به نحوه‌ی برخورد با دگرباشان جنسی در چچن، بیرون دفتر صدراعظم آلمان.

برلین. یکی از صبح‌های ماه آوریل گذشته افسران مهاجرت به محل زندگی مینکل مالیزایف در شهر لودنشاید آلمان رفتند تا خبری را برسانند که جز دردسر چیزی برایش نداشت. پس از چهار سال زندگی در آلمان می‌خواستند او و خانواده‌اش را به جایی برگردانند که از آن آمده بودند: چچن در روسیه.

خیلی زود آن‌ها را روانه‌ی فرودگاهی در همان نزدیکی می‌کردند تا سوار اولین هواپیما به مقصد چچن شوند. مالیزایف حال خوشی نداشت زیرا این دگراندیش هنوز داشت دوران نقاهت جراحی کمرش را سپری می‌کرد که در شکنجه‌های زندان چچن آسیب دیده بود. مقامات آلمانی تشخیص دادند که حالش آن‌قدر خوب نیست که سفر کند و اجازه دادند که بماند. هرچند که امکان ماندن همسر و سه فرزندش نبود و آن‌ها را راهی کردند.

خیلی زود اوضاع بدتر هم می‌شود. وقتی مالیزایف از فرودگاه به خانه برگشت کسی با او تماس گرفت. آن سوی خط مردی بود از چچن: «الو مینکل، به نظر می‌آد که این روزها داری برای خودت کلی دردسر درست می‌کنی.» بعد پیامی را رساند. می‌توانست از شر همه‌ی این مصائب خلاص شود به شرط انجام یک کار: «عذر خواهی از رمضان.»

رمضان قدیروف طی پانزده سال اخیر رئیس جمهور خودمختار چچن در فدراسیون روسیه بوده و از حمایت کرملین برخوردار است. رمضان چه در داخل و چه در خارج از روسیه، به واسطه‌ی بی‌رحمی و تحمل نکردن کوچکترین مخالفت، بدنام است. دستگیری‌های خودسرانه، شکنجه و اعدام از جمله اتفاقات طبیعیِ زندگی روزمره‌ی چچن در زمان حکومت قدیروف است. اگر یکی از اعضای خانواده به همراهی‌ با مخالفان حکومت متهم شود کل خانواده از کشور اخراج و خانه‌شان توسط نیروهای امنیتی به آتش کشیده می‌شود. حتی نوشتن یک نظر انتقادی درباره‌ی دولت در شبکه‌های اجتماعی دستکم منجر به عذرخواهی اجباری در تلویزیون رسمی می‌شود، البته که از آن بدتر هم شدنی است. مخالفت علنی هم که محال است.

newyorker


ناباوری در صدای اصلان آرتسویف مشهود بود؛ او داشت داستان مالیزایف را بازگو و بخشی از مکالمه‌ی تلفنی را پخش می‌کرد. آرتسویف، فعال ضد حکومت چچنی که سابقه‌ی وکالت هم دارد، در طول سالیان دراز به یکی از معتمدان و مشاوران حقوقی مالیزایف تبدیل شده و کوشیده بود تا به این مخالف حکومت قدیروف در دریافت پناهندگی در آلمان کمک کند (هر چند تا کنون در این زمینه ناموفق بوده است). آرتسویف با رنجی که مخالفان رژیم چچن کشیده‌اند بیگانه نیست و تازه در مقایسه با همان معیارها هم ماجرای مالیزایف امری نامتعارف بود.

مالیزایف ــ که نگران جان خانواده و همچنین خودش بود ــ نهایتاً به این خواسته تن داد و بیانیه‌ای صوتی را ضبط کرد و مدت کوتاهی آن را روی یوتیوب گذاشت و از قدیروف عذر خواهی کرد که باعث سرافکندگی چچنی‌ها شده است. اما آن طور که آرتسویف تعریف می‌کند «این کافی نبود» و کمی بعد به مالیزایف گفتند که باید یک بار دیگر به صورت تصویری این اظهارات را ضبط کند، منتها این بار لحن ملتمسانه‌ای داشته باشد، خواسته‌ای که آن را نپذیرفت. آرتسویف می‌گوید چند روز بعد سر و کله‌ی دو مرد در خانه‌ی مالیزایف پیدا شد و شروع کردند به کتک زدن او. این دگراندیش توانست به آرتسویف زنگ بزند و این وکیل هم بلافاصله سوار ماشینش شد و مسافت چندصد مایلی بین هامبورگ تا لودن‌شاید را پیمود. وقتی که به آنجا رسید مالیزایف در بیمارستان بود.

(ابعاد ماجرایی که آرتسویف تعریف کرده بود نخست در بخش قفقاز رادیو اروپای آزاد یا رادیو آزادی گزارش شد. دو تن دیگر از فعالان چچنی که از ترس عواقب هولناک مایل به افشای نام‌شان نبودند گفته‌های آرتسویف را تأیید کردند. با مالیزایف تماس گرفتم منتها بعد از کشته شدن یک مبارز چچنی تبعیدی در برلین در ماه اوت او خودش را مخفی کرد و از اظهار نظر خودداری کرده‌است. اداره‌ی فدرال مهاجرت و پناهندگی آلمان به درخواستهای من برای ارائه‌ی توضیح درباره‌ی اخراج مالیزایف پاسخ نداد.)

سرگذشت مالیزایف اولین موردی نبود که برای یک مخالف قدیروف در اروپا اتفاق میافتاد. آخرینش هم نبود.

یکی از تازه‌ترین و گستاخانه‌ترین وقایع مشابه ترور مخالف چچنی، با نام مستعار سلیم‌خان خانگوشویلی، بود که بیست و سوم ماه اوت در روز روشن در مرکز برلین با شلیک گلوله کشته شد. آلمان دو تن از دیپلمات‌های روس را در رابطه با این قتل اخراج کرده زیرا شواهد نشان می‌دهد که مسکو یا دولت قدیروف در گروزنی پشت ماجرا بوده‌اند. مسکو هرگونه ارتباط با این قتل را رد کرده‌ است و پوتین هم بعدتر، بدون ارائه‌ی مدرک و جزئیات بیشتر، اظهار داشت که خانگوشویلی در سال های پیش عامل بمب‌گذاری در متروی مسکو بوده است.

هر چند نفسِ قتل تکان‌دهنده بود، اما وجود قدیروف پشت این ماجرا عجیب نیست: رهبر چچن به دفعات تصریح کرده که چه سرنوشتی در انتظار منتقدان است، چه در داخل و چه در خارج، از جمله آن‌ها که در اروپا هستند. او در پیامی تصویری به مهاجران چچنی در آن قاره چنین هشدار می‌دهد: «وقتی که از اروپا بیرون انداختندتان جایی ندارید که بروید. آن وقت برای هر کلمه باید به من جواب پس بدهید.» و در پیامی دیگر می‌گوید: «هیچ قانونی روی زمین جلودار من نیست.»

 

رمضان قدیروف در گروزنی سخنرانی می‌کند. رویترز


اظهارات او اغلب شرایط خفقان‌آور چچنی‌ها در خارج را بدتر هم می‌کند. بنا به گفته‌های مقامات سازمان‌های غیر دولتی و تحلیل‌گرانی که با ایشان صحبت کرده‌ام، تنها در آلمان حدود ۵۰ هزار چچنی زندگی می‌کنند و در مدتی که منتظر انجام مراحل پناهندگی‌شان هستند اجازه‌ی کار کردن ندارند و به خواست احزاب راست‌گرا و به دلایل واهی اخراج می‌شوند. حامیان جامعه‌ی چچنی‌های ساکن آلمان می‌گویند به این مهاجران اغلب به چشم بد نگاه می‌شود ــ سلیم‌خان دوکودایف، مدیر یک مرکز فرهنگی با هدف کمک به مهاجران قفقاز شمالی در انطباق با جامعه و فرهنگ آلمانی، میگوید: «انگار که ما جانی و تروریست هستیم.»

هر جای دیگر هم که بروند همین گرفتاری را دارند. منصور سعدالله‌یف، مدیر ویفاند، یک تشکل مردمی که مرکزش در سوئد است و به پناهجویان چچنی در سراسر اروپا کمک می‌کند، مصائب سیزیف‌وارشان را در این زمینه شرح داد: از یک سو کارشان لَنگِ دولت‌های بی‌انگیزه‌ی اروپایی است، که از این نمد کلاهی نصیبشان نمی‌شود، و از سوی دیگر زیر فشار اراده‌ی حکومت روسیه هستند.

هرچند نه روسیه و نه قدیروف تأثیر مستقیمی بر روند درخواست‌های پناهندگان ندارند، مسکو (و گروزنی) می‌توانند قدرت خود را به شکل‌های مختلف اعمال کنند. حربهای که معمولاً به آن متوسل می‌شوند استفاده ــ یا به قول منتقدان سوءاستفاده ــ از اعلان قرمز اینترپل است. این‌ها اصولاً سازمان‌هایی با هدف اعمال قانون هستند که در سراسر جهان با هم همکاری می‌کنند تا مجرمان خطرناک را، که به امید یافتن بهشت به جایی دیگر رفته‌اند، دستگیر کرده و به کشورشان بازگردانند.

روسیه از این ساز و کار برای تعقیب قانونی مخالفان سیاسی استفاده می‌کند. هر چند تمام آمار در دسترس نیست اما از 7000 اعلان قرمز عمومی بیش از 2500 مورد توسط روسیه ثبت شده که بسیاری از آن‌ها اصالتاً از چچن یا قفقاز شمالی هستند. سعدالله‌یف گفت هر چند می‌توان در دادگاه‌های اروپایی برای اعلان‌های قرمز درخواست تجدید نظر داد ولی برای کسانی که آه در بساط ندارند پا گذاشتن در این مسیر آغاز جنگی از پیش باخته است. یک پرونده بود که نهایتاً تشکل ما توانست در آن پیروز شود که «سال‌ها طول کشید... و خیلی هم هزینه برداشت.»

برخی با تنبیه‌های دسته‌جمعی مواجه می‌شوند، به این شکل که مقامات چچنی مخالفان خارج‌نشین را تهدید می‌کنند که خانواده‌ی آن‌ها در وطن در معرض خطر است. و برای برخی، از جمله مالیزایف، احتمالش هست که نیروهای قدیروفتسی (عنوانی در روسیه برای افراد مسلح تحت کنترل قدیروف) با آن‌ها تماس بگیرند یا سراغشان بروند. مثلاً تیمور دوگازایف، نماینده‌ی رسمی گروزنی در آلمان، آشکارا مهاجران را تهدید به بازگشت اجباری به چچن می‌کند.

رژیم تمام توانش را به کار می‌گیرد که از راه‌های مختلف اعمال فشار کند، خواه با خشونت یا با اخراج از کشوری که به آن پناه برده‌اند. به این تجربه‌ی موسار اسکارخان‌اف توجه کنید، یک چچنی در آلمان و اولین پناهنده‌ی چچنی که همجنس‌گرایی‌اش را علنی کرد و در قالب نوشتاری مفصل در «تایم» از تجربیاتش نوشت و از ظلم بر جامعه‌ی دگرباشان چچنی سخن گفت. توضیحات اسکارخان‌اف خشم گسترده‌ای را به دلیل حبس و شکنجه‌ی دگرباشان جنسیِ چچنی برانگیخت، اظهاراتی که گروزنی آن را رد کرد.

مصاحبه‌ی بعدی اسکارخان‌اف با بسلان دادایف، خبرنگار خبرگزاری حکومتی چچن مقیم آلمان، بود. در این مصاحبه اسکارخان‌اف که به طور مشهودی معذب بود به دادایف گفت حرف‌هایی که در «تایم» زده ساختگی بوده است. «خبرنگاران غربی به من مواد روان‌گردان دادند و وادارم کردند که به رهبر چچن بی‌احترامی کنم.» این «مشکل روانی» اسکارخان‌اف بوده که سبب شد «حتی حرف زشتی» درباره‌ی قدیروف بزند. یک ماه بعد اسکارخان‌اف به یک منبع خبری دیگر گفت که آن مصاحبه اجباری بوده است. (تماس با اسکارخان‌اف برای توضیح بیشتر ممکن نشد.)

سوگواران در خاک‌سپاری یک دگراندیش چچنی که نام مستعار سلیم‌خان خانگوشویلی را انتخاب کرده بود. عکس: سهراب سرتزوادزی


اولین بار نبود که دادایف متهم به زیر فشار گذاشتن چچنی‌ها به نیابت از حکومت قدیر‌وف می‌شد. بنا به گفته‌ی آرتسویف، مردی که با مالیزایف تماس گرفت و به او گفت که تصویر و صدایش را ضبط کند دادایف بود. نه دادایف و نه کارفرمایش به درخواست ارائه‌ی توضیحات بیشتر پاسخ ندادند.

کاسه‌ی صبر بسیاری از چچنی‌های مقیم آلمان دارد سرریز می‌شود. با دو نفر که در برلین صحبت کردم به چشم تحقیر و نفرت به مقامات آلمانی می‌نگریستند و آن‌ها را متهم می‌کردند که وقتی جامعه‌ی چچنی‌های آلمان هدف قرار گرفته آن‌ها دارند به همان رویه‌ی سابق ادامه میدهند. این دو که خواستند تنها از اسم کوچکشان استفاده شود، رمضان و واخا، گفتند حتی وقتی توسط کسانی که به نیابت از دولت چچن عمل می‌کنند ــ از لحاظ جسمی، زبانی و روانی ــ تحت فشار بوده‌اند برلین هیچ کاری نکرده است.

رمضان گفت: «روس‌ها و قدیروف این‌جا در آلمان برای خودشان ستاد فرماندهی دارند. این‌جا سگ‌ها از ما حقوق بیش‌تری دارند. اگر سگی را بکشی مجازات می‌شوی اما اگر یک چچنی را بکشی خیالی نیست و می‌توانی به کارت ادامه بدهی.»

قتل خانگوشویلی به طور خاص دارد به سرعت تبدیل به قضیه‌ای نمادین می‌شود. این دگراندیش در نظر چچنی‌های این‌جا قهرمان بود و داستان‌های فراوانی در باب مبارزات او علیه اشغال چچن توسط روسیه پیش از ضدیت او با قدیروف دهان به دهان می‌شود. مصائب او تجسم احساسی است که چچنی‌ها در آلمان از بیم شکار شدن دارند ــ حتی پس از گریز از چچن خانگوشویلی از دو سوءقصد در گرجستان، پیش از کشته شدن در برلین، جان به در برده بود. برلین در اقدام و ربط دادن علنیِ این قتل به حکومت روسیه پایش را از آن‌چه ترجیح می‌داد فراتر گذاشت؛ اما گروه کوچکی از جامعه‌ی چچنی‌ها ــ که واخا و رمضان هم جزوشان هستند ــ بیشتر احساس امنیت می‌کنند. نظر این دو مشابه نظر خیل کسانی بود که توانستم با آنها هم‌صحبت شوم و معتقد بودند که انفعال مقامات آلمانی چچنی‌ها را مجبور می‌کند که خودشان دست به کار شوند؛ یا با گروه‌های افراطی برای دفاع از خود متحد گردند یا خودشان به شکل خودجوش اجرای عدالت را به دست بگیرند.

در کافه‌ای در جنوب برلین نشسته بودیم و نوبت به واخا رسید و او با احترام فراوان از خانگوشویلی و بیم بسیار از حکومت چچن صحبت می‌کرد: «او از سرزمین مادری‌اش دفاع کرد و پانزده سال بعد بهایش را پرداخت. کشتن او پیام ساده‌ای به همراه داشت: "دهانتان را ببندید و حرفی نزنید." اگر کسی لب به حقیقت باز کند بی‌درنگ کشته می‌شود.»

 

برگردان: شهاب بیضایی


نیل هائر تحلیگر مستقل امور روسیه و قفقاز، و ساکن تفلیس در گرجستان است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Neil Hauer, ‘If Someone Speaks the Truth, He Will Be Killed’, The Atlantic, 21 December 2019.