تاریخ انتشار: 
1399/07/01

تستوسترون به طور گسترده، و گاه وحشتناکی، بد فهمیده می‌شود

ماتیو گاتمن

healthline

ما اعتمادی نامعقول به تبیین‌های زیست‌شناختیِ رفتار مردانه داریم. برای این اعتماد نامعقول نمونه‌ای گویاتر از تستوسترون وجود ندارد. دانشمندان معاصر به این هورمون متوسل شده‌اند تا نکاتی را در مورد مردانگی و نرینگی اثبات کنند؛ نشان دهند که زنان و مردان چقدر متفاوت‌اند؛ و توضیح دهند که چرا برخی مردان (یعنی احتمالاً کسانی که تستوسترون بیشتری دارند) میل جنسی بیشتری دارند. با این همه، به‌‌رغم اعتقادات عامیانه‌ای که به ویژگی‌های افسانه‌ای تستوسترون گره خورده‌اند، تا کنون در هیچ مطالعه‌ی علمی دقیقی، ارتباطی معنادار میان سطح تستوسترون مردان سالم و میل جنسیِ آنها پیدا نشده است.

فروش درمان‌های جایگزین تستوسترون، که از دهه‌ی 1990 میلادی شروع شد و در دهه‌ی اول قرن بیست و یکم اوج گرفت، در سال 2018 به بیش از سالانه 5 میلیارد دلار رسید؛ از یک سو به این دلیل که در این دوره «کمبود تستوسترون»، همچون نوعی همه‌گیریِ پزشکی بزرگ که سرانجام به رسمیت شناخته شده بود، ناگهان شایع شد؛ از سویی دیگر به این دلیل که تستوسترون همچون دارویی شگفت‌انگیز برای مردانی به بازار عرضه شد که از فهمیدن اینکه سطح تستوسترون‌شان پس از سی سالگی سالانه یک درصد کاهش می‌یابد به وحشت افتاده بودند.

موضوع این نیست که بدن مردان تغییر کرده بود یا کمبود تستوسترون به شکل تعجب‌آوری پیش از آن تشخیص داده نشده بود؛ بلکه به نظر بسیاری از افراد، تستوسترون از یک مولکول جادوییِ مردانه که می‌تواند مردان را از افت انرژی و میل جنسی در سنین بالاتر در امان نگه دارد چیزی کم نداشت.

علاوه بر این، به شمار زیادی از مردم آموزش داده‌اند برای اینکه دریابید چه چیزی سبب می‌شود برخی مردان پرخاشگر شوند، کافی است سطح تستوسترون آنها را بیازمایید. آیا این گفته حقیقت دارد؟ در واقع نه. علم این نتیجه‌گیری را تأیید نمی‌کند. برخی از پژوهش‌های مشهور اولیه درباره‌ی ارتباط میان تستوسترون و پرخاشگری که بر روی زندانیان انجام شده بود، در واقع با هدف اثبات بالاتر بودن سطوح تستوسترون در برخی مردان (بخوانید مردان تیره‌پوست‌تر) صورت گرفته بود تا بتوان خشن‌تر بودن آن‌ها، و به این ترتیب، شمار نامتناسب آنها در زندان‌ها را توضیح داد. دهه‌ها طول کشید تا نقایص روش‌شناختیِ این پژوهش‌ها آشکار شود، و تحقیقات دقیق جدیدتر نشان داد رابطه‌ی اندکی میان تستوسترون و پرخاشگری وجود دارد (مگر در مواردی که تستوسترون خیلی زیاد یا خیلی کم باشد)؛ تحقیقاتی که نتایج آن حالا در اختیار همه قرار گرفته است.

همچنین مشخص شد که تستوسترون صرفاً یک چیز مشخص (هورمون جنسی) با یک هدف مشخص (زاد و ولد مردان) نیست. این هورمون برای رشد جنین، عضلات، مغز زنان و مردان، و گلبول‌های قرمز نیز ضروری است. تأثیر تستوسترون بسته به طیف وسیعی از عوامل زیست‌شناختی، محیطی و اجتماعی متنوع یا در مواردی قابل چشم‌پوشی است. رابرت ساپولسکی، متخصص عصب‌شناسی در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا، جدولی تهیه کرده که نشان می‌دهد تنها 24 مقاله‌ی علمی درباره‌ی رابطه‌ی تستوسترون و پرخاشگری در فاصله‌ی 1970 تا 1980 وجود دارد، در حالی که شمار این مقالات از سال 2010 به این سو بیش از 1000 مورد است. آیا درباره‌ی رابطه‌ی میان تستوسترون و پرخاشگری یافته‌های جدیدی به دست آمده است؟ نه. هر چند برخی یافته‌های جدید در این دوره نشانگر اهمیت تستوسترون در فرایند تخمک‌گذاری بودند. علاوه بر این، تفاوتی وجود دارد میان وابستگی دو متغیر و رابطه‌ی علّی میان آن‌ها (برای مثال، سطح تستوسترون و پرخاشگری نمونه‌ی کلاسیکی از مشکل مرغ و تخم‌مرغ است). متخصصان هورمون‌ها از سال‌ها قبل نشان داده‌اند که غیرممکن است که بتوان در اکثریت قریب به اتفاق مردان پرخاشگری را بر اساس سطح تستوسترون پیش‌بینی کرد، درست همان‌طور که اگر با مردی (و در این مورد زنی) پرخاشگر مواجه شوید، نمی‌توانید میزان تستوسترون او را حدس بزنید.

این تصور که هورمون‌ها و ژن‌ها می‌توانند توضیح دهند که چرا پسرها همان‌‌اند که هستند، به مردان اجازه می‌دهد از زیر بارِ مسئولیت هر گناهی شانه خالی کنند

تستوسترون مولکولی است که صد سال پیش به اشتباه به عنوان هورمون سکس شناخته شد زیرا دانشمندان در پی یافتن تفاوت‌های زیست‌شناختیِ قاطع میان زنان و مردان بودند (بعضی چیزها هرگز تغییر نمی‌کنند) و تصور می‌شد که تستوسترون از رازهای مردانگیِ ذاتی پرده برمی‌دارد. تستوسترون برای مغز مردان، عضلات دو سر بازویی، بیضه‌ها و... مهم است و در بدن زنان نیز نقشی اساسی دارد. و این را هم به یاد داشته باشیم که میزان تستوسترون لزوماً هیچ معنای خاصی ندارد: گاهی صرف وجود تستوسترون مهم‌تر از میزان این هورمون است؛ مثل راهاندازی یک ماشین، که برای آن صرفاً به سوخت نیاز دارید؛ حال چه 2 گالن، چه 200 گالن. تستوسترون همیشه میان زنان و مردان، یا میان مردان با یکدیگر تفاوت ایجاد نمی‌کند. از همه جالب‌تر اینکه بر پایه‌ی برخی شواهد تغییراتی که مردان پس از دریافت جایگزین تستوسترون گزارش می‌کنند احتمالاً نشانه‌های کاذب است.

با وجود این، ما همچنان به نسبت دادن قدرت‌های ماوراءالطبیعی به تستوسترون ادامه می‌دهیم. در سال 2018 یکی از قضات دادگاه عالی ایالات متحده در موقعیت بدی قرار گرفته بود.[1] اظهارات طرح شده در جلسه‌ی دادگاه او سبب شد که خشونت جنسی مردان علیه زنان در مرکز توجه قرار گیرد؛ مسئله‌ای که نیازمند شرح و تجزیهوتحلیل تمام و کمال بود. نویسندگان موافق و مخالف معمولاً برای تشریح، تقبیح یا دفاع از عملکرد قاضی برت کاوانا به تستوسترون متوسل می‌شدند: یکی از نویسندگان نشریه‌ی «فوربس» از «تجاوزهای گروهی ناشی از تستوسترون» نوشت؛ مفسر دیگری در مصاحبه با سیانان پرسید: «اما ما درباره‌ی یک پسر هفده‌ساله‌ی دبیرستانی حرف می‌زنیم که تستوسترون‌اش بالا زده است. به من بگویید چه کسی در دبیرستان چنین کارهایی نکرده است؟»؛ و در مورد سوم، ستوننویس «نیویورک ‌تایمز» نوشت: «به بیان دیگر، او سوار بر موجی از تستوسترون و مشروبات الکلی بوده است...»

و بعید است که بسیاری از خوانندگان در منطق هورمونی کریستین لاگارد، رئیس وقت صندوق بین‌المللی پول، وقتی که سقوط اقتصادی سال 2008 را تا حدی به تعداد بالای مردان مسئول در بخش مالی نسبت داد، تردید کرده باشند: «صادقانه بگویم فکرمی‌کنم که هرگز نباید اجازه داد که سطح تستوسترون در یک اتاق خیلی زیاد باشد.»

همه‌روزه می‌توان نام تستوسترون را به عنوان نشانگری زیستی برای توضیح (و گاه توجیه) رفتار مردانه در مقالات و سخنرانی‌ها یافت؛ چیزی که می‌توان آن را جواز شاعرانه (Poetic license)[2] نامید؛ روشی کارآمد برای سلب مسئولیت از مردان. اگر تستوسترون را به هر طریقی همچون عاملی مهم در توضیح رفتار مردان به کار بگیریم ممکن است ناخواسته رفتار آنها را به عنوان چیزی که کنترل‌اش فراتر از توانایی مردان عادی است توجیه کنیم. توسل گاه و بی‌گاه به مردانگیِ زیستی چنین القا می‌کند که روابط مردسالارانه در طبیعت ریشه دارد.

وقتی این ایده را که تستوسترون پسران دبیرستانی به سرعت بالا می‌رود عادی‌سازی می‌کنیم، و چرایی تجاوز جنسی را به کمک آن توضیح می‌دهیم، آنگاه این نه حسن تعبیر بلکه معاف کردن مردان از مجازات تجاوز جنسی به زنان است زیرا به آنان فرصت می‌دهیم که در دفاع از خود بگویند «من بی‌گناهم. تقصیر هورمون‌هاست.»

استناد به زیست‌شناسی مردان برای توضیح رفتارشان اغلب به تبرئه‌ی آنان می‌انجامد. به میان کشیدن مداوم اصطلاحاتی همچون تستوسترون و کروموزوم Y در خدمت رواج این ایده قرار می‌گیرد که مردان توسط بدن‌هایشان کنترل می‌شوند. این تصور که هورمون‌ها و ژن‌ها می‌توانند توضیح دهند که چرا پسرها همان‌‌اند که هستند، به مردان اجازه می‌دهد از زیر بارِ مسئولیت هر گناهی شانه خالی کنند. اگر باور دارید که تستوسترون چیز مهمی درباره‌ی فکر و عمل مردان به شما می‌گوید، دارید خودتان را فریب می‌دهید. مردان رفتاری را در پیش می‌گیرند که فرهنگ اجازه می‌دهد، نه رفتاری را که طبیعت‌شان اقتضا می‌کند.

هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که صرفاً زیست‌شناسی مسئول تعیین معنای مرد بودن است. اما واژه‌هایی همچون تستوسترون و کروموزوم Y چنان به توصیفات ما از فعالیت‌های مردان نفوذ کرده‌اند که گویی چیزی فراسوی آنچه مردان در واقع انجام می‌دهند به ما می‌گویند. پرخاشگری و سکسوالیته‌ی مردان تابع تستوسترون نیست. و شرم‌آور است که ما آنقدرها که درباره‌ی نسبت میان تستوسترون و پرخاشگری می‌شنویم از تحقیقاتی که می‌گویند سطوح بالای تستوسترون در مردان با سخاوتمندی مرتبط است خبر نداریم. احتمالاً به این دلیل که سخاوتمندی کمتر یک فضیلت کلیشه‌ای مردانه است و تأکید بر آن می‌تواند داستان پرخاشگری ذاتی مردان، بهویژه داستان پرخاشگری مردانه‌ی آنان، را خراب کند؛ داستانی که تأثیر عمیقی بر تصور مردان و زنان از تمایلات طبیعیِ مردان دارد.

ما باید درباره‌ی مردانگی مسموم و مردسالاری صحبت کنیم؛ چیزهایی که هم واقعی‌اند و هم مخرب. افزون بر این، به شیوه‌های جدیدی برای صحبت کردن درباره‌ی مردان، مردانگی و نرینگی نیاز داریم که ما را از این تله که زیست‌شناسیِ مردان سرنوشت آنهاست برهاند. اگر این امر محقق شود، یعنی وقتی که تمامی جوانب اثرات کاذب دارویی و کتاب مقدس زیست‌شناسی را در نظر بگیریم، آنگاه تستوسترون دیگر یک مولکول جادویی مردانه نیست بلکه همان‌طور که در تحقیق ربکا جوردن-یانگ و کاترین کارکازیس در کتاب عالی اخیرشان، تستوسترون (2019) گفته شده، مولکولی اجتماعی است.

تستوسترون، صرف نظر از هر نامی که به آن می‌دهید، اغلب همچون دستاویزی به کار می‌رود تا به مردان اجازه دهد خود را از مهلکه برهانند و امتیازات مردانه را توجیه کنند.

 

برگردان: آرمین امید


ماتیو گاتمن استاد انسان‌شناسی در دانشگاه براون و نویسنده‌ی کتاب «آیا مردان حیوان‌اند؟ چگونه مردانگیِ مدرن مردان را پیش‌فروش کرد» است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Matthew Gutmann, ‘Testosterone is widely, and sometimes wildly, misunderstood’, Aeon, 10 March 2020.

[1] در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸ کریستین بلازی فورد  (Christine Blasey Ford)استاد دانشگاه پالو آلتو (Palo Alto)، قاضی برت کاوانا را به سوء استفاده‌ی جنسی در دوران دبیرستان، وقتی که فورد ۱۵ ساله و کاوانا ۱۷ ساله بوده، متهم کرد. [م.]

[2] اصطلاحی برای اشاره به آزادی شاعر در ترک معیارهای رایج زبان. [م.]