آثار ادبیای که دربارهی «سربازان فراری» نوشته شد روایتهای به حاشیهراندهشدی جنگ عراق با ایران را برجسته کردند، کسانی که از حافظهی جمعی و تاریخ ادبی عراق پاک شده بودند. آثاری از این دست نوعی حافظهی بدیل هستند که به قلم (یا دربارهی) کسانی نوشته شده که بهطور معمول از گفتارهای عمومی دولت حذف میشدند.
در روسیه پرسش اصلی با پرسشهای طرحشده در ادبیات کلاسیک روسیِ قرن نوزدهم ــ چه کسی مقصر است؟ چه باید کرد؟ ــ فرق دارد. پرسش اصلی این است: تزارِ حاکم، واقعی است یا جعلی؟
در صنعت زیبایی، آنجا که زنان و دختران زیر یوغ ایدئالهای جسمانیِ غیرواقعی قرار دارند، برندها «سفیران اعتمادبهنفس» را استخدام میکنند تا این احساس را به زنان القا کنند که با تغییر ظاهرشان میتوانند اعتمادبهنفس خود را افزایش دهند.
آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟
من در این نوشته در برابر خوانش بدبینانه از تحولات اجتماعی ایستادگی خواهم کرد، تاریخی کوتاه از دیدگاه انحطاط فرهنگی ارائه خواهم داد و بر نواقص این شیوهی داوری دربارهی تحولات تدریجیِ تغییردهندهی یک جامعه تأکید خواهم کرد.