تاریخ انتشار: 
1401/06/05

نگاهی به زندگی و آثار نویسندگان زن ترکیه که با نام مردانه می‌نوشتند

نهال تابش

نویسندگان زن بسیاری بوده‌اند که کتاب‌هایشان را به‌دلایلی با نامی مردانه یا نام‌های مبهم جنسیتی منتشر کرده‌اند. ویرجینیا وولف در جستار معروفش، اتاقی از آن خود، می‌نویسد: «درواقع، در این اندیشه تا به آنجا پیش می‌روم که فکر می‌کنم "گمنام" که آن‌همه شعر بدون امضا سروده است، اغلب مرد بوده.»[1] از دلایل عمده‌ی این کار می‌توان به امکان انتشار بدون تعصب و خوانده‌شدن اثر بدون پیش‌داوری جنسیتی در میان مردان و زنان اشاره کرد. به نظر می‌رسد که نام‌های مردانه یا مبهم همچون سپری از زنان در برابر انتقادات و خشونت جامعه‌ی ادبیِ مردانه محافظت می‌کرده است. مری آن ایوانز (جورج الیوت)، آمانتین اُرُر لوسیل دوپَن (ژرژ ساند) و کاترین هریس بردلی (مایکل فیلد) از معرو‌ف‌ترین نویسندگانی هستند که در دنیای ادبیات با نام مستعار مردانه‌شان شناخته می‌شوند. گرچه لوئیزا می آلکات رمان زنان کوچک را در سال ۱۸۶۸ با نام خود منتشر کرد اما با نام اِی. ام. برنارد هم که هویت جنسیتی‌اش را مخفی نگاه می‌داشت، سه کتاب نوشته که هر سه‌ ــ پشت نقاب، یا قدرت یک زن، روح ابوت یا وسوسه‌ی موریس ترهرن و تعقیب عشق کشنده‌ی طولانی ــ در فاصله‌ی سال‌های ۱۸۶۶-۱۸۶۸ نوشته شده‌اند. «خواهران برونته» هم گرچه اغلب رمان‌هایشان را با نام خود منتشر کرده‌اند اما در ابتدا آثارشان را با نام مستعارِ مردانه‌ی کارر (شارلوت)، الیس (امیلی) و اکتون (آن) منتشر کردند. رمان بلندی‌های بادگیر نوشته‌ی امیلی برونته را که در سال ۱۸۴۷ با نام اصلی نویسنده منتشر شده بود، منتقدان با صفاتی همچون «بی‌رحمانه‌» و «شریر» توصیف کردند. شارلوت برونته می‌نویسد: «ما دوست نداشتیم خودمان را به‌عنوان زن بشناسانیم. زیرا ــ در آن زمان بدون هیچ شکی می‌دانستیم که شیوه‌ی نوشتن و تفکر ما آن چیزی نیست که "زنانه" نامیده می‌شود ــ امید مبهمی داشتیم که شاید به این شکل آثار نویسندگان زن بدون تعصب بررسی شوند.»

هنوز نه‌تنها ناشران از کتاب‌های زنان نویسنده کمتر استقبال می‌‌کنند بلکه در مقایسه با همتایان مردشان قیمت پشت جلد این آثار نیز کمتر است. بنا به آخرین آمار مؤسسه‌ی «ویدا»[2] که به بررسی تفکیک جنسیتی نویسندگان زن و مرد و غیر‌باینری در نشریات بزرگ ادبی و نقد کتاب می‌پردازد، در سال ۲۰۱۹ سهم زنان نویسنده و منتقد ادبی در این نشریات مجموعاً تنها نزدیک به ۴۰درصد بوده است. بنا به گزارش سال ۲۰۲۱ روزنامه‌ی گاردین:

در میان ده نویسنده‌ی زن پرفروش (از جین آستین و مارگارت اتوود تا دانیل استیل و جوجو مویس)، تنها ۱۹درصد از خوانندگان آنها مرد و ۸۱درصد زن هستند. اما برای ده نویسنده‌ی مرد پرفروش (شامل چارلز دیکنز و جی. آر. آر. تالکین و همچنین لی چایلد و استیفن کینگ)، این آمار تقریباً نصف‌نصف است: ۵۵درصد مرد و ۴۵درصد زن.

این آمار نشان می‌دهد که نزدیک به سه قرن پس از قرن هجدهم، هنوز دنیای ادبیات در غرب زیر سلطه‌ی مردان است.

 

زنان نویسنده در ترکیه

در ترکیه نویسندگان زن بسیاری بوده‌اند که هنوز به‌سبب نام‌ مردانه‌شان، در ذهن خوانندگانْ مرد انگاشته می‌شوند. سوآت درویش، عصمت کور، جاهیت اوچوک، سِلچوک باران، اِرِندیز آتوسو و بیرهان کِسکین از جمله‌ی این زنان هستند. نام برخی از این زنان، مردانه، برخی فاقد جنسیت و برخی به‌گونه‌ای انتخاب شده‌اند که نویسنده بتواند در دنیای مردانه‌ی ادبیات ترکیه و در کنار غول‌هایی همچون یاشار کمال، ناظم حکمت، عزیز نسین و مانند اینها به فعالیت بپردازد.

ایپک هونر جورا ــ که دوره‌ی دکترایش را با موضوع داستان‌ها، جنسیت و تمایلات جنسی در تاریخ ادبیات عثمانی، در دانشگاه شیکاگو به پایان رسانده ــ معتقد است که در دوران عثمانی شرط اولیه برای شاعر یا نویسنده‌بودن، تحصیل و دانستن سنت ادبیات عربی و فارسی بوده است. حال‌آنکه در آن دوران فقط زنان متعلق به طبقه‌ی مرفه یا علما به آموزش دسترسی داشتند و این موضوع منجر به طرد زنان از جامعه شده بود؛ به‌‌طوری‌‌که غیر از زنانی مانند مهری خاتون، زن شاعر یا نویسنده‌ی بزرگی نمی‌بینیم.

اِرِندیز آتوسو در مقاله‌ی معروف سال ۱۹۹۵ خود، «تأثیر انقلاب‌های جمهوری‌ و ضدانقلاب‌ بر زنان نویسنده»، بر اساس آثار مختلف ادبی که زنان نویسنده‌ی آن بوده‌اند، به بررسی تأثیر جنبش‌های اجتماعی و سیاسی در ترکیه بر نویسندگی زنان پرداخته است. او با بررسی خاستگاه زنان نویسنده‌ در دوره‌های عثمانی و دوران بعد از جمهوریت، می‌نویسد که زنانی همچون هالیده ادیپ و سوآت درویش متعلق به خانواده‌های سطح بالای عثمانی بودند اما درخشش زنان در ادبیات ترکیه در دوران پس از جمهوریت بود؛ دورانی که آموزش منحصر به مردان نماند و به مدد آموزش رایگان، زنان فقیر و روستایی نیز از حق سوادآموزی بی‌بهره نماندند. به‌عقیده‌ی آتوسو، «زمینی که نویسندگان زن امروز روی آن ایستاده‌اند، حاصل انقلابهای جمهوریخواهان است»؛ موقعیتی که به‌زعم او پایدار نماند و به تحول اجتماعی و تغییر ساختار مردسالار نینجامید. به‌عقیده‌ی آتوسو، اپوزیسیون دهه‌ی ۱۹۸۰ که با سرکوب نظامی دست‌راستی‌ها خاموش شده بود، به‌نوعی صدای خود را در جنبش‌های فمینیستی یافت. آگاهی زنان از بدنشان و زیرسؤال‌بردن ساختار مردسالارانه امر اجتناب‌ناپذیری بود که بر نویسندگان زن تأثیر بسیاری گذاشت. گرچه به‌عقیده‌ی او موج اسلام‌گرایی دهه‌ی ۱۹۹۰ ضرورت‌های فمینیستی را به سایه برد اما این دوران چندان نپایید و به‌رغم سرکوب و ایجاد محدودیت‌های شدید برای جنبش‌های اجتماعی، زنان همچنان اپوزیسیونی قدرتمندند که درصدد برابری در تمامی عرصه‌ها، به‌ویژه ادبیات، هستند‌.

سوات درویش، جاهیت اوچاک و بیرهان کسکین از جمله‌ی زنانی هستند که نه‌تنها با نام مردانه نوشته‌اند بلکه هنوز هم برخی گمان می‌برند که هر سه‌ی آنها مرد هستند.

سوآت درویش

سوآت درویش، نویسنده و روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، از نخستین نویسندگان ترک‌زبانی است که آثارش به زبان‌های دیگر ترجمه شده است. او در سال ۱۹۰۳ در خانواده‌ای اشرافی اهل استانبول به دنیا آمد. در رمان پرطرف‌دار آن سال‌ها، اِیلول، نوشته‌ی مهمت رئوف که هنوز هم مشهور و پرطرف‌دار است، شخصیت اصلی زن رمان سوآت نام دارد. شاید والدین سوآت تحت‌تأثیر همین رمان نام سوآت را برایش برگزیدند؛ نامی که مردانه است. انتخابی که پس از اعتراض مأمور ثبت‌احوال به مردانه‌بودنش به «سعادت» تغییر کرد. وقتی او وارد دنیای ادبیات شد، نام سوآت را انتخاب کرد و مانند پدرش نام پدربزرگش، درویش‌پاشا، را به‌عنوان نام میانی برگزید.

سوآت درویش در مصاحبه‌ای با مجله‌ی گَرچِک‌لر پُستاسی درباره‌ی استفاده‌ از نام‌های مستعار می‌گوید: «کسانی که در پربارترین دوران زندگی‌ام مانع از اعلام نامم به خوانندگان کشورمان شدند، حالا باید دنبال هزارویک نام مستعار من بروند... اما من از نوشتن شرمنده نیستم.» سوآت درویش اینجا از دورانی می‌گوید که به‌دلیل عقاید سیاسی‌اش به حاشیه رانده شد؛ زمانی که به‌جای «شهروند مطلوب» او را «دشمن رژیم» و «اپوزیسیون سرسخت» معرفی کردند.

سوآت در محیط خانوادگی‌ِ دوست‌داشتنی‌ و شلوغی بزرگ شد. دوستان خانوادگی‌اش کسانی مثل بِدیا مُوحیتِ بازیگر و ناظم حکمتِ شاعر و نویسنده بودند. تحصیلات خصوصی را همراه با خواهر بزرگ‌ترش، حَمیَّت، در خانه آغاز کرد و زبان‌های فرانسه و آلمانی را آموخت. در سال ۱۹۱۹ پس از اتمام تحصیلات متوسطه به برلین فرستاده شد تا پیانو و آواز بیاموزد. سوآت درویش پس از مدتی به‌دلیل علاقه‌اش به ادبیات به دانشکده‌ی ادبیات رفت و به انتشار داستان و حکایت در روزنامه‌ها و مجلات مختلف آلمانی پرداخت. کمی بعد دانشگاه را رها کرد و ترجیح داد که در روزنامه‌ها و مجلات آن دوران به فعالیت بپردازد.

اما سوآت کار حرفه‌ای را نه در برلین بلکه از مدت‌ها قبل و در استانبول آغاز کرده بود. او در مصاحبه‌ای[3] با ام. نیازی آکون می‌گوید زمانی که تنها هفت سال داشت، اولین رمان خود، پری چاملیجا، را نوشته است. در سال ۱۹۱۸ ناظم حکمت شعر منثور «هزیان» را که سوآت سروده بود، به روزنامه‌ی علمدار فرستاد. این نخستین اثر چاپ‌شده‌ی سوآت است. سوآت می‌نویسد: «از شانزده‌سالگی، آن را [عنوان نویسنده] دقیقاً با شانزده سال کار به دست آورده‌ام. این عنوان یگانه ثروت من، تنها افتخارم و نان من است.»

مهمت رئوف، سوآت را که هنوز نوجوان بود، «نویسنده‌ای بالغ با روحیه‌ای حساس» به دنیای ادبیات معرفی کرد. در همین سال‌ها دوستی‌اش با ناظم حکمت به عشقی یک طرفه از سمت شاعر انجامید؛ عشقی که موجب شد شاعر در سال ۱۹۲۰ شعر «سایه‌اش» را به سوآت تقدیم کند.

کتاب سیاه، اولین رمان سوآت که آن را در سال ۱۹۲۰ و در شانزده‌سالگی نوشت، راوی ندای درونی و احساسات «شادان» است که به‌‌رغم عشق به زندگی، به‌دلیل بیماری محکوم به مرگ است. این کتاب حیرت و تعجب دنیای ادبی را به همراه داشت. رمان‌های نه صدایی، نه نفسی (۱۹۲۳)، شبی بحرانی (۱۹۲۴)، گناه فاطمه (۱۹۲۴)، شبیه آرزو (۱۹۲۸)، امینه ــ نخستین رمانی که با الفبای لاتین نوشت ــ (۱۹۳۱) و جِوریه فسفری (۱۹۶۸)، از معروف‌ترین آثار او هستند.

اگر بگوییم که ادبیات عامه‌پسند بر محور تقدیس خانواده، مادر فداکار، همسر وفادار و عشق‌های منتهی به ازدواج شادمانه می‌چرخد، رمان‌های سوآت درویش هرگز در ردیف رمان‌های عامه‌پسند قرار نمی‌گیرند. در رمان‌های سوآت عشق هرگز به ازدواج نمی‌انجامد و حتی اگر پیوندی به‌واسطه‌ی عشق صورت پذیرد، شادی به همراه ندارد، بلکه حاصلش ناامیدی از پایان عشق است. قهرمانان او از نقش مقدس مادری و خانه‌داری سنتی بسیار فراتر می‌روند. سوآت با نوشته‌هایش نه‌تنها ساختار مردانه‌ی جامعه را نقد می‌کند، بلکه از آن فراتر می‌رود. او «ریاکاری و موازین دوگانه‌ی اخلاقی» را در نوشته‌هایش آشکار می‌کند و به نقد می‌کشد. در رمان‌هایش شخصیت‌هایی نظیر معلمان، افسران و پزشکان، کسانی که نویسندگان دوران پساجمهوریت در نظر داشتند تا «جامعه» را با حضورشان خلق کنند، جای خود را به طردشدگان، حاشیه‌نشینان، بیکاران، کودکان خیابانی، کارگران جنسی، جنایت‌کاران و اقلیت‌ها می‌دهند.

معروف‌ترین رمانش، جوریه فسفری، حکایت جوریه است؛ زنی خیابانی با ستاره‌هایی در چشمان سیاهش و یاس‌هایی درخشان لابه‌لای موها که عاشق مردی محکوم به اعدام است؛ مردی که حتی نامش را هم نمی‌داند. سوآت این عشق را با زبانی چنان روشن و صمیمانه بیان می‌کند که در هر سطر غم انسان‌بودن را احساس کنیم.

سوآت نه‌تنها نویسنده بلکه روزنامه‌نگاری چیره‌دست هم بود. او اولین و تنها روزنامه‌نگار زنی بود که مذاکرات «لوزان» و قراردادهای «مونترو» را پس از جنگ استقلال از منظر ترکیه دنبال می‌کرد. سوآت اولین روزنامه‌نگاری بود که در سال ۱۹۲۶ در روزنامه‌ی ایکدام صفحه‌ی زنان را بنا نهاد. او یکی از بنیان‌گذاران اتحادیه‌ی مطبوعات و همچنین اولین رئیس این اتحادیه بود. سوآت در سال ۱۹۷۰ با همراهی نریمان حکمت اتحادیه‌ی زنان انقلابی را بنیان گذاشت. او برای بسیاری از روزنامه‌ها و مجلات داخل و خارج از ترکیه نوشت. در سال ۱۹۳۷ از طرف روزنامه‌ی تان برای پیگیری تحولات سیاسی به روسیه رفت. در دوره‌ای که فشار فاشیسم در ترکیه افزایش یافت، سوآت نقش فعالی در مجله‌ی ینی ادبیات داشت.

بااین‌همه، در دورانی که زنان بیش از هرچیز با نسبت و نقش مادری سنجیده می‌شدند و کانون ادبی در انحصار نویسندگان مرد بود، سوآت درویش به‌عنوان نویسنده‌ای چیره‌دست دیده و شناخته نشد. در آن دوران سعی می‌شد تا آثار نویسندگان زن با صفاتی همچون «عاشقانه»، «مؤنث» و «سبک» بی‌ارزش شمرده شود. سوآت اغلب رمان‌هایش را با نام مستعار سوآت درویش و برخی را با دیگر نام مستعارش، «خطیب» منتشر کرد.

جاهیت اوچاک

جاهیت اوچاک با نام جاهده سحر، در سال ۱۹۰۹ در شهر تِسالونیکی (سالونیک) به دنیا آمد. پدر و مادرش به‌دلیل دوستی با حسین جاهیت یالچین، نویسنده‌ی معروف، و علاقه‌ی بسیار به او، تصمیم داشتند نام او را جاهیت بگذارند؛ تصمیمی که به‌دلیل دختر‌بودن او عملی نشد و به‌جایش نام جاهده را برای او برگزیدند. اما جاهده سحر در طول زندگی‌اش به‌جای جاهده از نام جاهیت استفاده می‌کرد و نام اصلی‌اش تنها روی اوراق رسمی باقی ماند. وقتی جاهیت هنوز نوزاد بود، خانواده‌اش به‌دلیل درگیری‌های رخ‌داده در شهر تسالونیکی، به استانبول نقل‌مکان کردند. پدرش به دوستان قدیمی‌اش در استانبول پیوست و در پارلمان امپراتوری عثمانی به‌عنوان نماینده‌ی شهر سیورک انتخاب شد.

به‌دلیل شغل پدرش در ناحیه‌ی آناتولی، تحصیلاتش را به‌صورت خصوصی در خانه پی گرفت. به لطف علاقه‌ی والدینش به مطالعه و کتابخانه‌ی غنی‌شان، در سنین جوانی با نویسندگان ترک و خارجی و از طریق پدرش با آثار نویسندگان فرانسوی آشنا شد. زمانی که جاهیت اوچوک وارد دنیای ادبیات شد، تا مدت‌ها هیچ‌کس از هویت زنانه‌ی او خبر نداشت. جاهیت در زمان اقامتش در آنتالیا با آتاتورک ملاقات کرد و آتاتورک از او بسیار تمجید کرد. جاهیت از نخستین نویسندگان زن دوران جمهوریت است. آثارش عموماً به موضوعاتی مثل جایگاه زن در جامعه و حقوق زنان می‌پردازد.

او فعالیت ادبی‌اش را با سرودن شعر در سیزده‌سالگی آغاز کرد. بعدها عبدالحق حامیت طرهانِ نویسنده او را به‌سمت نثر سوق داد. در سال ۱۹۳۵ ناظم حکمت از او خواست تا داستانی با مضمون آناتولی بنویسد. اولین داستانش، افسانه‌ای که همه باید بخوانند، را ناظم حکمت در مجله‌ی یاریمای منتشر کرد. بااین‌حال، به‌دلیل آن‌که حکمت اشاره‌ای به زن‌بودن جاهیت نکرد، هویت زنانه‌اش تا دو سال ناشناخته ماند. هویت جاهیت کاملاً اتفاقی و پس از انتشار عکس‌هایی که گاوسی اوزان‌سویِ شاعر از او گرفته بود، فاش شد.

رمان‌هایش تقریباً در همه‌ی روزنامه‌ها و مجلات آن دوران به‌صورت دنباله‌دار منتشر شدند. جاهیت حتی در مجله‌ی یاریمای با نام «مادربزرگ پنبه‌ای» ستونی برای توصیه‌های جنسی داشت. او را نخستین «خواهربزرگه‌ی گوزین» ترکیه می‌دانند. خواهربزرگه‌ی گوزین ستونی بود که در آن نویسنده راه‌حلی برای مشکلات روزمره، عاشقانه یا زناشوییِ شهروندان معمولی ارائه می‌کرد.

جاهیت نویسنده‌ای پرکار بود. چهار کتاب شعر، پنج نمایشنامه، شانزده رمان و نُه کتاب داستان متشکل از دویست‌وسی داستان از او منتشر شده است. همچنین ۱۲۵ داستان چاپ‌شده در مجلات مختلف دارد که در کتاب‌هایش نیامده است.

او معتقد بود که مردم نمی‌توانند به دور از احساسات زندگی کنند. ازاین‌رو، اکثر قهرمانان‌ رمان‌هایش زنان بودند و مسائل زنان و مشکلا‌تشان را نادیده نمی‌گرفت. اهمیت زن برای مردان و کودکان، جایگاهشان در جامعه، خیانت، رابطه‌ی مادر و فرزندی، مشکلاتی که در زندگیِ کاری و روستایی با آن مواجه می‌شدند، همه حول محور زنان مطرح می‌شد. در رمان‌های او که در آنها اغلب به عشق به طبیعت می‌پرداخت، روستا، هم به‌عنوان یک مکان و هم به‌عنوان یک موضوع ظاهر می‌شود.

جاهیت در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود: «من هم رئالیستم و هم رمانتیک. من خوش‌بینم. دنیا، مردم و گل‌ها را دوست دارم. تاریکی را دوست ندارم؛ هرگز چیز تاریکی ننوشتم. من چیزهای دردناک و اندکی تند نوشته‌ام اما هرگز چیزهایی عمیقاً دردآور و آزاردهنده ننوشته‌ام.»

جاهیت برای کودکان رمان، داستان کوتاه و افسانه می‌نوشت؛ کاری که بسیار به آن علاقه‌مند بود. آنچه برای کودکان نوشت، مهم‌ترین جایزه را برایش به ارمغان آورد. او که از فقدان دوقلوهای ترک در بین دوقلوهای کلاسیک جهان ناراحت بود، در سال ۱۹۳۷ به تشویق برادرش نخستین رمان کود‌کش را با عنوان دوقلوهای ترک منتشر کرد. در سال ۱۹۵۸ او با کتاب دوقلوهای ترک که بیست‌وهشتمین کتاب از مجموعه‌ی آثار کلاسیک کودکان جهان، مشهور به «دوقلوها» است، برنده‌ی جایزه‌ی افتخاری مسابقه‌ی «هانس کریستین اندرسنِ» انجمن بین‌المللی کتاب کودک شد. این کتاب به چند زبان، از جمله فارسی، انگلیسی، آلمانی و ژاپنی ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۱ جاهیت جایزه‌ی خدمات برجسته‌ی اتحادیه‌ی نویسندگان ترکیه را برای آثارش در زمینه‌ی ادبیات کودک دریافت کرد.

پس از آن، او کتاب‌های فقط شمارش سال‌ها (۲۰۰۳) و یک نویسنده‌ی زن در دنیای مردان (۲۰۰۳) را منتشر کرد. جاهیت در این کتاب‌ها از سختی‌های کار نویسنده‌ی زن در دنیای مردان می‌نویسد. او می‌گوید همه نمی‌توانستند راز پشت نامش را نگه دارند. برخی دیگر گمان می‌بردند که جاهیت نام مستعار ناظم حکمت است.

جاهیت در کتاب وقتی امپراتوری فرو می‌پاشید، شهادت دست‌اولی از تاریخ استانبول پس از شکست امپراتوری عثمانی از نیروهای متفقین در جنگ اول جهانی ارائه می‌کند. او از خانواده‌هایی می‌نویسد که همراه با امپراتوری فروپاشیدند و وضعیت غم‌بار استانبول اشغالی را به‌روشنی به تصویر می‌کشد. او در خاطراتش از زندگی باشکوه در عمارت‌های چوبیِ تسالونیکی و استانبول، سال‌های اشغال، تلاش انسان‌های آرمان‌خواهی که می‌کوشیدند از میان ابرهای تاریکی که آسمان کشور را فراگرفته بود دولت جدیدی مستقر کنند، و از فراموشی نوشته است. جاهیت شاهدی دست‌اول از تاریخ متأخر ترکیه‌ای بود که اکنون در آستانه‌ی تحریف است.

بیرهان کِسکین

بیرهان کسکین در سال ۱۹۶۳ در شهر کیرکلارلی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در استانبول به پایان رساند و در سال ۱۹۸۶ از دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه استانبول فارغ‌التحصیل شد. بیرهان به‌عنوان ویراستار در انتشارات «یاپی کردی» و به‌عنوان مشاور در برنامه‌های تلویزیونی «۱۷ تا ۷» و «نیمه‌ی سیب» کار کرد. مدتی به تجارت مشغول بود. در دهه‌ی ۱۹۸۰ به شعر علاقه‌مند شد. در دهه‌ی ۱۹۹۰ به‌همراه ابراهیم کراس سه شماره از مجله‌ای به نام بُیوک زمان‌لار را منتشر کرد.

بیرهان نامی مردانه‌ است و کِسکین علاوه بر نام، به‌دلیل مدل موها و لباس‌های «مردانه»اش تصور می‌شد و هنوز هم می‌شود که مرد است.

اولین شعرش در سال ۱۹۸۴ در مجله‌ی یَریوز کوناک‌لار منتشر شد. اشعارش در مجلاتی مثل فاناتیک، دریمز، یِدی کِلایمت، واید زمان‌لار و سون‌بهار منتشر شده‌اند. در سال ۲۰۰۶ به‌عنوان دومین زن پس از گُلتن آکین، جایزه‌ی شعر «پرتقال طلایی» (۲۰۰۶) را دریافت کرد. بیرهان عضو سندیکای نویسندگان ترکیه است.

او از دهه‌ی ۱۹۹۰ تا به امروز دنیای شعری منحصر‌به‌فرد خود را داشته و اشعاری احساسی با نگاه کنایه‌آمیز می‌سراید. گرچه او را بیشتر در زمره‌ی شاعران دهه‌ی ۱۹۹۰ می‌شناسند اما بیرهان از جمله شاعرانی بود که شخصیت و نگاه ادبی خود را در دهه‌ی طلایی ۱۹۸۰ یافتند. باکی اصیل‌تورک اشاره می‌کند که در دهه‌ی ۱۹۹۰ هیچ نسلی شکل نگرفت و برخی از نام‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ کارشان را در دهه‌ی ۱۹۹۰ ادامه دادند. او سپس به بیرهان کسکین به‌عنوان اولین نام در میان این نام‌ها اشاره می‌کند:

وقتی از منظر سنی به موضوع نگاه می‌کنیم، به نظر می‌رسد که نسل جدیدی در دهه‌ی ۱۹۹۰ متولد شده اما این نسل با دهه‌ی ۱۹۸۰ تفاوت دارد، هم از منظر شاعرانه و هم از منظر جامعه‌شناختی. در دهه‌ی ۱۹۹۰ گسترش شعر زیرزمینی شتاب گرفت و برخی از افراد نام‌هایشان را آشکار کردند (مثلاً بیرهان کسکین). می‌توان گفت شعری که مبتنی بر روان‌شناسی و اعتراف است، جایی که جوانه‌های نوآوری در آن خودنمایی می‌کند، دوباره زنده شد.[4]

شاعرانی همچون عدنان اوزر و حیدر ارگولن در دهه‌ی ۱۹۸۰ کسکین را تحسین کردند. درحالی‌که عدنان اوزر او را به انتشار شعرهایش تشویق می‌کرد، حیدر ارگولن اشعار او را می‌خواند و نظراتش را در قالب نامه برای او می‌فرستاد.

در اولین دفتر شعر او که او آن را ماها دیوانه هستیم (۱۹۹۱) نامید، می‌توان تأثیر بسیاری از شاعران را ردیابی کرد. البته در این دفتر اشعاری غنایی، عاری از مبالغه و دیوانه‌وار هم به چشم می‌خورد که با عنوان اثر مطابقت دارد. سال ۲۰۰۵، پنج کتاب اول شعر کسکین در یک جلد و با عنوان چه‌کسی مرا خواهد بخشید منتشر شد. حال دیگر زبان کنایه‌آمیز اشعارش و مضمون عشق فردی با وضوح بیشتری دیده می‌شد. در اشعار او کنایه به‌عنوان سازوکاری دفاعی در برابر غم، ملال و اندوه عمل می‌کند.

 

در آن دوران بزرگ و باشکوه از خاطر بردم

که زمانی طولانی‌ست بال‌هایم سردند

و در این تنهایی سفید به روی سینه‌ام می‌افتند

ازاین‌روست که گردنم خم شده است

 

پنهان، یادی از پرنده‌ای در من باقی مانده

ازاین‌روست که چشمانم سنگی است

و کوه یخی سرگردان در درونم

 

انار درونم را تلنگر مزن

پیراهنی سپید به تن دارم


[1] ویرجینیا وولف (۱۳۸۴) اتاقی از آن خود. چاپ دوم. ترجمه‌ی صفورا نوربخش، تهران: نیلوفر.

[2] Women in Literary Arts (VIDA)

[3] M. Niyazi Acun, “Yedi Yaşında Romancı”, Servet-i Fünun (Resimli Uyanış), sayı: 2016/331, 11 Nisan 1935.

[4] Bâki Asiltürk (2017) Türk Şiirinde 1980 Kuşağı. Istanbul: Yapı Kredi Yayınları.