تاریخ انتشار: 
1401/07/04

آیا اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشاند، حتماً پیروز خواهد شد؟

اریکا چنووت

قاعده‌ی ۳/۵ درصد چیست؟[1]              

بر اساس این قاعده، هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهم‌ترین رویداد آن ــ خواه مبارزه‌، تظاهرات سراسری یا شکل‌ دیگری از عدم‌همکاریِ گسترده ــ ترغیب کرده باشد شکست نخورده است. من این اصطلاح را در سال ۲۰۱۳ در سخنرانی تِدِکس وضع کردم. از آن زمان به بعد، جنبش‌های گوناگونی در گوشه و کنار دنیا ــ از «طغیان علیه انقراض» در سال‌های ۲۰۱۹-۲۰۱۸ تا «جنبش نور شمع» در کره‌ی جنوبی در سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۱۷ ــ به عدد ۳/۵ درصد اشاره کرده‌اند تا مردم را به مشارکت ترغیب کنند و ظرفیت خود را برای ایجاد تغییر بسنجند.

دیگر پژوهشگرانِ علاقه‌مند به انقلاب‌ها و اعتراضاتِ گسترده نیز در این مورد گمانه‌زنی کرده‌اند. برای مثال، مارک لیچباک در کتاب وضعیت دشوار طغیانگران (۱۹۹۴) از «قاعده‌ی ۵ درصد» نام می‌برد.[2] بنا به این قاعده الف) هیچ دولتی نمی‌تواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت مقاومت کند، و ب) در هیچ طغیان و انقلابی نمی‌توان به بسیج بیش از ۵ درصد از جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم «مفت‌خوری» را ترجیح می‌دهند ــ یعنی می‌خواهند از مخاطره‌جوییِ دیگران سود ببرند بی‌آنکه خودشان را به خطر بیندازند.

 

آیا این امر به این معناست که اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشاند، حتماً پیروز خواهد شد؟

ضرورتاً نه. نخست باید گفت که این عدد مبتنی بر داده‌های مربوط به رویدادهایی است که در گذشته رخ داده است، نه آنچه باید همیشه در آینده رخ دهد. این گرایش تاریخی پیش از آنکه کسی از آن آگاه باشد، وجود داشت. کسی نمی‌داند که آیا وقتی مردم آگاهانه بکوشند تا این درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشانند، باز هم این قاعده صادق خواهد بود یا نه ــ به‌ویژه اگر این کار بدون برنامه‌ریزی، سازمان‌دهیِ اجتماعی، آموزش و آماده‌سازی‌ای انجام شود که قبلاً برای بسیج چنین تعداد زیادی از مردم توسط جنبش‌ها لازم بود.

دوم اینکه به‌سختی می‌توان تصور کرد که پیش از ظهور رسانه‌های دیجیتال، جنبشی می‌توانست بدون همدلیِ عمومیِ گسترده، ۳/۵ درصد از جمعیت را بسیج کند. گرچه هیچ راهی برای سنجش دقیقِ افکار عمومی درباره‌ی دولت‌ها یا جنبش‌های بزرگِ مخالف آنها وجود ندارد، اما به احتمال زیاد جنبش‌های انقلابیِ موفق از همدلی و حمایتِ چشمگیر مردم بهره‌مند بودند، حتی اگر تنها درصد نسبتاً کوچکی از جمعیت به طور فعال در این جنبش‌ها مشارکت می‌کردند. برای مثال، شاید ۸۰ درصد از مصری‌ها در سال ۲۰۱۱ خواهان کناره‌گیریِ حسنی مبارک از قدرت بودند، هرچند تقریباً فقط یک درصد از جمعیت برای عزل او به خیابان‌ها سرازیر شدند.

سوم اینکه قاعده‌ی ۳/۵ درصد مبتنی بر محاسباتِ من بر اساس بازه‌ی زمانیِ مشخصی است. این عدد، تخمینی است از میزان مشارکت در زمان اوج جنبش (معمولاً یا تظاهرات انبوه در مبارزات خشونت‌پرهیز، یا حداکثر تعداد مبارزان در مبارزات مسلحانه). در نتیجه، این قاعده نحوه‌ی گسترش مشارکت به مرور زمان را در نظر نمی‌گیرد. شاید عوامل مهم عبارت‌اند از تأثیراتِ انباشتی و فزاینده‌ی مشارکتِ انبوه و ناآرامیِ گسترده. شاید برای پیش‌بینیِ موفقیتِ یک جنبش بهتر باشد که تکانه (momentum) را ــ که به جِرم و سرعت ربط دارد ــ در نظر بگیریم و نه خودِ اعدادِ خام را.[3]

سرانجام اینکه این یافته مبتنی بر رویدادهایی بسیار نادر است. از سال ۱۹۴۵ تا سال ۲۰۱۴، فقط ۱۸ مورد از ۳۸۹ کارزار مقاومت توانستند ۳/۵درصد از جمعیت یا بیشتر را به مشارکت ترغیب کنند. این کمتر از ۵ درصد از کل انقلاب‌های رخ‌داده در این دوره را دربرمی‌گیرد.

 

آیا قاعده‌ی ۳/۵ درصد استثناهایی هم دارد؟

داده‌های منتشرشده در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد که قاعده‌ی ۳/۵ درصد، به استثنای دو مورد، هنوز صادق است.[4] اولین مورد عبارت است از شورش سال ۱۹۶۲ در برونئی، که طی آن بنا به گزارش‌ها چهار هزار نفر ــ ۴ درصد از کل جمعیت ۹۰ هزار نفریِ این کشور ــ مبارزه‌ی مسلحانه‌ای را آغاز کردند که نافرجام ماند.

اما برونئی کشور کوچکی با نظام سلطنتی است و نمونه‌ی نسبتاً نامتعارفی به شمار می‌رود. در آنجا «ارتش آزادی‌خواه کالیمانتانِ شمالی» کوشید تا سلطانِ متکی به حمایت بریتانیا را از اریکه‌ی قدرت به زیر بکِشد؛ هدف شورشیان این بود که نگذارند سلطان، برونئی را به مالزی ملحق کند. پس از تنها ده روز، سلطان به‌سرعت شورش را سرکوب کرد. ارتش برونئی به حکومت وفادار ماند. عجیب آنکه دولت بریتانیا مأموران گشتِ منطقه‌ای خود را برای کمک به افزایش ثبات برونئی به این کشور فرستاد. یک سال بعد، سلطان از تصمیمِ خود مبنی بر الحاق برونئی به مالزی منصرف شد اما در قدرت باقی ماند. بر اساس معیارِ ما، این مبارزه نوعی شکست به شمار می‌رود ــ به‌رغم این واقعیت که نتیجه‌ی مطلوبِ مبارزان بیش از یک سال بعد حاصل شد.

دومین استثنا عبارت است از قیام نافرجام بحرینی‌ها علیه مَلِک حَمَد در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴. در ۲۲ فوریه‌ی ۲۰۱۱، بنا به گزارش‌ها یک‌صد هزار نفر، معادل بیش از ۶ درصد از جمعیت، در تظاهرات بزرگی شرکت کردند. در هفته‌ها و ماه‌های بعد، حکومت با توسل به خشونت به سرکوب معترضان پرداخت، و به روی آنان آتش گشود، مخالفان را به زندان انداخت، و زندانیان سیاسی را شکنجه کرد. پس از چند هفته، اکثر تظاهرکنندگان به خانه رفتند، و اعتراضات عمدتاً فروکش کرد.

در مورد بحرین دو نکته را باید در نظر گرفت. اول اینکه مخالفان با دشمن فوق‌العاده قدرتمندی مواجه بودند. بحرین نظامی سلطنتی است که در آن اقلیتِ سنّی‌مذهب با حمایت عربستان سعودی ــ یک قدرت مهم منطقه‌ای ــ و ایالات متحده‌ی آمریکا در قدرت باقی مانده است. همچون حکومت برونئی در دهه‌ی ۱۹۶۰، رهبران بحرین می‌توانستند به نیروهای خارجی، از جمله ارتش عربستان سعودی و نیروهای امنیتیِ خصوصی، تکیه کنند. این امر شانس روگردانیِ نیروهای امنیتی از حکومت را کاهش می‌داد. علاوه بر این، به علت ضعف رهبری و فقدان سازمان‌دهیِ پایدار در درون جنبش، معترضان نتوانستند تظاهرات را با اعتصابات و دیگر شکل‌های عدم‌همکاری جایگزین کنند. در نتیجه، پس از اینکه دولت حدود صد نفر را کُشت و مخالفان اصلی را دستگیر کرد، اعتراضات و تظاهرات فروکش کرد.

در این دو مورد، مشارکتِ انبوه نسبتاً کوتاه‌مدت بود. شاید قاعده‌ی ۳/۵ درصد در صورتی صادق باشد که بتوان مشارکت تعداد زیادی از مردم را برای مدت طولانی‌تری تداوم بخشید. یا شاید قاعده‌ی ۳/۵ درصد در مورد نظام‌های سلطنتیِ کوچکِ متکی به نیروهای کمکیِ نظامیِ خارجیِ قدرتمند صادق نباشد. اگر چنین شرایط نادری را نادیده بگیریم، به نظر می‌رسد که این قاعده معتبر باشد. اما به هر حال، این بیشتر نوعی قاعده‌ی کلی است و نه قانونی تغییرناپذیر.[5]

 

کدام کارزارها بیشترین درصد از مشارکت مردمی را جلب کرده‌اند؟

از سال‌ ۱۹۴۵ تا سال ۲۰۱۴، ۳۲ انقلاب در زمان اوج بسیج مردم، شاهد مشارکت حداقل ۲ درصد از جمعیت بوده‌اند.

۲۴ مورد از این ۳۲ انقلاب بزرگ، به موفقیتِ تمام‌عیار دست یافتند (۷۵درصد)، در حالی که ۲۷ مورد از این ۳۲ انقلاب (۸۴ درصد) به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقب‌نشینی و واگذاریِ امتیازات مهم واداشتند.

البته بسیاری از دیگر نمونه‌های بسیجِ انبوه مردم هم میلیون‌ها نفر را به مشارکت ترغیب کردند اما ضرورتاً به جنبش‌های انقلابیِ منتهی به تغییر پایدار تبدیل نشدند. برخی از بزرگ‌ترین نمونه‌ها عبارت‌اند از:

  • ایالات متحده، ۱۹۶۹. میلیون‌ها نفر کلاس‌ها و پردیس‌های دانشگاهی را ترک کردند و در اعتراض به سربازگیری و جنگ ویتنام تظاهرات بزرگی به راه انداختند و خواهان پایان یافتن این جنگ شدند.
  • ایالات متحده، ۱۹۷۰. میلیون‌ها نفر با سازمان‌دهیِ تظاهرات، جلسات بحث آزاد، پروژه‌های اجتماعی، و فعالیت‌های معطوف به آگاهی‌بخشی، خواهان عدالت زیست‌محیطی شدند، و در نهایت اولین «روزِ زمین» به طور رسمی گرامی داشته شد.
  • تظاهرات جهانی، ۲۰۰۳. بنا به گزارش‌ها، ۱۰ میلیون نفر در سراسر جهان در اعتراض به آماده‌شدن دولت جورج دابلیو. بوش برای جنگ با عراق به خیابان‌ها سرازیر شدند.
  • ایالات متحده، ۲۰۱۷. چهار میلیون نفر در اعتراض به آغاز ریاست‌جمهوریِ دونالد ترامپ در «راه‌پیماییِ زنان» شرکت کردند، و در خیابان‌های واشنگتن دی. سی و شهرهای کوچک و بزرگِ سراسر کشور راه‌پیمایی کردند. این بزرگ‌ترین تظاهرات یک‌روزه در تاریخ آمریکا بود.[6] به احتمال زیاد، ۱/۸ درصد از کل جمعیت آمریکا در این تظاهرات شرکت کردند. بی‌تردید این عدد چشمگیر است اما تنها کمی بیشتر از رقم میانگین برای یک کارزار مقاومت مدنی است ــ و فقط اندکی بیش از نیمی از رقم لازم برای تغییر انقلابی است.
  • هند، ۲۰۲۰. میلیون‌ها نفر در اعتراض به تصویب «لایحه‌ی متمم شهروندی» توسط مجلسِ تحت کنترلِ نارِندرا مودی، نخست‌وزیر، دست به اعتصاب عمومی زدند. بر اساس این لایحه، شهروندیِ هندوستان تنها در صورتی به مهاجران پاکستانی، بنگلادشی و افغانستانی اعطا می‌شود که مسلمان نباشند. به نظر بسیاری، این لایحه نوعی حمله به ۱۹۵ میلیون مسلمان هند بود، گروه اقلیتی در کشوری که بیش از پیش به ناسیونالیسم هندوی راست‌گرا روی آورده است.

 

آیا قاعده‌ی ۳/۵ درصد در مورد کارزارهایی که در پی دستیابی به نتایج بزرگی مثل عزل رهبرِ کشور یا کسب استقلال نیستند هم صادق است ــ برای مثال، کارزارهای حمایت از محیط زیست یا مخالفت با دولت‌های محلی، شرکت‌های تجاری یا مدارس؟

کسی نمی‌داند. قاعده‌ی ۳/۵ درصد مبتنی بر نوع بسیار خاصی از انقلاب‌ها بوده که هدف خاص، مشخص و بزرگی داشته‌اند ــ هدفی که دستیابی به آن بسیار دشوار بوده است. ممکن است که دیگر انواع کارزارها نیز با سطح مشابهی از مشارکتِ عمومی به موفقیت دست یابند اما هنوز داده‌های جهانیِ معتبری درباره‌ی مشارکت در دیگر انواع جنبش‌ها نداریم.

 

اینکه اقلیت کوچک ۳/۵ درصدی می‌تواند هر دولتی را سرنگون کند چه پیامدی برای دموکراسی دارد؟

فراموش نکنید که اکثر جنبش‌هایی که می‌توانند ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشانند، در واقع حامیانِ بسیار بیشتری دارند. هرچند هیچ راهی برای سنجش دقیق افکار عمومی در همه‌ی بحران‌های ملی وجود ندارد، اما در اکثر مواردی که ۳/۵ درصد از جمعیت حاضر بودند تا در ملأ عام ظاهر شوند، آن جنبش از حمایتِ چشمگیرِ مردم بهره‌مند بود. فعالیت‌های موفق جنبش حقوق مدنیِ آمریکا در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ را در نظر بگیرید. هرچند فقط چندصد هزار نفر به طور فعال در راه‌پیمایی‌ها، تحصن‌ها، تحریم‌ها، و دیگر فعالیت‌ها مشارکت داشتند اما اکثر آمریکایی‌ها طرفدار نوعی قانون جامع حقوق مدنی بودند.[7] توانایی یک جنبش در جلب مشارکت ۳/۵ درصد از جمعیت، تقریباً بی‌تردید حاکی از آن است که اکثر مردم از آن جنبش حمایت می‌کنند. کشاندن چنین اقلیتِ پرشماری به خیابان‌ها به احتمال زیاد نتیجه، و نه علتِ، حمایت عمومی از آن جنبش است.[8]

علاوه بر این، به یاد داشته باشید که هرچند قاعده‌ی ۳/۵ درصد به رویدادی در اوج جنبش اشاره می‌کند، اما مقاومت مدنی به‌عنوان یک روش، به‌ندرت صرفاً شامل رویدادی است که تعداد زیادی از مردم را به خیابان‌ها بکشاند. مقاومت مدنی، کارزارِ سازمان‌یافته‌ی مستمری با هدفی مشخص است که بنا به ضرورت از تاکتیک‌های گوناگونی استفاده می‌کند.

 

برگردان: عرفان ثابتی


اریکا چنووت استاد دانشکده‌ی کِنِدی و مؤسسه‌ی مطالعات عالی رادکلیف در دانشگاه هاروارد است. آنچه خواندید برگردان بخش‌هایی از کتاب زیر است:

Erica Chenoweth (2021) Civil Resistance, Oxford University Press.


[1] چند بخش بعدی مبتنی بر اثر زیر است:

Erica Chenoweth (2020) ‘Questions, Answers, and Some Cautionary Updates Regarding the 3.5% Rule’, Carr Center Discussion Paper Series 2020-005. Kennedy School of Government, Harvard University.

[2] Mark Irving Lichbach (1994) The Rebel’s Dilemma, Ann Arbor: University of Michigan Press.

[3] Chenoweth, Erica, and Margherita Belgioioso. 2019. “The Physics of Dissent and the Effects of Movement Momentum.” Nature Human Behaviour 3(10): 1088–1095.

[4] Chenoweth, Erica, and Christopher W. Shay. 2019. NAVCO 2.1 Dataset. Harvard Dataverse.

[5] Chenoweth, Erica. 2020b. “Questions, Answers, and Some Cautionary Updates Regarding the 3.5% Rule.” Carr Center Discussion Paper Series 2020-005. Kennedy School of Government, Harvard University.

[6] Chenoweth, Erica, and Jeremy Pressman. 2017, February 7. “This Is What We Learned by Counting the Women’s Marches.” Washington Post, Monkey Cage, https://www.washingtonpost.com/news/monkey-cage/wp/2017/02/07/this-is-what-we-learned-by-counting-the-womens-marches/.

[7] Mazumder, Soumyajit. 2018. “The Persistent Effect of U.S. Civil Rights Protests on Political Attitudes.” American Journal of Political Science 62(4): 922–935; Wasow, Omar. 2020. “Agenda Seeding: How 1960s Black Protests Moved Elites, Public Opinion, and Voting.” American Political Science Review 114(3): 638–659.

[8] Johnstad, Petter Grahl. 2012. “When the Time Is Right: Regime Legitimacy as a Predictor of Nonviolent Protest Outcome.” Peace & Change 37(4) (October): 516–543.