تاریخ انتشار: 
1401/11/06

مسیر پرپیچ‌وخمِ دادخواهی؛ نگاهی به فیلم «آرژانتین ۱۹۸۵»

پل ریسکر

IMDB

نظامیان آرژانتینی که در سال ۱۹۷۶ پس از کودتا علیه ایزابل پرون، رئیس‌جمهورِ وقت، قدرت را در دست گرفتند در «فرایند سازمان‌دهیِ مجددِ ملی» ــ که بعدها به «جنگ کثیف» شهرت یافت ــ به آدم‌ربایی، شکنجه و قتل مخالفان و دگراندیشان پرداختند. وقتی در سال ۱۹۸۳ بساط دیکتاتوریِ نظامیان برچیده شد، گروه‌های مدافع حقوق بشر، تعداد «ناپدیدشدگان قهری» را بین ۱۵ تا ۳۰ هزار نفر تخمین می‌زدند.

رائول آلفونسین، نخستین رئیس‌جمهور آرژانتین پس از احیای دموکراسی در این کشور، تنها سه روز بعد از مراسم تحلیفِ خود با امضای فرمانی خواهان رسیدگی به اتهامات ۹ تن از نظامیان پیشین حاکم بر آرژانتین شد. دو روز بعد، «کمیسیون ملی ناپدیدشدگان» تشکیل شد و پس از گردآوری اسناد و مدارک و ثبت شهادتِ شهود، در سپتامبر ۱۹۸۴ پرونده‌ی حدود ۹ هزار ناپدیدشده‌ی قهری را به رئیس‌جمهور ارائه داد. چون دادگاه نظامی از محاکمه‌ی این ۹ متهم خودداری کرد، این افراد در دادگاهی مدنی که به همین منظور تشکیل شد، محاکمه شدند.

«آرژانتین ۱۹۸۵» ــ که امسال در مراسم گولدن گلوب جایزه‌ی بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را به دست آورد، و احتمالاً در مراسم اسکار نیز جایزه‌ی مشابهی به آن تعلق خواهد گرفت ــ نشان می‌دهد که در حالی که هنوز نظامیان در دموکراسیِ نوپای آرژانتین نفوذ چشمگیری داشتند و از حمایت بخش‌هایی از طبقه‌ی متوسط بهره می‌بردند، دو دادستانِ دلیر به نام‌های خولیو استراسرا (Julio Strassera) و لوئیس مورنو اوکامپو (Luis Moreno Ocampo) به کمک گروهی از حقوق‌دانان جوان، تحقیق و تفحص و تعقیب کیفریِ آمران و عاملان جنایت‌ها در دوران هفت‌ساله‌ی دیکتاتوریِ نظامیان را آغاز کردند. در این میان، اعتراضات خشونت‌آمیز حامیان نظامیان چنان شدت یافت که رئیس‌جمهور آرژانتین مجبور به اعلام وضعیت اضطراری به مدت ۶۰ روز شد.

اما به لطف استقامت و پایداریِ دادخواهان، محاکمه‌ی ۹ تن از نظامیان پیشین حاکم بر آرژانتین به نخستین دادگاه مهم رسیدگی به جنایت‌های جنگی بعد از دادگاه نورنبرگ تبدیل شد. در این دادگاه، که از ۲۲ آوریل تا ۹ دسامبر ۱۹۸۵ ادامه یافت، دادستان‌ها ۷۰۹ پرونده را ارائه دادند که به ۲۸۰ فقره از آنها رسیدگی شد؛ در جریان رسیدگی به این پرونده‌ها ۸۳۳ نفر ــ از جمله انریکِتا استلا بارنز دو کارلوتو، رئیس انجمن حقوق بشریِ «مادران میدان مایو»، خورخه لوئیس بورخس، نویسنده‌ی نامدار، و شماری از حقوق‌دانان غیرآرژانتینی ــ شهادت دادند.

ژنرال خورخه ویدِلا و دریاسالار امیلیو ماسِرا به حبس ابد، ژنرال روبرتو ویولا به هفده سال زندان، دریاسالار آرماندو لامبروسچینی به هشت سال حبس، و ژنرال اورلاندو آگوستی به چهار سال و نیم زندان محکوم شدند. چهار متهم دیگر ــ عمر گرافینیا، لئوپولدو گالتی‌یِری، خورخه آنایا و بازیلیو لامی دوزو ــ تبرئه شدند اما سه نفرِ آخر در دادگاهی نظامی به اتهام نقض قانون در به راه انداختن جنگ فالکلند (۱۹۸۲) محاکمه و مجرم شناخته شدند.

با وجود این، رویدادهای چهار دهه‌ی گذشته در آرژانتین نشان می‌دهد که دادخواهی فرایندی پیچیده و پرفراز و نشیب است. هرچند پس از محاکمه‌ی این ۹ مقام ارشد نظامی در سال ۱۹۸۵ اتهاماتی علیه ۶۰۰ نفر دیگر نیز به مراجع قضائی تسلیم شد اما تصویب دو قانون در سال‌های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ مانع از تعقیب کیفریِ متهمان شد. افزون بر این، در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰، کارلوس مِنِم، رئیس‌جمهور آرژانتین، فرمان عفو این نظامیان ارشد را صادر کرد. در سال ۱۹۹۷، بالتازار گارزون، قاضی اسپانیایی، حکم بازداشت و استرداد ۴۵ نظامی و یک غیرنظامیِ آرژانتینی را به اتهام دست داشتن در نسل‌کشی، تروریسم دولتی و شکنجه در زمان «جنگ کثیف» صادر کرد. در سال ۲۰۰۳، نستور کیرچنر، رئیس‌جمهور آرژانتین، با صدور فرمانی موانع قانونیِ استرداد متهمان از آرژانتین به اسپانیا را از میان برداشت اما کارشکنیِ خوزه ماریا آزنار، نخست‌وزیر اسپانیا، مانع از استرداد متهمان به اسپانیا شد. سرانجام، در سال ۲۰۰۵، دیوان عالی اسپانیا اجازه‌ی استرداد متهمان را صادر کرد.

بعضی از متهمان، از جمله خورخه آنایا، به علت کهن‌سالی و بیماری محاکمه نشدند و در حالی که به اتهام نقض حقوق بشر در حبس خانگی به سر می‌بردند از دنیا رفتند. عفو بعضی دیگر، مثل خورخه ویدلا، لغو شد و دوباره محاکمه شدند و تا پایان عمر در زندان به سر بردند. کوتاه سخن آنکه تلاش برای تعقیب کیفریِ آمران و عاملان جنایت‌های دوران هفت‌ساله‌ی دیکتاتوریِ نظامیان در آرژانتین تا امروز ادامه دارد، و این امر بارِ دیگر به ما یادآوری می‌کند که دادخواهی نه «رویداد»ی سهل‌الوصول بلکه «فرایند»ی طولانی و دشوار است.

آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌هایی از گفتگوی کارگردان «آرژانتین ۱۹۸۵»، سانتیاگو میتره، با وبسایت‌ «پاپ مترز» است.

 

پل ریسکر: ]در فیلم[ معاون دادستان، لوئیس مورنو اوکامپو به دادستان، خولیو استراسرا می‌گوید که ]حامیان نظامیان[ نخواهند توانست گروهی متشکل از حقوق‌دانان جوان را به چیزهایی مثل پیروی از ایدئولوژیِ کمونیستی متهم کنند. شما در سال ۱۹۸۰ به دنیا آمدید. آیا خودتان به این عقیده باور دارید که جوانان باید در رویارویی با گذشته‌ی کشورتان نقش فعالی بر عهده داشته باشند؟

سانتیاگو میتره: این رویداد بزرگی در تاریخ آرژانتین بود، و فهم آن مستلزم وارسیِ لایه‌های گوناگون و درک مسائل دشوار است. من بعد از مدتی فهمیدم که اکثر افرادِ شاغل در نظام قضائی ترسیده بودند. آنها نمی‌خواستند این محاکمه برگزار شود زیرا بعضی از قضات در دوران دیکتاتوری کار کرده و ساکت مانده بودند.

استراسرا مجبور بود که با جوان‌ترها کار کند و گروهی را تشکیل دهد. همین جوان‌ترها بودند که تحقیق و تفحص را انجام دادند و با شهود تماس گرفتند. استراسرا در دوران دیکتاتوری هیچ کاری نکرده بود اما بعد از سقوط دیکتاتوری، فرصت یافته بود که کاری انجام دهد. اتحاد میان او و این جوانان تصویر جذابی را به آرژانتین و دنیا در سال ۲۰۲۲ ارائه می‌داد. من فهمیدم که می‌خواهم فیلم را از این منظر بسازم.

این فیلم حافظه‌ی یک کشور را می‌سازد، امری که نه تنها در به‌یادسپاری مفید است بلکه به جلوگیری از تکرار اشتباهات مشابه نیز کمک می‌کند. با وجود این، متوجه شدم که جوانان آن‌طور که باید و شاید این رویداد را به یاد نمی‌آورند. بنابراین، «آرژانتین ۱۹۸۵» به ساختن این حافظه کمک می‌کرد.

دیگر شخصیت محبوبم، یکی از شخصیت‌های مهم در فیلم، خاویر، پسر استراسرا است. رابطه‌ی میان آنها و حرف‌هایی که بین‌شان رد و بدل می‌شود این پرسش را مطرح می‌کند که این فیلم را برای چه کسانی می‌سازیم؟ برای این پسربچه یا همه‌ی دیگر پسربچه‌هایی که باید بفهمند دموکراسی چگونه بر اساس عدالت بنا نهاده می‌شود؟

 

«آرژانتین ۱۹۸۵» به وارسیِ ترس می‌پردازد، به‌ویژه این مسئله که ترس چطور آدم‌ها را فلج می‌کند و به همدستی در جنایت‌هایی وامی‌دارد که با سویه‌های بهترِ طبیعتشان ناسازگار است. تمایزی وجود دارد میان آنهایی که از روی خباثت رفتار می‌کنند و آنهایی که بر اثر ترس دست به کاری می‌زنند.

من در دهه‌ی ۱۹۸۰ به دنیا آمدم و با دموکراسی بزرگ شدم. این محاکمه وقتی برگزار شد که پرزیدنت رائول آلفونسین می‌خواست دیکتاتورها را به محکمه بکشاند. در آن زمان، ما یک‌صد سال دیکتاتوری و کودتا علیه دولت‌ها را تجربه کرده بودیم.

در آن هنگام، تعداد زیادی از مردم احترام عمیق قلبی برای دموکراسی قائل نبودند. آنها می‌ترسیدند، و من می‌توانم احساسشان را درک ‌کنم. آنها احساس می‌کردند که این محاکمه می‌تواند به کودتای دیگری بینجامد. دموکراسی در آرژانتین بسیار جوان بود، و کشور باید یاد می‌گرفت که چطور پس از سال‌های هولناکِ دیکتاتوری‌های خونین، دموکراسیِ جدیدی باشد.

در این محاکمه شهود برای اولین بار درباره‌ی فجایعی که از سر گذرانده بودند سخن می‌گفتند، و از خانواده‌هایی حرف می‌زدند که به علت ربوده یا ناپدید شدن اعضایشان از بین رفته بودند.

این چیزی نبود که از نشان دادن آن در فیلم طفره برویم، و من احساساتِ آن آدم‌ها را درک می‌کنم. آنها می‌ترسیدند و از موفقیتِ خود اطمینان نداشتند. وقتی با اعضای واقعیِ آن گروه دادستانی حرف زدم، فهمیدم که زمانی فرا رسید که آن‌قدر حجم کارشان زیاد شد که دیگر وقت نداشتند که بترسند. آنها باید شواهد و مدارک را پیدا می‌کردند و اطمینان می‌یافتند که شهود امنیت دارند. بنابراین، مجبور بودند که ترسِ خود را نادیده بگیرند. نمی‌خواهم بگویم که شجاع بودند اما سخت‌کوش بودند ]و دیگر فرصتی برای ترسیدن نداشتند.[

«آرژانتین ۱۹۸۵» داستان این گروه از آدم‌های سخت‌کوش را نیز روایت می‌کند، آدم‌هایی که به تحقق عدالت کمک کردند و به ایجاد دموکراسیِ جدید در آرژانتین یاری رساندند. اکنون دموکراسی را امری بدیهی و مسلّم فرض می‌کنیم اما این تصور نادرست است زیرا در گوشه و کنارِ دنیا آدم‌هایی را می‌بینیم که دارند سعی می‌کنند تا دموکراسی‌ها را از بین ببرند.

 

حرف‌های شما مرا به یاد سخن مارکوس اورلیوس در فیلم «گلادیاتور» (۲۰۰۰) ــ ساخته‌ی ریدلی اسکات ــ درباره‌ی آسیب‌پذیریِ نظام جمهوری می‌اندازد. دموکراسی‌ها شکننده و ‌آسیب‌پذیرند و محتاج مراقبت و محافظت.

امیدوارم این فیلم بارِ دیگر توجه ما را به ارزش‌های دموکراسی جلب کند تا همگی دریابیم که نمی‌توان تقصیر را به گردن سیاستمداران انداخت بلکه جامعه باید دموکراسی را ارزشمند بشمارد و برای آن مبارزه کند. «آرژانتین ۱۹۸۵» فیلمی درباره‌ی رویدادی در آرژانتین است اما به لطف نمایش آن در کشورهای مختلف فهمیده‌ام که بسیاری از مخاطبان می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند زیرا امروزه در همه‌جا شاهد آسیب‌پذیریِ دموکراسی هستیم.

 

فیلم‌های تاریخی احساسات‌ تماشاگران را برمی‌انگیزند و در نهایت لحظه‌ی پیروزی را به تصویر می‌کشند. محاکمه‌ی نظامیان همچنان ادامه دارد و «آرژانتین ۱۹۸۵» این واقعیت را نادیده نمی‌گیرد که محاکمه‌ی سال ۱۹۸۵ صرفاً آغاز راه بود. با وجود این، این فیلم عاری از شور و هیجان و لحظات پیروزی نیست اما از خود بی‌خود نمی‌شود.

ما فهمیدیم که نباید عنانِ اختیار از دست بدهیم زیرا این محاکمه آغاز راهی بود که امیدوارم همچنان ادامه یابد. ما نمی‌توانستیم پایان خوشی را نمایش دهیم زیرا این فقط آغاز راه بود، و به همین دلیل است که استراسرا می‌گوید هنوز باید کارهای زیادی انجام داد. سخنان او معطوف به آینده و حاکی از تصدیق این واقعیت است که کارِ قضات و دادستان‌ها هنوز ادامه دارد. ما باید به واقعیت احترام می‌گذاشتیم و درباره‌ی پیروزی اغراق نمی‌کردیم چون هنوز پیروز نشده‌ایم و سرگرم مبارزه‌ایم.

 

ما در دنیایی تحت سلطه‌ی تصاویر زندگی می‌کنیم اما شهادتِ شهود در «آرژانتین ۱۹۸۵»، قدرت کلمات را به ما یادآوری می‌کند.

کانون فیلم وقتی است که شهود شروع به صحبت می‌کنند. من از زمانی به بعد می‌دانستم که باید دوربین را روی چهره‌ی اشخاص ثابت نگه دارم تا بدون همراهیِ موسیقی حرف‌های آنها را بشنویم. در این محاکمه شهود برای اولین بار درباره‌ی فجایعی که از سر گذرانده بودند سخن می‌گفتند، و از خانواده‌هایی حرف می‌زدند که به علت ربوده یا ناپدید شدن اعضایشان از بین رفته بودند.

من می‌دانستم که علاوه بر سخنرانیِ استراسرا، بخش مهم دیگری در فیلم هست که باید طولانی باشد. ما دقیقاً از کلمات آدریانا کالوو دو لابورد استفاده کردیم ]زن بارداری که ربوده و به زور مجبور شد که چشم‌بسته و دست‌بسته در صندلیِ عقبِ ماشین زایمان کند.[ باید حرف‌های او را می‌شنیدیم، و این حرف‌ها باید مشروح می‌بود. ما می‌خواستیم محترمانه رفتار کنیم. بازیگرِ نقش آدریانا از او تقلید نمی‌کند بلکه می‌کوشد تا به آن لحظه جان ببخشد.

دختری که در آن ماشین پلیس به دنیا آمد در اولین نمایش «آرژانتین ۱۹۸۵» حضور داشت. از یک نظر، تماشای این فیلم برای او بسیار دردناک بود اما در عین حال ما را در آغوش گرفت و از ما تشکر کرد که این داستان کوچک را تعریف کرده‌ایم. وقتی درباره‌ی این تجربه حرف می‌زنم احساساتی می‌شوم.

 

نباید فراموش کنیم که انسان جنبه‌هایی تاریک و شیطانی هم دارد، و باید مراقب این بخش از طبیعتِ خود باشیم. این وسوسه وجود دارد که فکر کنیم از نظر اخلاقی بر نسل‌های گذشته برتری داریم. «آرژانتین ۱۹۸۵» به ما یادآوری می‌کند که باید مواظب باشیم تا اسیر چنین خام‌اندیشی‌هایی نشویم زیرا هیچ‌وقت خیلی از فجایع دور نیستیم.

بسیاری از من پرسیده‌اند چرا تصمیم گرفتم که در این زمان خاص «آرژانتین ۱۹۸۵» را بسازم. نمی‌دانم چرا. احتمالاً علتش این است که از آنچه در گوشه و کنارِ دنیا می‌بینم، می‌ترسم.

می‌خواستم مردم این فیلم را در سراسر دنیا، و نه فقط در آرژانتین، ببینند. این فیلم به همه ربط دارد زیرا باید با تمامِ این دموکراسی‌های معیوب مبارزه کنیم. به نظرم امروز فیلم‌سازان دوباره باید به سیاست بپردازند، حتی اگر قصدشان صرفاً سرگرم کردن تماشاگران است.

مهم است که «آرژانتین ۱۹۸۵» جالب و سرگرم‌کننده است. اگر فقط درباره‌ی سیاست حرف بزنید، در این صورت شاید نتوانید تماشاگر را به اندازه‌ی لازم درگیرِ این موضوعاتِ مهم کنید.

 

برگردان: عرفان ثابتی


پل ریسکر روزنامه‌نگار بریتانیایی است. آنچه خواندید برگردان این مصاحبه با عنوان اصلیِ زیر است:

Paul Risker, ‘BFI LFF: Argentina 1985 Dir. Santiago Mitre on Dictatorship to Democracy’, POPMATTERS, 7 November 2022.