تاریخ انتشار: 
1402/09/11

پرویز شهریاری؛ پیشاهنگ آموزش نوین ریاضیات

پرویز نیکنام

حدود ۲۷ شماره (مجله‌ی آشتی با ریاضیات) را من منتشر کردم که ناگهان یک شماره‌ی مجله را اجازه‌ی چاپ ندادند. وقتی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه کردم، به من گفتند: «حتماً باید اسم مجلهتان را عوض کنید.» گفتم: «آشتی با ریاضیات چه اشکالی دارد؟» گفتند: «آشتی در زمان جنگ مفهوم ندارد.» گفتم: «آخر این آشتی با ریاضیات است، نه چیزی دیگر.» دیدم به نتیجهای نمی‌رسم. تصمیم گرفتم که اسمش را به «آشنایی با ریاضیات» تغییر بدهم.

مجله‌ی آشتی با ریاضیات جزو معدود نشریات ریاضی در یک سده‌ی اخیر است. پیش‌ازاین، دکتر غلامحسین مصاحب، صاحب دانشنامه‌ی مصاحب که استاد ریاضی بود، مجله‌ای به نام ریاضیات در سال‌های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ منتشر می‌کرد و بعد از شهریور ۱۳۲۰ نیز مجله‌ی یکان جزو معدود مجلات ریاضی به حساب می‌آمد. انتشار مجله‌ی آشتی با ریاضیات نیز در سال ۱۳۵۶ آغاز شد و در دوره‌ی جنگ ایران و عراق نیز با نام آشنایی با ریاضیات ۷۱ شماره منتشر شد و در سال ۱۳۷۰، چون پرویز شهریاری به‌لحاظ مالی قادر به ادامه‌ی تأمین هزینه‌هایش نبود، انتشارش متوقف شد.

پرویز شهریاری عاشق ریاضیات بود و اکثر کسانی که در چند دهه‌ی گذشته دبیرستان را پشت‌سر گذاشته‌اند با نوشته‌ها و کتاب‌های شهریاری در زمینه‌ی ریاضیات آشنا هستند. دکتر غلامحسین صدری‌افشار که دوستی دیرینه‌ای با پرویز شهریاری داشت در مراسم بزرگداشت او می‌گوید: «شهریاری آن‌قدر ریاضی می‌دانست و به آن عشق و احاطه داشت که بیش از هرکسی در ایران در ترویج ریاضیات نقش داشت. او از زبان روسی ترجمه می‌کرد. شاید به‌تنهایی بیش از بیست مؤلفْ کتاب ریاضیِ مفید ترجمه و تألیف کرده است.»

به گفته‌ی دکتر صدری‌افشار، فرهنگ‌نویس و پژوهشگر:

او ساده، درست و روان می‌نوشت. معلم بینظیری بود و اغلب شاگردانش عاشق او بودند. شهریاری کوشید از راه تدریسْ دانش و آگاهی را در جامعه‌ی ایران گسترش دهد که نشانه‌ی آن بیش از نیم قرن معلمی او بود. متانت و نرم‌خویی و گفتار ملایم و نکته‌سنجی او معمولاً مخاطب را جلب می‌کرد و حس اعتماد و تحسین پدید می‌آورد. همیشه خود را مدیون او می‌دانم. از او بسیار آموختم و همکاری با او راه زندگی مرا نشانم داد، راه ترویج دانش و آگاهی را.

دکتر صدری‌افشار در سال ۱۳۴۵ همکاری‌اش را با شهریاری آغاز کرد و خودش می‌گوید شهریاری او را به بنیاد فرهنگ ایران برد که دکتر پرویز ناتل خانلری برای گسترش و توسعه‌ی زبان فارسی راه‌اندازی کرده بود. «در آنجا در حال تهیه و تألیف فرهنگ اصطلاحات علمی و فنی بودند. من به برگه‌نویسی از کتاب‌های داروپزشکی مشغول شدم.»

چند نسل از دانش‌آموزان در چند دهه‌ی گذشته از کتاب‌های ریاضی شهریاری بهره برده‌اند و شهریاری ازطریق آموزش در مدرسه، تألیف و ترجمه‌ی کتاب و ایجاد مؤسسات انتشاراتی مثل خوارزمی، توکا، شرکت نشر اندیشه و انتشار مجلاتی مانند مجله‌ی علمی و فنی سخن، آشنایی با دانش، آشتی با ریاضیات، دانش و مردم، چیستا، وهومن و نشریه‌ی شورای نویسندگان و هنرمندان کوشید تا آگاهی در جامعه‌ی ایران را افزایش دهد.

دکتر جلیل مستشاری‌، شیمی‌دان و از دوستان شهریاری، در توصیف او می‌گوید که او برعکس حکیم‌نمایان دوره‌ی ما می‌گفت: «زندگی یعنی تلاش برای بهترشدن روابط اجتماعی و انسانی. زندگی یعنی مبارزه در راه زدودن رنج و اندوه هزاران‌ساله‌ی آدمی. زندگی یعنی ازبین‌بردن آنچه که شایسته‌ی نام انسان نیست و رهاندن انسان از قید بردگی و اسارت.»

به گفته‌ی مستشاری، پرویز شهریاری به دانش اهمیت می‌داد و می‌گفت:

ریاضیات از‌این‌سبب که از طبیعت الهام می‌گیرد به دانش‌های تجربی نزدیک است و از‌این‌سبب که با احساسات ذهنی و درونی سروکار دارد به هنر نزدیک می‌شود و شاید بتوان گفت ریاضیات پلی است که هنر را به دانش مربوط می‌کند. ریاضیات در جلوه‌ی واقعی خود همچون هنرْ زیبا و شوقانگیز و شخصی است و همچون دانش‌های تجربی زندگی‌ساز و آموزنده و تکامل‌دهنده است.

شهریاری باآنکه جبر، مثلثات، مشتق و انتگرال آموزش می‌داد، به شکل‌دادن تفکر انتقادی در دانش‌آموزان نیز اهمیت می‌داد؛ برای همین هم از آدم‌های تک‌بعدی گریزان بود و می‌گفت:

آدم‌های تکبعدی نه خودشان زندگی شایسته‌ای دارند و نه می‌توانند معلم زندگی دیگران باشند... ریاضی‌دان نهتنها باید با هنر و ادبیات آشنا باشد، بلکه باید به این آفریده‌های زیبای روح انسانی عشق بورزد. نهتنها هنر و ادبیات، ریاضی‌دان باید به تاریخ، فلسفه، علوم اجتماعی و... علاقه‌مند باشد، موسیقی را دوست داشته باشد و از شعر خوب هم لذت ببرد.

شهریاری که عاشق ریاضی بود بهترین تعریف ریاضیات را از آنِ گالیله می‌دانست که گفته بود ریاضیات زبان طبیعت است. برای همین هم معتقد بود: «برای‌اینکه ریاضیات را بفهمیم باید زبان طبیعت را بدانیم. آن زبان عبارت است از مجموعه‌ی آنچه در اطراف ما در طبیعت می‌گذرد. این را اگر بدانیم، می‌توانیم با ریاضیات سروکار داشته باشیم. بدون ریاضیات نمی‌توان طبیعت را شناخت.»

درباره‌ی نقش خود در آموزش ریاضیات ایران می‌گفت: «من مقداری کتاب منتشر کرده‌ام و آن در این حد است که جوانان ما بتوانند با ریاضیات آشنا شوند و ریاضیات را بشناسند و با ریاضیات خو بگیرند و نه بیشتر.»

با این دیدگاه معتقد بود: «کسی که ریاضیات را در کشور خود توسعه داده، چه با ترجمه و چه با تألیف، به نظر من خیلی بیشتر اهمیت دارد از کسی که ریاضیات عالی را خوانده، ولی هیچ نقشی در توسعه‌ی ریاضی نداشته است. یک گوشه‌ای ‌نشستن و ریاضیات‌نوشتن عملاً هیچ فایده‌ای برای جامعه ندارد.»

پرویز شهریاری علاوه بر تألیف و ترجمه‌ی کتاب‌های ریاضی، در تألیف و ترجمه‌ی کتاب‌های درسی و کمک‌درسی در زمینه‌ی آموزش، تاریخ و سرگرمی‌های ریاضی تبحر داشت.

دکتر عرفان صلواتی، استاد ریاضی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در مراسم بزرگداشت شهریاری می‌گوید که نظام آموزش ما در دبیرستان و دانشگاه بیارتباط به هم هستند و شهریاری پلی بود که می‌توانست دانش‌آموزان را به ریاضیات دانشگاه وصل کند.

عرفان صلواتی با اشاره به خدمات شهریاری می‌گوید:

یک خدمت مهم ایشان آشناکردن جامعه‌ی ریاضی ما با مسابقات بینالمللی بود. اولین المپیاد ریاضی که کشور ما به‌طور جدی در آن شرکت کرد المپیادی بود که سال ۱۳۶۶ برای اولین‌‌بار کشور ایران یک تیم اعزام کرد، ولی می‌بینیم که ایشان سال‌ها پیش‌ازاین در یکی از شماره‌های مجله‌ی آشتی با ریاضیات مقاله‌ی مفصلی درمورد المپیاد می‌نویسد.

باآنکه شهریاری سال‌ها پیش، از مشوقان ایران برای شرکت در المپیاد بین‌المللی ریاضی بود، می‌گفت:

[گرفتن مدال طلا و نقره و برنز المپیاد] کمترین فایدهای ندارد. ما باید بدانیم که دوره دروه‌ی ابوریحان بیرونی نیست تا یک نفر تک‌وتنها قادر باشد توی خانه بنشیند و قلم به دست بگیرد و هرچه فکر می‌کند بنویسد. امروز کار باید به‌صورت جمعی انجام شود. ما گروه‌گروه ریاضیدان و فیزیکدان و شیمی‌دان می‌خواهیم. تنها با چهار نفری که برای المپیاد‌ها انتخاب می‌شوند مشکل حل نمی‌شود.

 

زندگی پرفرازونشیب

پرویز شهریاری در سال ۱۳۰۵ در خانواده‌ای زرتشتی و در محله‌ی دولت‌خانه که یکی از محلات فقیرنشین کرمان بود متولد شد.

خود او در توصیف محل تولدش می‌گوید:

دولتخانه‌ی کرمان محله‌ی بسیار عجیبی بود. در آنجا خانواده‌های مسلمان، زرتشتی و یهودی دیواربه‌دیوار هم در اوج مسالمت زندگی می‌کردند، به‌طوری‌که در محله هیچ نزاعی دیده نشد... یکی از نشانه‌های بارز محله این بود که اگر یک نفر از اهالی فوت می‌شد ــ هیچ تفاوتی نداشت آن شخص یهودی باشد، زرتشتی یا مسلمان ــ سه نفر بودند که همیشه بالای سر جنازه‌ها حاضر می‌شدند و مراسم کفن‌ودفن را بر عهده می‌گرفتند. این سه نفر یکی‌شان یهودی، دیگری زرتشتی و سومی مسلمان بود... وقتی پدرم مرد، بعد از چند ساعت آن سه نفر به خانه‌ی ما آمدند. واقعاً وضع بسیار فقیرانهای داشتیم. هیچ پولی در بساط نبود. آنها آمدند و نشستند. با همدیگر صحبت کردند و رفتند. و بعد همه‌ی مقدمات مراسم به حساب زرتشتی‌ها آماده شد و هرچه از برنج و روغن و چای و چیزهای دیگر لازم بود به خانه‌ی ما فرستاده شد و مراسم را (که به سنت زرتشتی‌ها روز دهم بود) به انجام رساندند. اگر خانوادهای یهودی کسی را از دست می‌داد، مراسم را طبق سنت یهود اجرا می‌کردند و همین‌طور اگر یک مسلمان فوت می‌شد، او را برطبق سنت و شریعت اسلام به خاک می‌سپردند و همه‌ی این کارها با وفاق و همدلی زائدالوصفی بین معتقدان این سه مذهب انجام می‌شد.

پدرش دهقان‌زاده‌ای بود که در زمین‌های اربابی کارگری می‌کرد و به‌سختی از پس تأمین نیازهای زندگی خانواده‌اش برمی‌آمد. شهریاری می‌گوید:

وقتی نه‌ساله بودم، یک بار به خانه‌ی ارباب رفتیم. وقتی پدرم در اتاق به ارباب گزارش می‌داد، همسرش یک نصف هندوانه‌ی خراب و گندیده جلو من گذاشت و گفت بخور، هندوانه‌ی خراب خاصیت دارد. همین موقع پدرم سر رسید و با عصبانیت هندوانه را از جلو من برداشت و به همسر ارباب گفت خاصیت آن برای خودتان. و بعد دست مرا گرفت و از منزل اربابی بیرون آمدیم.

ارباب که از ماجرا باخبر شد، به پدرش پیغام فرستاد که دیگر نیازی به او ندارد. با اخراج پدرش زندگی خانواده‌ی هفت‌نفره‌ی شهریاری با مشکل رو‌به‌رو شد و پدرش بالاخره توانست در کارخانه‌ی نساجی خورشید در بخش پشم‌ریسی استخدام شود، اما به‌دلیل آلودگی هوای کارخانه دچار بیماری شد و در ۴۶سالگی در تنگدستی درگذشت. بعد از درگذشت پدرش، مسئولیت خانواده را گلستان شهریاری، مادرش، بر عهده گرفت. مادرش بی‌سواد بود، اما به گفته‌ی شهریاری مصمم بود که «فرزندانش تحصیلات خود را ادامه دهند». مادر شهریاری در کارخانه‌ی نخ‌ریسی کار می‌کرد و پرویز که دوازده سال بیشتر نداشت به‌عنوان برادر بزرگ‌تر سعی می‌کرد با «بنایی، خشت‌مالی،کوزه‌گری، چاه‌خویی (تعمیر و بازسازی چاه)» به مادرش در تأمین مخارج زندگی کمک کند.

هنگامی که ششم دبستان را تمام کرد، به گفته‌ی خودش، در کرمان یک دبیرستان وجود داشت به نام دبیرستان پهلوی که انگلیسی‌ها اداره می‌کردند و یک دانش‌سرای مقدماتی که معلم برای دبستان‌ها تربیت می‌کرد. چون دانش‌سرای مقدماتی ماهی هشت تومان به دانش‌آموزان به‌عنوان کمک‌خرج می‌داد و بعد از پایان دانش‌سرا نیز شغل معلمی تضمین شده بود، شهریاری دانش‌سرا را انتخاب کرد تا زودتر صاحب شغلی شود و بتواند به کمک خانواده بیاید.

به گفته‌ی شهریاری، «در اواخر سال دوم دانش‌سرای مقدماتی بخش‌نامه‌ای از تهران آمد دال بر اینکه شاگرد اول و دوم دانش‌سرای مقدماتی می‌توانند با خرج دولت به تهران بیایند و ادامه‌تحصیل بدهند».

بعد از فارغ‌التحصیلی در خرداد ۱۳۲۳، این فرصت را پیدا کرد که بدون امتحان وارد دانش‌سرای عالی شود. او ابتدا می‌خواست در دانشکده‌ی ادبیات ثبت‌نام کند، اما خودش می‌گوید دانشکده‌ی ادبیات تعداد زیادی متقاضی داشت و او رفت به دانشکده‌ی علوم و رشته‌ی ریاضی را انتخاب کرد که تنها شش نفر متقاضی آن بودند.

مدتی به دانشکده نرفت، چون امکان تأمین زندگی را نداشت و خودش می‌گوید که به جنوب تهران رفت و مدتی در راه‌آهن کار کرد. بعد دوباره به دانشکده برگشت و سعی کرد با تدریس در کلاس‌های شبانه بخشی از هزینه‌های خود را تأمین کند.

 

فعالیت‌های سیاسی

دشواری‌های زندگی و دردهای اجتماعی از همان جوانی باعث شد تا شهریاری به فعالیت‌های اجتماعی روی بیاورد. در سال ۱۳۲۴ در نوزده‌سالگی به حزب توده پیوست، اما سه سال بعد، پس از سوءقصد به جان شاه، در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ تحت‌تعقیب قرار گرفت و در فروردین سال ۱۳۲۸، بعد از غیرقانونی اعلام ‌شدن حزب توده، برای اولین‌بار بازداشت و زندانی شد. در آن زمان او زبان فرانسه می‌دانست و تاریخ حساب رنه تاتون، نویسنده‌ی فرانسوی، را در زندان ترجمه کرد که در سال ۱۳۳۱ انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرد.

وقتی برای بار دوم به زندان رفت، تصمیم گرفت زبان روسی یاد بگیرد.

در آنجا (زندان) بیکار بودم. به برادرم سپردم اگر کتاب روسی به دستش رسید، برای من بیاورد... برادرم یک کتاب روسی برایم آورد که برای فرانسوی‌زبان‌هایی که می‌خواستند روسی یاد بگیرند نوشته شده بود، به نام «لو روس»، یعنی زبان روسی. این کتاب ۷۵ فصل بود، در هشتصد صفحه. من این هشتصد صفحه را ظرف نُه ماه تمام کردم. گاه در روز شانزده الی هفده ساعت کار می‌کردم، چون کار دیگری نداشتم... از آن به بعد، کتاب‌هایی که ترجمه کردم همه از زبان روسی بود و من به‌مرور متخصص ترجمه‌ی زبان روسی شدم.

او این بار سه سال در زندان بود و با یادگیری زبان روسی کتاب‌های ریاضی روسی را ترجمه کرد تا کمبودهای دانش ریاضی در کشور را ازاین‌طریق پر کند.

او به ریاضیات عشق می‌ورزید و جهان ریاضی را ترکیبی از فلسفه، هنر و ادبیات می‌دانست. او معتقد بود: «انسان برای‌اینکه گذشته و حال را بشناسد باید به همه‌ی جنبه‌های گوناگون زندگی توجه کند. باید با هنر و ادبیات آشنا باشد. به آفریده‌های زیبای روح انسانی عشق ورزد. به تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی علاقه‌مند باشد. موسیقی را دوست داشته باشد و از شعر خوب لذت ببرد.»

ایرج پارسی‌نژاد، که با شهریاری در مؤسسه‌ی مرجان همکار بود، درباره‌اش می‌گوید: «]او[ ریاضی را وسیله‌ای برای رشد و پرورش فکر تحلیلی و استدلالی و منطقی می‌دانست. استاد شهریاری آفت عقب‌ماندگی جامعه‌ی ایرانی را جهالت و نادانی می‌دانست. چنین است که او همه‌ی زندگی خود را بر سر دانش و دانایی و بیداری فرزندان ایران گذاشت.»

خودش همواره تأکید داشت که «دغدغه‌ی من زندگی آدم‌ها بوده و هست و هر کاری که می‌کنم حول‌وحوش آن می‌چرخد.»

پرویز شهریاری در سال‌های پیش‌از انقلاب مدت‌ها تحت‌تعقیب بود و بارها به زندان افتاد. او باآنکه از عضویت در حزب توده کناره گرفته بود، همچنان ازنظر حکومت شاه و جمهوری اسلامی در مظان اتهام بود. برای همین هم در سال ۱۳۶۲ دوباره یک سال و نیم به زندان افتاد.

بعد از آن، او به فعالیت‌هایش ادامه داد. در مدرسه درس می‌داد، مجله و کتاب منتشر می‌کرد. در سال ۱۳۸۱ ازسوی دانشگاه باهنر کرمان، شهر زادگاهش، به او دکترای افتخاری داده شد و در سال ۱۳۸۴ به‌عنوان چهره‌ی ماندگار آموزش ریاضی معرفی شد.

 

تولید کالاهای فرهنگی

شهریاری کتاب‌های بسیاری تألیف و ترجمه کرده و مقالات زیادی نوشته است. عمده‌ی کتاب‌هایش در زمینه‌ی ریاضیات است، ولی کتاب‌هایی نیز در حوزه‌ی ادبیات ترجمه و چاپ کرده است.

بخشی از کتاب‌هایش مثل کتاب روش‌های جبر بعد از انتشار ازسوی انتشارات امیرکبیر در سال ۱۳۴۸ با استقبال بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شد و تا ۱۳۵۴ بیش از پانزده بار چاپ و در هر چاپ با تیراژ بالا منتشر ‌شد. برای نمونه، یک چاپ آن در ۲۲هزار و دویست نسخه چاپ شد.

شهریاری با یادآوردی خاطرات گذشته می‌گوید:

با کمال تأسف، از زمانی که کنکور تستی رواج یافت، دانشآموزان بسیار کمتر به درک موضوع‌های ریاضی می‌پردازند و اکنون که آغاز سال ۱۳۸۵ است مدت‌هاست که این کتاب چاپ نمی‌شود و باوجودی‌که قرارداد من با آقای «عبدالرحیم جعفری» و نه امیرکبیر بوده است، حتی کتاب را آزاد هم نمی‌کنند تا نشر دیگری بتواند آن را چاپ کند.

انتشارات امیرکبیر بعد از انقلاب مصادره شد و عبدالرحیم جعفری سال‌ها برای بازپس‌گیری این مؤسسه تلاش کرد، اما موفق نشد. شهریاری که ۲۴ عنوان کتاب در انتشارات امیرکبیر داشت، می‌گوید:

سرنوشت دیگرْ کتاب‌های من هم که در اختیار مؤسسه‌ی نشر امیرکبیر است، پس از آنکه مؤسسه را از آقای جعفری گرفتند، دچار همین وضع است. ناگوارتر اینکه اگر گاهی هم کتابی از من را چاپ می‌کنند، به من اطلاع نمی‌دهند و حتی یک نسخه کتاب را هم برای من نمی‌فرستند و من مانده‌ام به چه کسی متوسل شوم که کتاب‌های مرا نجات دهد.

بخشی از کتاب‌های شهریاری که در اختیار نشر خوارزمی ‌بود نیز سرنوشت مشابهی داشت. خودش می‌گوید:

بیش از ده یا دوازده کتاب من هم در اختیار نشر خوارزمی است. آنها هم به همین ترتیب با من رفتار می‌کنند و، برای نمونه، کتاب سرگرمی‌های هندسه‌‌ی من که نوشته‌ای از «پرلمان» است و خواستاران فراوانی دارد بیش از بیست سال از آخرین چاپ آن می‌گذرد و هنوز ناشر به اندیشه‌ی چاپ آن نیفتاده است.

پرویز شهریاری وقتی سردبیر مجله‌ی سخن علمی و فنی شد که فقط دو شماره از آن منتشر شده بود و انتشار آن هشت سال ادامه پیدا کرد. صاحب‌امتیاز این نشریه دکتر پرویز ناتل خانلری بود که مجله‌ی سخن را از سال ۱۳۲۲ تا زمان انقلاب منتشر می‌کرد. به گفتهی شهریاری، «مجلهی سخن علمی و فنی اولین مجلهی علمی بهمعنای عام بود که در ایران منتشر شد».

دکتر خانلری در اولین شماره‌ی مجله‌ی علمی سخن در بهمن ۱۳۴۰ نوشت:

باآنکه از چندین سال باز بعضی از مؤسسات فنی مجله‌ها و نشریه‌هایی در رشته‌های مختلف علم و فن منتشر کرده‌اند و چند مجله‌ی پزشکی و داروسازی نیز ازجانب دانشکده‌ها یا اشخاص انتشار می‌یابد، میتوان گفت که هنوز در زبان فارسی نشریه‌ی مرتبی که تنها به مسائل و امور علمی و فنی بپردازد و حاصل پیشرفت‌ها و اکتشافات و اختراعات امروزین را به زبانی ساده و دریافتنی در دسترس خوانندگان بگذارد وجود ندارد... مجله‌ی سخن عزم کرده است نشریه‌ی جداگانه و مستقلی علاوه بر ماهنامه‌ی کنونی منتشر کند.

مجله‌ی علمی و فنی سخن هشت سال بدون وقفه در ۹۰ شماره و نزدیک به ۵۵۰۰ صفحه منتشر شد. سردبیری دو شماره‌ی اول را رضا سیدحسینی و بقیه را، تا پایان کار مجله، پرویز شهریاری بر عهده داشت.

شهریاری با تأسیس دبیرستان‌های خوارزمی (۱۳۳۹)، مرجان (۱۳۴۰) و مدرسه‌ی عالی اراک به همراه دکتر عبدالکریم قریب و حسین گل‌گلاب در سال ۱۳۵۳ سعی کرد تا محیط مناسبی برای رشد جوانان فراهم کند.

شهریاری انتشارات خوارزمی را در سال ۱۳۴۲ با همراهی ۱۷۰ معلم راه‌اندازی کرد که در هیئت‌مدیره‌ی آن نجف دریابندری، منوچهر بزرگمهر، دکتر مهدی سمسار و جهانگیر شمس‌آوری عضو بودند.

دکتر ایرج پارسی‌نژاد می‌گوید:

من ۴۵ سال پیش (سال ۱۳۵۰) به دعوت او به گروه فرهنگی مرجان پیوستم. او برنامه‌ی «شهر آفتاب» مرا در تلویزیون دیده بود. در محل کارم به‌سراغم آمد. من در «شهر آفتاب» کتاب‌های تازه را بررسی می‌کردم. گفت که دیگر رغبتی به همکاری با گروه فرهنگی خوارزمی، که خود از بنیان‌گذارانش بود، ندارد. او که در پی دانش و دانایی هرچه بیشتر جوانان ایران بود و اغراض سودجویانه‌ی همکاران خود را برنمی‌تابید می‌خواست گروهی بسازد که معلمان همکارش در سود حاصل از کار خود سهیم باشند. می‌دیدم که او به‌راستی به حقوق معلمان باور دارد. می‌خواست که در این راه من همکارش باشم. او باور داشت که معلمان از زحمت‌کشترین طبقات جامعه‌ی ایرانی هستند. آدمیزادگانی رنجبر و سادهدل هستند که جماعتی شیاد از ایشان بهرهکشی می‌کنند. کار را معلمان می‌کنند و سود آن را بیگانگان می‌برند.

گروه فرهنگی مرجان را شهریاری به یاد دخترش، مرجان که در تصادف از دست داده بود، در سال ۱۳۵۰ بنیان گذاشت. دکتر پارسی‌نژاد می‌گوید:

به او (شهریاری) گفتم چرا در این شرکت سهامی مرجان جز معلمان دوستان دانشمند را فرانخوانی؟ پذیرفت. چنین بود که من از استاد پرویز خانلری، دکتر محمدجعفر محجوب، دکتر حمید عنایت، دکتر حسن مرندی، نجف دریابندری، جهانگیر افکاری و بسیاری دیگر درخواست کردم که به گروه مرجان بپیوندند. و اما در گروه زبان و ادبیات فارسی من خوش‌فکرترین معلمان نواندیش را، که همه خود اهل شعر و سخن بودند، به همکاری فراخواندم. از میان ایشان می‌توانم از محمد زهری، محمد حقوقی، حمید مصدق، منوچهر نیستانی و اصغر واقدی یاد کنم.

 

مخالف مدرسه‌ی غیرانتفاعی و تیزهوشان

شهریاری از مخالفان مدارس غیرانتفاعی و تیزهوشان بود و می‌گفت:

وقتی یک شاگرد ضعیف کنار شاگرد قوی باشد، آن شاگرد ضعیف شاگرد قوی را وامی‌دارد تا نقاط ضعفش را بفهمد. اما امروز با جداکردن شاگردها از یکدیگر انواع مدارس درست کردهاند، مِنجمله مدارس غیرانتفاعی که به‌اندازه‌ی کافی انتفاعی است و مدارس تیزهوشان. در مدرسه‌ی تیزهوشان شاگرد فکر می‌کند از همه بالاتر است و تنها کاری که معلم با آنها انجام می‌دهد این است که اگر شاگرد کلاس چهارم است مطالب کلاس پنجم را به او درس می‌دهد. این جهش‌ها اصلاً لزومی‌ ندارد، چون شاگرد به وقتش این دروس را خواهد خواند. شاگردان همه باید توی مدارس دولتی باشند، چون شاگرد حتماً باید در کلاس چند نفر بهتر و چند نفر ضعیفتر از خودش را ببیند، از کسی که از خودش بهتر است چیزی یاد بگیرد و به آن کسی که ضعیفتر است چیزی یاد بدهد. یک مشارکت و همکاری عمومی بینشان وجود داشته باشد.

به گفته‌ی شهریاری: «مدارسی مثل مدرسه‌ی تیزهوشان اصلاً یعنی چه؟ این به‌معنای این است که شاگردی که نیامده آنجا کُندهوش است؟»

باآنکه برخی دولتیبودن مدارس و سیستم آموزشی یکسان را نوعی متحدالشکلشدن می‌دانند، شهریاری معتقد بود: «نه، صرفاً متحدالشکلشدن نیست، تقویت مشارکت و همکاری است. الان هیچ دانشآموزی حاضر نیست به دیگری کمک کند، چون همهچیز را برای خودش می‌خواهد.»

باآنکه خودش در سال ۱۳۳۹ اولین کلاس‌های آموزشی کنکور خوارزمی را با همکاری گروهی از معلمان به نام گروه فرهنگی خوارزمی در ایران راه‌اندازی کرده بود، با کنکور مخالف بود و می‌گفت دانش‌آموزان از دوره‌ی راهنمایی نگران کنکور هستند و تنها کتاب‌هایی که می‌خرند کتاب تست است، درحالی‌که «تست نمی‌تواند بهترین‌ها را انتخاب کند».

شهریاری می‌گفت:

کنکور موجب سرگردانی شاگردان می‌شود، چون دانشآموزان به‌هیچ‌وجه به فکر دوستانشان نیستند. اگر نکتهای را یاد می‌گیرند، آن را برای خودشان نگه می‌دارند تا در امتحان جواب بدهند. در واقع، کنکور دانش مملکت را ویران کرده است. تا وقتی کنکور اجرا می‌شود، هیچ امیدی به آینده‌ی علم در ایران نیست.

شهریاری با اشاره به رساله‌ی دکارت، گفتار در روش بهکاربردن عقل، می‌گفت:

در کشور ما رنسانس هنوز اتفاق نیفتاده است. رنسانس یعنی اینکه افراد بتوانند مستقلاً فکر بکنند و حاکمیت در مسائل خصوصی زندگی افراد وارد نشود و نپرسد کجا هستید، چه مذهبی دارید و به چه‌چیزی می‌اندیشید. شاید برخی نکته‌های مطرح‌شده در رنسانس در اینجا نیز مطرح شده باشد، اما کلیت رنسانس در مملکت ما صورت تحقق به خود نیافته است. منتها من فکر می‌کنم رنسانس در اینجا در حال بروز و ظهور است و بعد از آن است که ایران می‌تواند رشد و نمو داشته باشد.

او از پانزده‌سالگی معلمی را شروع کرده بود و تا پایان عمرش معلم باقی ماند و سعی کرد به پرورش نسل جوانی بپردازد که تشنه‌ی دانستن بودند.

شهریاری هفت بار در عمرش به زندان رفت که کمترین آن سه ماه و بیشترین آن سه سال بود. شاید برای همین بود که می‌گفت: «همیشه در زندگی خودم در بیم و امید به سر می‌بردم. همیشه حتی حالا نمی‌توانم خودم را آزاد به‌معنی واقعی احساس کنم. احساس می‌کنم همیشه یک کسی، یک چیزی دارد مرا می‌پاید.»

باآنکه بیش از پنجاه سال معلم بود، هیچ‌گاه بازنشسته نشد و حقوقی از بازنشستگی نگرفت. خودش می‌گفت: «خبر ندارم که بازنشستگی‌ام چی شده، من هم دنبالش نرفتم. من زندگی‌‌ام را با حق‌التألیف کتاب‌هایم می‌گذرانم.»

شهریاری در بیست‌ودوم اردیبهشت ۱۳۹۱ در ۸۵سالگی در تهران درگذشت و در آرامستان «قصر فیروزه»ی تهران (ویژه‌ی زرتشتیان) به خاک سپرده شد.


منابع

امید قنبری (۱۳۸۱) زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد پرویز شهریاری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

میلاد درویش (۱۳۸۴) مستند «فانوس گلستان».

محمدعلی فارسی، مستند «سرزمین نخبگان؛ پرویز شهریاری».

پریسا احدیان، «شب پرویز شهریاری» در مجموعه‌ی «شب‌های مجله‌ی بخارا»، با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه‌ی پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرةالمعارف اسلامی، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵.

«وبسایت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی»

مجله‌ی چیستا، شماره‌ی ۲۶۸، دی و بهمن ۱۳۸۸.

منصور رستگار فسایی (۱۳۷۹) احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلری. تهران: طرح نو.