از دههی ۱۹۷۰ میلادی به این سو با گسترش سیاستها و رویکردهای مقرراتزدایانهی دولتها در حوزهی مسکن اجتماعی، ترویج و تکوین نگاه سوداگرانه به حوزهی مستغلات شهری، و مالیسازی این بازار، بحران مسکن معاصر شدت یافت.
تأثیر ویرانگر تغییر اقلیم بر میراث تاریخی به شکل فزایندهای توجهها را به خود جلب کرده است. در برابر احتمال از دست دادن این میراث چه باید کرد؟ آیا باید پذیرفت که بناها و شهرهای تاریخی روزی در اثر سیل و افزایش سطح آب دریاها به زیر آب خواهند رفت؟
تعداد زندانیها در هلند آنقدر کم شده که زندانهای این کشور در حال تعطیل و تبدیل شدن به مدرسه، هتل و مراکز نگهداری از پناهجویان هستند.
چطور سر از اینجا درآوردیم؟ چطور کار به جایی رسید که دمای هوا در بریتیش کلمبیا میتواند به ۵۰ درجهی سانتیگراد نزدیک شود، آتشسوزی در جنگلهای حومهی آتن منظرهای آخرالزمانی را ترسیم کند، سیلهای خروشان اوضاع شهرهایی در بلژیک و آلمان را به هم بریزد ــ و با این همه، هیچ برنامهی بینالمللیای برای قابلسکونت نگه داشتن کرهی زمین تا پایان این قرن وجود نداشته باشد، و معترضان و منتقدان را افراطی بخوانند؟
آیا رویدادی نظیر کاپ ۲۶ تنها جزئی از«اخبار جهان» است که به ما ربطی ندارد؟ آیا رویدادی است که تنها چند کشور غربی آن را راه انداختهاند تا منافع خود را پی بگیرند؟ آیا رویدادی است که ما در آن سهمی نداریم و چندان به ما مربوط نمیشود؟ یا رویدادی است که به شدت به وضعیت زیستی ما گره خورده است و آنچه در آن میگذرد برای آیندهی ما اهمیت بسزایی دارد؟