بزرگی فرحناک است. شادیای درونی و خاموش است. سلبریتی و شهرهی خاص و عام بودن، به شرط آنکه اعتبار حقیقی بیاورد، شادمانی دارد. صاحب افکار بودن، ایده داشتن و قدرت اجرای آن را در خود سراغ داشتن، در عالم اندیشه و هنر قدرت دخل و تصرف در مفهومها و فرمها را داشتن، قدرت آفرینشگری، همه ثروت و غناست و مسرتبخش است.
ده سال پیش، بهرام بیضایی، کارگردان و نویسنده و پژوهشگر، ایران را به مقصد دانشگاه استنفورد در ایالت کالیفرنیای آمریکا، ترک کرد. ایران، سرزمینی که به قول عباس میلانی «بسیار با بیضایی نامهربان بود و بیضایی بسیار با ایران، مهربان بود و هست.»
ما میخواهیم و میتوانیم بجای یکسره تن دادن به زور و زهر سانسور دست از جستن و یافتن پادزهرها برنداریم. میخواهیم و میتوانیم به یاری یکدیگر با چارهاندیشی جمعی در جهان بیمرز ادبیات سربلند بمانیم و بگوییم ما هم مردمی هستیم شایستهی امانتداریِ این ودیعه که دیگران به ما میسپرند.
«تأثیر میشل باشله ]رئیس جمهور شیلی[ نمادین و فرهنگی بود. سنجش این تأثیر بسیار دشوار اما در عین حال آشکار است: ناگهان دختربچهها فهمیدند که زنان میتوانند رئیس جمهور شوند. حالا دختربچههایی را میبینید که با او همذاتپنداری میکنند و میگویند که میخواهند رئیس جمهور شوند. این تغییری چشمگیر در این کشور است.»
در آغاز دههی ۴۰ خورشیدی، ما ایرانیان با خیزِ بلندِ ایدئولوژیِ بومیگرایی و «موج بازگشت» به اصالت گذشته ـ که عمدتاً از تقابل با مدرنیزاسیونِ دولتی (تقابل با «دیگری»)، هویت میگرفت ـ روبهرو میشویم.
شروع نشر الکترونیک کتاب، یکی از جدیترین تَرَکها بر دیوار سانسور کتاب در ایران بود. اولین انتشارات فارسیزبانی که شروع به عرضهی نسخههای دیجیتال کتابهایش کرد، نشر «اچ اند اس مدیا» در لندن بود. اتفاق جدیدی که تا پیش از این سابقه نداشته، این است که خود ناشران خارج از کشور، اقدام به چاپ و توزیع کتابهایشان در داخل کشور کنند. کاری که نشر مهری شروع کرده است.