آنچه در ادامه میخوانید نمونهای درخشان از انتقاد منصفانه است زیرا چسواو میوش بهرغم انتقاد صریح از حمایت پابلو پیکاسو از استالین، بر ماندگاریِ آثارِ خلاقانهی پیکاسو تأکید میکند. میوش هم نبوغ هنریِ پیکاسو را میستاید و هم بیاعتناییِ او به فجایع رخداده در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی را در خورِ نکوهش میداند.
شناختهشدهترین شکست زمستانیِ اروپا در روسیه در سال ۱۸۱۲ رخ داد ــ درست بیش از یک قرن پس از جنگ پُلتاوا ــ وقتی ارتش بزرگ ناپلئون از مسکو عقبنشینی کرد. تاکتیکِ زمین سوختهی روسیه، که فرانسویها را بیغذا و سرپناه هنگام عقبنشینی به حال خود رها کرد، نتیجه را از اینهم مرگبارتر کرد.
آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟
یکی از بزرگترین شاعران تمام ادوار روسیه و همسرش با روشی مشابه با گدایان دورهگرد امرارمعاش میکردند. تنها یک رژیم خودکامه با یک ایدئولوژی فرهنگستیز میتوانست چنین شاهکاری به خرج دهد و داغ ننگی ابدی بر پیشانی تاریخ ادب و فرهنگ سرزمین خود باقی گذارد.
بیشک در دنیا کمتر کسی هست که اهل فیلم یا کتاب باشد و نام دکتر ژیواگو را نشنیده باشد. کتابی که وِلولهای در جهان انداخت، به صدر پرفروشترین کتابهای دنیا رسید، جایزهی نوبل را برای نویسندهاش به ارمغان آورد و برای مدتی موازنهی قدرت میان دو ابرقدرت جهان را بر هم زد.
در ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱، فعالیت «مموریال»، قدیمیترین نهاد حقوق بشری مستقل روسیه که در دوران پرسترویکا توسط آندری ساخاروف، برندهی جایزهی صلح نوبل، همسرش النا بونِر و چند تن از یاران و همراهانشان برای ثبت جنایتهای دوران استالین بنیانگذاری شده بود، پس از ۳۲ سال، توسط دادگاه عالی روسیه ممنوع اعلام شد.