شاهزادهخانم مالیخولیایی. نیلگون مارمارا، ملکهی غمگین، را چنین مینامند. بسیاری او را اینگونه، تنیده با اختلال روانش به خاطر میآورند اما نیلگون بیش از هرچیز شاعر بود و شاعر ماند. او از نسل درخشان شاعران دههی ۱۹۸۰ بود. زنی شاعر که زبانِ شعر ترکی را از زبان فراتر برد و آن را تثبیت کرد.
داروهای ضدافسردگی از پرمناقشهترین درمانهای دارویی در علم پزشکی هستند و پوشش رسانهای دربارهی آنها معمولاً با سوگیری همراه است. اگر قرار بود هرچه را که در رسانهها میخواندیم یا میشنیدیم باور کنیم، نمیدانستیم این داروها را باید درمانی بسیار مؤثر بدانیم یا دارونماهایی بیخاصیت؛ آیا آنها داروهایی هستند بهطرز خطرناکی اعتیادآور یا اینکه عوارض جانبی ندارند. آنچه روشن است، این است که تمامی این عبارتهای ضدونقیض نمیتوانند صحیح باشند.
با وجود آن که اصطلاح «اگزیستانسیالیسم» در دههی ۱۹۴۰ ابداع شد اما کیرکگور را میتوان نخستین اگزیستانسیالیست دانست زیرا تأکید داشت که برای مهمترین پرسشهای زندگی ــ چگونه باید عمل کرد؟ چه باوری باید داشت؟ ــ نمیتوان با تفکر انتزاعی پاسخی یافت.
برخی بر آناند که اختلالات روانی بیماریهای مغزند. برخی دیگر میگویند که آنها سازههایی اجتماعی هستند که برای این ساخته میشوند که بتوان رفتار نابهنجار را در علم پزشکی وارد کرد. برخی دیگر تصور میکنند که اختلالات روانی پاسخهای رفتاریِ منطبق و سازگار با تکامل بودهاند که دیگر در زمینه و بافت مدرن برای ما کارآیی ندارند.
در دوران افسردگی، به نیمهی تاریک جهان پی بردم، قلمرویی که پیشتر چیزی دربارهی آن نمیدانستم. دیگر نمیتواستم رنج و هذیان را نادیده بگیرم و به این ترتیب دریچهای به سوی واقعیت گشوده شده بود که ناخوشایند بود.
این واقعیتی تلخ است که اکثر ما از دست رفتن عزیزانمان را تجربه خواهیم کرد. هر سال، در جهان، تقریباً ۵۰ تا ۵۵ میلیون نفر میمیرند. حدس و گمان بر این است که هر مرگی به طور متوسط، پنج نفر بازمانده را سوگوار میکند. تجربهی هر فقدانی معمولاً طیفی از واکنشهای روانی-اجتماعی به دنبال دارد.