کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» از ۱۴ تا ۱۶ ژوئن، به دو زبان انگلیسی و فارسی در اسلو، پایتخت نروژ، برگزار شد. این کنفرانس با مقدمهای از ترین جانسن مزا، رئیس دانشگاه کریستیانیا، دربارهی نقش دانشگاه در تحلیل تحولات اجتماعی آغاز شد.
عجب روزی بود! یادم است که جملهای شبیه به این را در تلگرام خواندم: لحظهی تیرخوردن غزاله چلابی... این ویدئو فقط سیوچند ثانیه بود. در ثانیههای نخست مدام در تاریکی دنبال غزالهی زیبا میگشتم.
در سال ۱۳۹۶ وقتی ویدا موحد روسریاش را بر چوب کرد، نسل جوان از اقدام رادیکال «دختران خیابان انقلاب» علیه حجاب اجباری چندان استقبال نکرد اما پنج سال بعد همان حرکت رادیکال به خیزشی فراگیر در میان نسل جوان انجامید. در این فاصله چه تغییراتی در جامعه رخ داده است؟
زنی روسری سیاه از سر میکند و کبریت میکشید که ببینیدم. میگریختی از نگاهش، از پرهیب تن نازکش، از یادش میگریختی و دور نمیشد موی پریشان رها میشد که بسوزد و بسوزاند.
بیش از شش ماه از آغاز اعتراضات سراسری در سال ۱۴۰۱ میگذرد، اعتراضاتی که با قتل مهسا امینی در اواخر شهریورماه آغاز شد و شعلهاش با طنین «زن، زندگی، آزادی» سراسر ایران را فرا گرفت. صدای این انقلابِ زنانه بلند و رسا بود و نشنیدنش ناممکن.
مستند بلند «هفت زمستان در تهران» روایت هفت سال از زندگی دردناک اما آمیخته با شعور و آگاهیِ ریحانه جباری در زندان است. نامههای او از زندان شاهدی قوی بر آمیختگیِ رنج و آگاهیِ دختر جوانی است که از ۱۹ سالگی تا ۲۷ سالگیاش را به اتهام قتل مردی که قصد تجاوز به او را داشت، در انتظار اجرای حکم اعدام گذراند.