با اینکه حرفهی رسمی ساعدی پزشکی بود، با تمام وجود یک نویسنده بود و میخواست نویسنده بماند؛ نویسندهای که یک تعهد اخلاقی و تعلق عاطفی به میدان مبارزهی سیاسی میکشیدش تا هرگونه سرسپردگی ایدئولوژیک. اگر این سخن دربارهی او درست باشد، میتوانم بگویم که او نویسندگی و توانایی هنرمندانهی خود را قربانیِ این تعهد اخلاقی و تعلق عاطفی کرد و اگر روزگار جز این میبود و او بیشتر به کار خود میپرداخت چه بسا آثاری بهتر و پرداختهتر از این از او میداشتیم.
سرور کسمایی، رماننویس، مترجم و ناشر مقیم فرانسه است که پس از انقلاب مجبور به ترک ایران شد. او در پاریس به تحصیل زبان و ادبیات روسی پرداخت و مدتی بعد برای ادامهی تحصیل به مسکو رفت. در بازگشت به پاریس، با برخی از کارگردانان مهم روسی و فرانسوی به همکاری پرداخت. او اولین رمان خود با عنوان گورستان شیشهای را به زبان فرانسوی نوشت و چهارمین رمانش به همین زبان ــ شام آخر ــ در ماه مارس گذشته، توسط انتشارات روبر لافون منتشر شد و اخیراً نشر باران در سوئد نسخهی فارسی آن را چاپ کرده است.
در بخشِ یکمِ این مقاله به این نتیجه رسیدم که خوانشِ رایج از یک ترکیبِ در شاهنامه به صورت «سَر-و-تاج» یک خطای دیرینه است ... و بر پایهی سندها و شاهدها گفتم که خوانشِ درستِ آن، از نظرِ من، «سُرو-تاج» است. حال، بر پایهیِ چنین خوانشی میخواهم پیجویی کنم که از نظر معنا در شاهنامه از بیتهایی که این ترکیب در آنها آمده چه برداشتهایِ تازهای میتوان کرد.
میخواهم به خوانشِ یک ترکیب در شاهنامه بپردازم که، به گمانِ من، قرنها نادرست خوانده شده است. زیرا از حدودِ دو قرن پس از روزگارِ فردوسی اشارتِ تاریخیِ آن تا این زمان از یادها رفته بوده است. و خواهم گفت که چهگونه. و آن خواندنِ سُرو-تاج (sorū-tāj) است به صورت سَر-و-تاج (sar-o-tāj).
سرگذشتِ زبانِ فارسی کارِ پژوهشی ارزشمندی ست و کتابی ست سودمند برای کسانی، همچون من، که در بارهی سرگذشتِ این زبان در قلمروِ تاریخیِ پهناورِ آن کنجکاو اند، بهویژه در دو کشورِ دیگر که زبانِ فارسی در آنها رسمیتِ دولتی دارد، یعنی افغانستان و تاجیکستان.
دکتر محمد باقر هوشیار (۱۲۸۳- ۱۳۳۶( مترجم، پژوهشگر و از بنیانگذاران رشتهی روانشناسی و علوم تربیتی در ایران است. او پس از پایان تحصیلاتش در آلمان و دریافت دکترای روانشناسی و علوم تربیتی از دانشگاه مونیخ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.