تاریخ انتشار: 
1398/11/03

یادی از دکتر هوشیار، از پیش‌آهنگان آموزش و پرورشِ مدرن در ایران

سپهر عاطفی

این مطلب به مناسبت روز جهانی آموزش (۲۴ ژانویه) منتشر شده است.

 

یادی از دکتر هوشیار، از پیشاهنگان آموزش و پرورشِ مدرن در ایران - سپهر عاطفی

 

یادداشتی از داریوش آشوری درباره‌ی محمد باقر هوشیار:

من شاگرد کلاس هوشیار نبوده‌ام. مرگ او زودرس بود و من هنوز شاگرد سال آخر دبیرستان بودم که او، گویا بر اثرِ سکته‌ی قلبی، در ۵۳ سالگی درگذشت. اما در فضای علمی و ادبی آن روزگار، حدودِ پنجاه-شصت سال پیش، از ناموران بود و من دست‌کم یک کتابِ او را خوانده بودم که ترجمه‌ای از یک کتاب اُزوالد اشپنگلر، فیلسوف تاریخ‌شناس آلمانی بود. هوشیار دانشور و پژوهشگر و آموزگارِ بافضیلت و پی‌گیری بود و، چنان‌که شاگردان‌اش، شاید بیش از همه امیرحسینِ آریان‌پور، گزارش کرده‌اند، استادی با دم گرم و اثرگذار بود. رشته‌ی‌ دانشجویی‌اش در آلمان آموزش و پرورش و روان‌شناسی بود. از این‌رو از پیش‌آهنگانِ آشنا کردنِ ایرانیان با علم مدرنِ روان‌شناسی بود. اما محدود به این زمینه نبود و با فلسفه و ادبیات اروپایی نیز سر-و-کار داشت، هم‌چنان که با ادبیات فارسی. جنبه‌‌ی دیگر کارِ او، که به‌ویژه برای من اهمیت داشته و سببِ کنجکاوی بیش‌تر من به او شد، پیش‌آهنگی او در نگاهی تازه به زبان فارسی و تلاش برای سازگار کردن زبان فارسی با زبان علمی مدرن با واژه‌گزینی و واژه‌سازی بود. 

در این زمینه، یکی از موارد پرکاربردی که کمتر به نام او شناخته می‌شود ــ چون آریان‌پور در رواج آن نقش بزرگی داشت ــ جایگزین یافتن برای پسوند «ایسم-ism » و «ایست-ist » در زبانِ فارسی بود که در زبان علوم طبیعی و همچنین علوم انسانی و اجتماعی ــ در علوم سیاسی، روان‌شناسی، و فلسفه ــ برای یک سری از مفهوم‌ها کاربردِ فراوان دارد. در آن زمان مترجمان هنوز نمی‌دانستند در زبان فارسی با این پسوند چه کنند. مثلاً، فروغی که سیر حکمت در اروپا را نوشت هنوز به سیاق قدیم rationalisme را، در ترجمه از زبان فرانسه، به «اصالت عقل» و rationaliste را به «[از]اصحاب اصالت عقل» ترجمه می‌کرد. هوشیار اولین کسی بود که پسوند فارسیِ «-گرا» و «-گرایی» را به جای آن گذاشت و همین rationalisme و rationaliste را به عقل‌گرایی و عقل‌گرا ترجمه ‌کرد. اما شاگرد او امیرحسین آریان‌پور بود که در رواج دادن این دو پسوند در میان نسل‌های بعدی مترجمان نقشِ پایدار داشت. چنان‌که در دوره‌های اخیر، مترجمان و مؤلفان هر جا به «ایست» یا «ایسم» برمی‌خوردند آن را به صورت مکانیکی به «-گرایی» و «-گرا» ترجمه می‌کردند و هنوز هم می‌کنند، تا این‌که دیگرانی پیشنهادهای دیگری کردند. از جمله احمد آرام «-گر» و «گری» را معادل «ایسم» و «ایست» گذاشت. فردید «-انگار» و «-انگاری» را. شمس‌الدین ادیب سلطانی «-گرو» و «گروی» را. ولی این پـیشنهادها هیچ‌یک نتوانست جای «-گرا» و «-گرایی» را بگیرد. اما من با پژوهش در زبان انگلیسی و رسیدن به معناهای چندگانه‌ی این دو پسوند در زبان‌های اروپایی، در مقاله‌ی بلندی در این باره‌ طرح کردم که، با چندگانگی معناهای این دو پسوند در زبان‌های مرجع، در زبانِ فارسی یک پسوند یا پسوندگونه از ریشه‌ی فعل برای این دو پاسخگو نیست و بایستی بر اساس کاربرد و بارِ معنایی‌ آن‌ها در حوزه‌های گوناگونِ کاربردی چند پسوند‌گونه‌ را به کار بریم.[1]

از جمله معادل‌گذاری‌های دیگر او که جا افتاد معادل ابرمرد برای Übermensch در زبانِ آلمانی در ترجمه‌‌ای از کارهای نیچه بود. با توجه به این که پیشوندِ Über در آلمانی با اَبَر فارسی هم‌ریشه است و Mensch را هم به مرد ترجمه ‌کرد. البته Mensch به معنای انسان است و من هم در ترجمه‌یِ چنین گفت زرتشت در چاپ یکم آن، همین «ابرمرد» را گذاشته بودم. اما با پژوهشِ بیشتر به این نتیجه رسیدم که بهتر است آن را به اَبَرانسان ترجمه کنیم. به هر حال ابرمرد او هم جا افتاد و حمید نیّر نوری، نخستین کسی که ده سال پیش از من متن چنین گفت زرتشت نیچه را به فارسی ترجمه کرده بود ابرمرد را در آن به کاربرده بود.

هوشیار گوته و نیچه را خوب می‌شناخت و به نیچه خیلی دل‌بسته بود. از جمله مشتاق بود که چنین گفت زرتشت را ترجمه کند. سالیانی پس از مرگ‌اش مرحوم علی‌رضا حیدری، مدیرِ انتشارات خوارزمی، به دنبال این ترجمه رفت، ولی خانواده‌‌ی هوشیار چیزی در دست نداشتند. به هر حال، آنچه نام او و نیچه را همراه هم به زبان فارسی آورد گزیده‌ای از کتاب Der Wille zur Macht بود که او با عنوانِ اراده‌ی معطوف به قدرت ترجمه کرد (البته من این عنوان را به خواستِ قدرت ترجمه کرده‌ام. ترجمه‌ی کاملی هم از آن متن منتشر شده است، به قلم [شهید] مجید شریف، که به دستِ «سربازانِ گم‌نام امامِ زمان» سر-به-نیست شد). امّا ترجمه‌ی هوشیار از عنوان این کتاب هم شناخته‌ شده‌ است و کم نیستند مترجمانی که در ترجمه‌ی کتاب‌های نیچه یا کتاب‌هایی در باره‌ی او، آن را به کار می‌برند.

و اما در جوارِ کوشش برای معادل‌یابی هوشیار ذوق‌آزمایی می‌کرد و می‌کوشید نثرِ فارسیِ خشک و سنگین روزگار خود را، تا جایی که ممکن بود، به شیوه‌ی تازه‌ای بنویسد که با شیوه‌ی نگارشِ ادیبانه و شاعرانه‌ی نیچه‌ کم و بیش هم‌خوانی داشته باشد. در مقدمه‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت یک تکه از ترجمه‌اش از درآمدِ چنین گفت زرتشت را گذاشته است که همین کوشش را می‌شود در آن دید. از این بابت هم آدم اهل تجربه‌ای بود. ترجمه‌های دیگر هم از گوته و اشپنگلر دارد.

هوشیار در علم روان‌شناسی و آموزش و پرورش مدرن در ایران از پیش‌آهنگان بود. به گمان‌ام برابرنهاده‌ی روان‌شناسی برای پسیکولوژی به جای علم‌النفس یا علم‌الروح هم از اوست. باری، او می‌کوشید با پروردن زبان دست‌آوردهای آموزش اروپایی و نظریات مربوط به آن را به ایران آورد و در این کار، به اندازه‌ی توانِ خود و روزگار خود، کامیاب بود. نسل بعدی روان‌شناسان ما که در دانش‌سرای عالی و این نوع مؤسسات تربیت شدند شاگردان او هستند و از او تأثیر پذیرفتند.

 

برای آگاهیِ بیشتر در باره‌ی زندگانیِ علمی و ادبی او همچنین، نکـ:

 Daryoush Ashouri, “Mohammad Baqer Hûšyar”, in Encyclopedia Iranica, online.

 

 

 

 

 
  1. برای آشنایی با این بحث، نکـ: داریوش آشوری، «پسوند ایسم و مسأله‌ی برابریابی برای آن در زبانِ فارسی» در بازاندیشی زبانِ فارسی، نشر مرکز، تهران.