سرور کسمایی، رماننویس، مترجم و ناشر مقیم فرانسه است که پس از انقلاب مجبور به ترک ایران شد. او در پاریس به تحصیل زبان و ادبیات روسی پرداخت و مدتی بعد برای ادامهی تحصیل به مسکو رفت. در بازگشت به پاریس، با برخی از کارگردانان مهم روسی و فرانسوی به همکاری پرداخت. او اولین رمان خود با عنوان گورستان شیشهای را به زبان فرانسوی نوشت و چهارمین رمانش به همین زبان ــ شام آخر ــ در ماه مارس گذشته، توسط انتشارات روبر لافون منتشر شد و اخیراً نشر باران در سوئد نسخهی فارسی آن را چاپ کرده است.
در سال 1914ــ سه دهه قبل از بمباران هیروشیما و ناگازاکی ــ اچجی ولز در رمان دنیای آزادشده از بمبهای اتمیای سخن گفت که مواد رادیواکتیوشان میدان جنگ را آلوده میکند. در سال 1968، جان برونِر، نویسندهی انگلیسی، در رمان ایستادن در زنگبار با خیالپردازی از تشکیل اتحادیهی اروپا، ظهور چین به عنوان قدرتی جهانی، افول اقتصادیِ دیترویت و به قدرت رسیدن «رئیسجمهور اوبومی» سخن گفت.
پناهجوی ناسپاس اثر نویسندهای است که در اوج حرفهی خود ایستاده و امر شخصی و سیاسی را به همان نحوی در هم آمیخته که کارولین فورشه از «امر اجتماعی»، هم به عنوان «محلی برای مقاومت و مبارزه» و هم «قلمرویی که در آن ادعاها علیه نظم سیاسی به نام عدالت مطرح میشود» نام میبرد.
عربها، ارامنه، کردها، کلیمیان، بلوچها، زرتشتیان، ترکمنها و دیگر ایرانیانی که فارس و مسلمانِ شیعه نیستند، چه سهمی از ادبیات داستانی مدرن در ایران دارند و چه تصویری از آنها در ادبیات ارائه شده است؟
فکر کنید به کتابهایی که اعراب مسلمان پس از تسخیر ایران سوزاندند. دقت کنید، فقط کتابها نیستند که برای همیشه از بین رفتهاند؛ مسیرهای ادبیای که این کتابها و نویسندگانشان ساخته و پرداخته بودند نیز از میان رفته است. فکرش را بکنید، در بین این کتابها احتمالاً بسیاری از منابع نوشتاری شاهنامه را میشد پیدا کرد و اگر این کتابها باقی مانده بود چقدر تحقیق در مورد شاهنامه گستردهتر و دقیقتر میشد.
در این روزها که بسیاری از ایرانیان در شبکههای اجتماعی در خانه ماندن را تشویق و دیگران را به کتاب خواندن دعوت میکنند، چالشهای زیادی برای مطالعهی رمان و کتاب به راه افتاده است. با این اوصاف انتظار میرود که رمان ایرانی روزهای خوبی را بگذراند اما واقعیت چیز دیگری است.