جنبش مهسا، زمانهی خستگی از خستگیها
منصوره شجاعی
«نه» به جمهوری اسلامی، نجوایی است که طی سالها، و مشخصاً در دههی اخیر، از عرصهی خصوصی به خیابان و دیگر عرصههای عمومی رسید و با فریاد «زن، زندگی، آزادی» به انگارهای جمعی برای مردم ایران تبدیل شد.
«نه» به جمهوری اسلامی، نجوایی است که طی سالها، و مشخصاً در دههی اخیر، از عرصهی خصوصی به خیابان و دیگر عرصههای عمومی رسید و با فریاد «زن، زندگی، آزادی» به انگارهای جمعی برای مردم ایران تبدیل شد.
چهرهی آدمها سرشار از خشم و اندوه بود. نیامده بودند که از موقعیت استفاده کنند تا شعار بدهند یا جمعیتی را هدایت کنند. همه در سکوت و خشمگینانه به بیمارستان و سرکوبگران چشم دوخته بودند.
کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» از ۱۴ تا ۱۶ ژوئن، به دو زبان انگلیسی و فارسی در اسلو، پایتخت نروژ، برگزار شد. این کنفرانس با مقدمهای از ترین جانسن مزا، رئیس دانشگاه کریستیانیا، دربارهی نقش دانشگاه در تحلیل تحولات اجتماعی آغاز شد.
فراخوان تظاهرات بروکسل را در اینستاگرام میبینم و به خانمی که نام کوچک و شمارهی تلفنش در پوستر شهر محل زندگیام منتشر شده پیام میفرستم. هزینهی رفتوبرگشت به بروکسل را که برایش واریز میکنم، اسمم را میپرسد. چند دقیقه طول میکشد تا تصمیم بگیرم که چه نامی را به او اعلام کنم.
در نخستین روزهای جنبش اخیر که بعضی آن را «انقلاب ۱۴۰۱»، بعضی دیگر «جنبش زن، زندگی، آزادی»، برخی «خیزش مهسا»، و برخی دیگر «قیام ژینا» میخوانند، بحث تفاوت میان نسلها بهشدت داغ بود.
کارگران و جنبش کارگری در اعتراضات سراسری اخیر چه نقشی دارند؟ چرا با گذشت بیش از دو ماه از اعتراضات هنوز شاهد اعتصابات سراسری نبودهایم و مطالبات خیزش «زن، زندگی، آزادی» چه تناسبی با مطالبات طبقهی کارگر دارد؟ این پرسشها را با پروین محمدی، نایبرئیس اتحادیهی آزاد کارگران ایران، در میان گذاشتهایم.
سوار بر خط شرق به غرب هستم و میخواهم در ایستگاه میدان انقلاب پیاده شوم. دو دختر جوان کولهبهدوش که به نظر نمیرسد بیش از بیست سال داشته باشند، بدون روسری در کنار درِ ورودی واگن با هم پچپچ میکنند و ریزریز میخندند. در دو سه واگن جلویی و عقبی هم یکی دو زن بیحجاب میبینم.