«من لیسیستراتا هستم. زنی سرکش. رهبریِ یک انقلاب زنانه را در دست گرفتهام.» این تکگویی ایدهی کلیِ نمایشنامهی «لیسیستراتا» است، نوشتهی آریستوفان، نمایشنامهنویس یونان باستان.
تئاتر در ایران همچون دیگر عرصهها مدتها در انحصار مردان بود، و مردانِ زنپوش به جای زنان در تعزیه و نمایش بازی میکردند. حضور زنان در سالنهای تئاتر و تماشاخانهها، خواه بهعنوان بازیگر و خواه در جایگاه تماشاگر، ممنوع بود.
سهیل پارسا کارگردان ایرانی-کانادایی که به پاس چند دهه فعالیت ارزشمندش در هنرهای نمایشی کشور کانادا به تازگی برندهی جایزهی «باربارا همیلتن» شده، با شبنم طلوعی دربارهی زندگیاش در ایران و سالهای پس از مهاجرت گفتگو کرده است.
ده سال پیش، بهرام بیضایی، کارگردان و نویسنده و پژوهشگر، ایران را به مقصد دانشگاه استنفورد در ایالت کالیفرنیای آمریکا، ترک کرد. ایران، سرزمینی که به قول عباس میلانی «بسیار با بیضایی نامهربان بود و بیضایی بسیار با ایران، مهربان بود و هست.»
سی سال قبل در ۴ نوامبر ۱۹۸۹ شمار فراوانی از شهروندان آلمان شرقی به میدان الکساندرپلاتس در برلین دوشقهشدهی آن زمان هجوم بردند تا به حکومت این کشور اعتراض کنند. «جمهوری دموکراتیک آلمان» در حال فروپاشی بود. اریش هونِکِر، رهبر منفور کشور، از قدرت کنار زده شده بود. هزاران نفر از کشور گریخته بودند. پنج روز بعد، پس از آن که یکی از مسئولان حزب به اشتباه اعلام کرد که هر کس بخواهد میتواند کشور را ترک کند، تعداد زیادی از مردم از دیوار بالا رفتند.
مسئولان المپیک و نهادهای امنیتی کشورهای میزبان چه تدابیری برای مقابله با مخاطرات احتمالی میاندیشند؟ مطالعهی المپیک چگونه به فهم علل افزایش احساس ناامنی در دنیای معاصر کمک میکند؟ چرا نمایش عمومی مانورهای امنیتی به جزئی از مناسک پیش از المپیک تبدیل شده است؟