تاریخ انتشار: 
1397/11/13

«واعظ تلویزیونی»، فیلمی که سینماهای مصر را تسخیر کرد

محمد عاطف
دبرا یانگ

IMDb

در سال 2017 دو فیلم آمریکایی جو مانجی: به جنگل خوش آمدید و سرنوشت خشمگین‌ها در صدر جدول پرفروش‌ترین فیلم‌های نمایش داده شده در مصر جای گرفتند. اما هیچ فیلم آمریکایی دیگری نتوانست به اندازه‌ی فیلم مصری واعظ تلویزیونی تماشاگران را به سینماها بکشاند. نگاه انتقادی این فیلم به رابطه‌ی دین و سیاست خشم بسیاری از روحانیون را برانگیخت و برخی از آنان خواهان توقف نمایش آن شدند. یکی از درون‌مایه‌های اصلی فیلم، نقش روحانیون سنّی در دامن زدن به شیعه‌ستیزی و مسیحی‌ستیزی در مصر است. عجیب آن که تنها یک روز پس از نخستین نمایش این فیلم در این کشور، یک بمب‌گذار انتحاری با حمله به کلیسای جامع مسیحیان قبطی در قاهره 28 نفر را به قتل رساند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید نگاهی به این فیلم و گفت‌وگویی با کارگردان آن است.

 

تنها معدودی از فیلم‌های عربی مثل واعظ تلویزیونی آن‌قدر شهامت داشته‌اند که به تأثیرات زیان‌بار رابطه‌ی میان حکومت و اسلام بپردازند. مجدی احمد علی موفق شده تا اوضاع تیره و تار زمانه را به تصویر کشد و رمان مولای ما (2012) اثر ابراهیم عیسی را با شور و شوق و شوخ‌طبعی خوشایندی به فیلم برگرداند. این فیلم به درستی از سوءاستفاده‌ی سیاست از دین انتقاد می‌کند، و ربط داشتن آن به مسائل روز می‌تواند سبب شود که علاوه بر جشنواره‌ها در نمایش‌های عمومی هم به موفقیت دست یابد. نخستین نمایش جهانی نسخه‌ی کوتاه‌نشده‌ی این فیلم در جشنواره‌ی دوبی مایه‌ی افتخار مسئولان این جشنواره‌ی لیبرال بود.

معلوم است که مخاطب اصلی این فیلم دنیای عرب است و می‌توان تصور کرد که نمایش آن در خاورمیانه مناقشه‌انگیز شود. خشونت دو صحنه‌ی بمب‌گذاری تروریستی در کلیسای مسیحیان قبطی و پرتاب بمب آتش‌زا به محل تجمع صوفیان توسط گروهی از محافظه‌کاران تندرو تکان‌دهنده است. حتی پیام رواداری مذهبیِ فیلم هم جسورانه به نظر می‌رسد و به این فیلمِ هوشمندانه و رک‌وراست لحنی مدرن می‌بخشد. تنها اشتباه کارگردان تغییر عجیب مسیر داستان در پایان فیلم است.

فیلم با ارائه‌ی شرح حال یک واعظ تلویزیونیِ محبوب شروع و به تدریج به یک فیلم پرهیجان تبدیل می‌شود زیرا فیلم‌نامه‌نویس وقت تلف نمی‌کند. اولین بار که شیخ حاتمِ جوان را می‌بینیم، چشم‌های شوخ و لبخندش، که شبیه به آگهی‌های تبلیغاتی خمیر دندان است، توجه ما را به خود جلب می‌کند. معلوم است که هواداران پر و پا قرصی دارد. سخنرانی هیجان‌انگیزش در یک مسجد دولتی («قدرت مسئولیتی است که در روز قیامت باید نسبت به آن پاسخ‌گو باشیم») سبب می‌شود که به یک برنامه‌ی تلویزیونی دعوت شود. او در این برنامه به سؤالات از پیش تعیین‌شده‌ی تماشاگرانِ دست‌چین‌شده‌ی حاضر در استودیو جواب می‌دهد.

حاتم، که زندگی پرریخت‌وپاشی دارد، با تهیه‌کننده و حامیان مالی برنامه راه می‌آید. عمر سعدِ جذاب، که بازیگری را با فیلم‌های یوسف شاهین («دیگری») و یُسری نصرالله («شهر») شروع کرد، فصاحت و متانتی دلنشین به حاتم می‌بخشد. تماشاگر انتظار دارد که حاتم خشکه‌مذهب و اُمّل باشد اما در کمال تعجب این طور نیست. او شناخت بسیار خوبی از قرآن دارد و به حضرت محمد احترام می‌گذارد اما رویکرد واقع‌بینانه‌ای به تعالیم سنتی اسلامی دارد و سطحی‌نگر نیست. جانِ کلام او این است که در نهایت، معیار داوری درباره‌ی افراد رفتار آنها است و نه دینشان.

حاتم نواندیش و روادار است و همچون روان‌شناسی زیرک به پرسش‌های دشوار پاسخ می‌دهد. او با فروتنی می‌گوید کارش مثل «نجات غریقی است که با صدای زمخت بر سرِ شناگرانی که بیش از حد در دریا جلو می‌روند، فریاد می‌کشد.» او در گفت‌وگوهای خصوصی از آزار و اذیت اقلیت‌هایی مثل مسیحیان و صوفی‌ها انتقاد می‌کند اما در تلویزیون یا در صحبت با مسئولان کشور چنین حرف‌هایی نمی‌زند.

فکر می‌کنم که دولت و روشنفکران، مخصوصاً روشنفکران چپ‌گرا، به اندازه‌ی کافی با این پدیده مخالفت نمی‌کنند، پدیده‌ای که به نظرم نوعی فاشیسم دینی است.

افزایش شهرت و نفوذ حاتم بر مردم سبب جلب توجه دولت می‌شود. نقطه‌ی عطف داستان وقتی رخ می‌دهد که او را به بازی فوتبال شبانه‌ای با پسران رئیس جمهور دعوت می‌کنند. یکی از پسران رئیس جمهور، جلال، از او می‌خواهد تا برادرزنِ سرکشش، حسن، را به راه بیاورد. حسن وارث یک کمپانی بزرگ نفت و گاز است و می‌خواهد به مسیحیت بگرود. حسن، با نقش‌آفرینی احمد مجدی، هیپی موبلندی است که ذهنی بی‌قرار دارد و به نظر می‌رسد که حاتم قادر به اقناعش نیست. در اواخر فیلم دوباره با حسن روبه‌رو می‌شویم، آن هم در نوعی گره‌گشایی نامطلوب که چندان چیزی به داستان نمی‌افزاید.

اما تنها خواسته‌ای که از حاتم دارند این نیست که حسن را به آغوش اسلام بازگرداند. تهیه‌کننده‌ی برنامه از او می‌خواهد که به او جواز شرعی دهد تا «دختران برده» را به کار گیرد (به نظر می‌رسد که منظورش چند روسپی است) و به او فشار می‌آورد تا جلوی دوربین ]علیه اقلیت‌های دینی[ نفرت‌پراکنی کند. حاتم نمی‌پذیرد؛ اما طرف‌های مقابل از خواسته‌های خود دست برنمی‌دارند. پس از این که یک شیخ ریش‌قرمز علیه افراد مرتد دادِ سخن می‌دهد، گروهی از اوباش، در صحنه‌ای هولناک، به خانه‌ی دوست و معلم حاتم، شیخ مختار، روحانی صوفی، بمب آتش‌زا پرتاب می‌کنند.

در خانه‌ی حاتم اوضاع مساعد نیست. او به همسر مستقلش، اُمَیمه، و پسری که بعد از سال‌ها انتظار به دنیا آمده، دلبستگی عمیقی دارد اما دل‌نگرانیِ وسواسی‌اش جان پسر را به خطر می‌اندازد. در چشم به هم زدنی، خانواده‌ی عزیزش از هم می‌پاشد. یک دانشجوی زن الهیات با حیله و نیرنگ او را در معرض بدنامی قرار می‌دهد. علاوه بر این، آدم‌های متنفذ هم او را تهدید می‌کنند. واقعاً به نظر می‌رسد که خدا دارد او را امتحان می‌کند.

عمر سعد به طیف گسترده‌ای از احساسات و انگیزه‌های حاتم جان می‌بخشد، از حاضرجوابی‌های طنزآمیز گرفته تا اشک و آه، و از حرف‌های نیشدار گرفته تا بندگی و سرسپردگی. حاتم منطقی حرف می‌زند و در قلب مخاطب نفوذ می‌کند اما در عین حال استاد بهانه‌تراشیدنِ توخالی است.

کار همه‌ی بازیگران و عوامل فنی چشمگیر است. فیلم‌برداری احمد بیساری، به لطف استفاده از رنگ‌های گرم و روشن مدیترانه‌ای، چشم‌نواز است. تدوین‌گر فیلم، سُلَفا نورالدین، حس ششم دارد و با حذف جزئیات زائد توانسته داستانی پرپیچ‌وخم را در دو ساعت روایت کند. موسیقی خوش‌آهنگ و محزون عادل حَکّی نوای فلوت و صدای زنانی را به کار می‌گیرد که به آرامی ترانه‌های سنتی می‌خوانند.[1]

 

محمد عاطف: چرا تصمیم گرفتید که رمان ابراهیم عیسی را به فیلم برگردانید؟

مجدی احمد علی: نفوذ وعاظ جدید بر جامعه‌ی مصر یکی از دل‌مشغولی‌های همیشگی من بوده است. در تمام فیلم‌های قبلی‌ام، از جمله ای دنیا ای عشق من، همیشه دست‌کم صحنه‌ای وجود داشت که در آن یک نفر با یک شیخ یا یکی از مراجع دینی مقابله می‌کند. من اغلب از این وضعیت ناراحت‌ام چون فکر می‌کنم که دولت و روشنفکران، مخصوصاً روشنفکران چپ‌گرا، به اندازه‌ی کافی با این پدیده مخالفت نمی‌کنند، پدیده‌ای که به نظرم نوعی فاشیسم دینی است.

 

عاطف: پس ایده‌ی اولیه‌ی شما این بود که از وعاظ جدید انتقاد کنید؟

احمد علی: می‌خواستم به طور کلی از گفتمان دینی رایج انتقاد کنم. اما برای این کار باید راه‌حل‌هایی هم ارائه داد. نمی‌خواستم از آدم‌های مذهبی که ادعا می‌کنند حقیقت در چنگشان است چهره‌ای اهریمنی ارائه دهم بلکه می‌خواستم تناقض‌ها و درد و رنجشان را نشان دهم.

 

عاطف: اداره‌ی ممیزی درباره‌ی فیلمتان ملاحظاتی داشت، این طور نیست؟

احمد علی: اکثر نظراتشان درباره‌ی تصویری بود که از بخش‌های مختلف دولت ارائه داده‌ام. درباره‌ی تصویر شیخ در فیلم هم نظراتی داشتند. با این همه، این اداره در کل مخالفتی اساسی نداشت. بنابراین، نمایش عمومی فیلم برای تماشاگران 12 سال به بالا مجاز است.

 

عاطف: آیا این فیلم صریحاً حکومت مبارک را به دست داشتن در بمب‌گذاری سال 2011 در کلیسای قدیسین در اسکندریه متهم می‌کند؟

من خودم را هم در این انفجار مقصر می‌دانم زیرا مثل بسیاری از دیگر روشنفکران مصری بیش از حد با جنبش‌‌های اسلام‌گرا مدارا کردم. نمی‌توانیم منتظر بمانیم که فاجعه رخ دهد و بعد واکنش نشان دهیم.

احمد علی: این فیلم حکومت مبارک را متهم نمی‌کند بلکه تأکید می‌کند که همه‌ی ما در قبال این اتفاق غم‌انگیز مسئول‌ایم: آن‌هایی که ایدئولوژی‌های جزم‌اندیشانه را ترویج می‌کنند، آن‌هایی که با این ایدئولوژی‌ها مقابله نمی‌کنند یا عمداً آنها را نادیده می‌گیرند، و صاحب‌منصبانی که به افراطیون اجازه دادند تا از مساجد به عنوان تریبونی برای اشاعه‌ی نظرات خود استفاده کنند. به طور مختصر، می‌توان گفت همه‌ی آن‌هایی که ساکت ماندند یا با افراطیون همراهی کردند. من خودم را هم در این انفجار مقصر می‌دانم زیرا مثل بسیاری از دیگر روشنفکران مصری بیش از حد با جنبش‌‌های اسلام‌گرا مدارا کردم. نمی‌توانیم منتظر بمانیم که فاجعه رخ دهد و بعد واکنش نشان دهیم.

 

عاطف: این فیلم به منازعه‌ی قدرت میان چند نفر می‌پردازد. اکثر شخصیت‌های اصلی مرد هستند...

احمد علی: من به ماهیت این منازعه علاقه داشتم. نمی‌خواستم چند خط فرعی داستانی دیگر را هم دنبال کنم. اگر قرار بود که از این رمان یک مجموعه‌ی تلویزیونی بسازم شاید می‌شد جزئیات بیشتری را در آن بگنجانم. ابتدا می‌خواستم یک مجموعه‌ی تلویزیونی بسازم اما بعداً بودجه‌ی لازم برای تهیه‌ی فیلم را به دست آوردم و رمان را به فیلم برگرداندم.

 

عاطف: چرا بعضی از شخصیت‌های فیلم کمی مبهم به نظر می‌رسند؟

احمد علی: احتمالاً دارید به شخصیتی اشاره می‌کنید که صبری فَواز نقش‌اش را بازی می‌کند. این نوع اشخاص، که به قدرت یا رئیس جمهور نزدیک‌اند، اغلب در زندگی واقعی هم نقش نسبتاً مبهمی دارند. آنها هیچ عنوان رسمی‌ای ندارند اما خیلی قدرتمند هستند.

 

عاطف: چطور عمر سعد را برای این نقش آماده کردید، نقشی که با تمام دیگر نقش‌هایش خیلی فرق دارد؟

احمد علی: او به عنوان یک هنرمند همیشه از نزدیک با مردم و مشکلاتشان آشنا بوده است. از همه‌ی وقایع جاری به خوبی آگاهی دارد و اهل مطالعه است. علاوه بر این، بی‌تردید هنرپیشه‌ی بسیار خوبی است. سعد ابتدا از پذیرفتن این نقش و انتقاد از یک شخصیت مذهبی می‌ترسید چون نگران بود که با اعتراضات گسترده‌ای روبه‌رو شود. با این همه، موفق شدم که به او اطمینان خاطر دهم.

 

عاطف: این فیلم بازیگران مشهوری دارد و باید بودجه‌ی هنگفتی صرف آن شده باشد. چطور توانستید که این هزینه را تأمین کنید؟

احمد علی: بعضی از بازیگران متقاعد شدند که این فیلم مهم است و بنابراین بدون دریافت دستمزد یا در ازای مبلغی نمادین در فیلم مشارکت کردند.

 

عاطف: آیا این فیلم آغاز همکاری شما با ابراهیم عیسی است؟

احمد علی: بله، ما توافق کرده‌ایم که چند اثر او را به فیلم برگردانیم. آثار ادبی عیسی خیلی جذاب‌اند. ویژگی اصلی آنها عبارت است از صراحت، شهامت و شوخ‌طبعی شدید. او واقعاً می‌تواند رویدادهای تاریخی را بگیرد و به داستان‌هایی جذاب تبدیل کند، و این یکی از ویژگی‌های کمیاب در ادبیات عرب است.[2]

 

برگردان: عرفان ثابتی


[1] دبرا یانگ منتقد سینمایی نشریات ورایتی و هالیوود ریپورتر است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Deborah Young, ‘The Preacher (Mawlana): Film Review’, The Hollywood Reporter, 10 December 2016.

[2]  محمد عاطف نویسنده‌ی هفته‌نامه‌ی الاهرام در مصر است. آن‌چه خواندید برگردان گزیده‌هایی از این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Mohamad Atef, ‘Mawlana: Mindsets of religious preachers captured in new Egyptian film’, Ahram Online, 4 January 2017.