تاریخ انتشار: 
1400/03/10

زنان در باغ: از کار گِل تا کار دِل

فرناز سیفی

Wikimedia

جین لودون، همسر مردی بود که باغدار و باغبان حرفه‌ای بود. جین لودون در قرن ۱۹ میلادی یکی از اولین کتابهای باغبانی برای زنان را نوشت: کتاب راهنمای باغبانی برای بانوان. لودون این کتاب را برای زنان طبقه‌ی مرفه نوشته بود. فرض او (که احتمالاً هم فرض درستی بود) بر این مبنا استوار بود که این زنان مرفه هیچ‌چیز از کار یدی نمی‌دانند. کتاب لودون دریچه‌ای است که جنسیت‌زده بودن باغبانی از سر تفنن در این دوران را هم نشان می‌دهد. در سراسر کتاب، لودون با این محور پیش رفته که چطور زنان بدون «نظارت و حضور مردان» بتوانند کارهای ساده‌ای مثل تعویض خاک گلدان را انجام بدهند. کتاب پر از توصیه به زنان است که «با سرعت کار نکنند تا خسته نشوند، فقط از ابزار باغبانی سبک استفاده کنند، مراقب باشند روی خاک خیس‌خورده نایستند چون کرم خاکی ممکن است روی دامن لباس‌شان بنشیند و برای سلامت آن‌ها مضر باشد و ...» توصیه‌هایی که در هیچ راهنمای پرورش گل و گیاه و باغبانی عمومی که خوانندگانش مردان بودند، نوشته نمی‌شد. کتاب لودون که با لحنی حوصله‌سربر نوشته شده بود، با اقبال خوبی مواجه شد. نکته‌ی مهم کتاب این بود که لودون آشکارا زنان را تشویق کرده بود که از خانه بیرون آمده، به باغ رفته و با دستان خود در باغچه مشغول کار شوند، تنها نظاره‌گر باغ از پشت پنجره نباشند و سهم‌شان از باغ به قدم زدن محدود نشود.

تا اواخر قرن ۱۹ میلادی، باغبان‌های حرفه‌ای در تقریباً همه‌جای جهان، مردان بودند. مردان بودند که بابت باغبانی، ارتقا شغلی و دستمزد می‌گرفتند. هرچند باغبانی در زندگی روزمره اتفاقاً از معدود اموراتی بود که دست‌کم به اندازه‌ی باقی چیزها، جنسیتی نشده بود. باغ‌ها محیطی بودند که زنان می‌توانستند آنجا حضور پیدا کنند و پشت در خانه و در باغچه و حیاط و باغ‌، زنان (به‌خصوص زنان طبقات متوسط و فقیر) به باغبانی، پرورش گیاهان و سبزیجات خوراکی مشغول شوند.

حضور زنان در باغ هم از خرافات و اتهام‌زنی‌های برخی مردان در امان نبود. خرافات درباره‌ی زنان در باغ را ــ به‌ویژه زنی که در دوران عادت ماهانه به سر می‌برد ــ می‌توان از دوران امپراتوری روم دید. برخی راهنماهای باغبانیِ باقی‌مانده از قرن ۱۶ میلادی در بریتانیا بندی داشت که تأکید می‌کرد نگذارید زنان به درختان دست بزنند: «چرا که اگر زنی درختچه‌ی جوانی را لمس کند یا به آنها خیره شود، درختچه می‌میرد.» توماس هایل، نویسنده و منجم انگلیسی در «هزارتوی باغ‌ها» در سال ۱‍۵۷۷ میلادی در بخش مربوط به خطراتی که آفت خیار می‌شود، نوشت: «نگذارید هیچ زنی، به خصوص اگر زن در دوران خون‌ریزی ماهانه است، به خیارها نزدیک شود، چرا که نزدیک شدن زنان، بوته‌ی خیار را ضعیف و پژمرده می‌کند.»

با این همه هم‌زمان از همین قرون شواهدی باقی است که در کنار ترویج خرافات، از بیگاری مفت یا ارزان زنان برای کندن علف‌های هرز، کشتن آفت‌ها و حشرات و گاه کندن میوه‌ها در باغ‌ها هم استفاده می‌کردند. اما این باغبان‌های مرد بودند که می‌توانستند کارهای اصلی را انجام بدهند و به هر درخت و بوته‌ای که می‌خواهند دست بزنند. گاه نیز زنان به عنوان آشپز و خدمتکار استخدام می‌شدند تا در باغ برای بقیه کارکنان آشپزی کنند. شواهد تاریخی نشان می‌دهد دستمزد این زنان حتی اگر سال‌ها نیز تجربه‌ی کار در باغ را داشتند، کمتر از پسربچه‌های نوجوانی بود که تازه برای خرده‌ریزهای باغداری استخدام می‌شدند. اما کماکان برای زنان طبقه‌ی کارگر، پیدا کردن کاری در باغ یکی از معدود «مشاغل محترم» شمرده می‌شد.

در دنیای مردانه‌ی علم هم که جایی برای زنان نبود، حوزه‌ی گیاه‌شناسی از معدود جاهایی بود که دست‌کم حضور چند زن و دانش آن‌ها تحمل می‌شد. یکی از این زنان مارین نورث بود که در قرن ۱۹ می‌زیست. نورث گیاه‌شناس و متخصص در تاریخ طبیعی بود و همین‌طور در طراحی دقیق و پر جزئیات از گیاهان و مناظر طبیعی شهرت داشت. او به همراه پدرش به سفرهای متعددی از سوئیس گرفته تا سوریه‌ی کنونی رفت و در هر نقطه، مشتاقانه به دنبال مطالعه‌ی بافت طبیعی و گیاهان بومی می‌رفت. میراث ماندگار او این بود که در دورانی که دوربین عکاسی وجود نداشت تا تصویر دقیق گیاهان را ثبت کند، او با ریزبینی کم‌نظیر در طراحی جزئیات گیاه و توصیف‌های بسیار دقیق، گنجینه‌ای باارزش از توضیحات درباره‌ی گیاهان را باقی گذاشت.

سال‌ها قبل از نورث نیز، ماریا سیبیلا مرین، در قرن ۱۷ میلادی، کتاب سه‌جلدی به نام کتاب تازه‌ی گل‌ها را نوشت و طراحی کرد. او که طراحی و نقاشی را از پدر ناتنی خود آموخته بود، در این کتاب با ظرافت تصاویر بسیاری از گل‌ها و گیاهان را کشید و به مخاطب معرفی کرد. کتاب او ارزش علمی بالایی نداشت، اما تا سال‌ها یکی از معدود منابع تصویری بود که می‌شد با مراجعه به آن، تصویری از گیاهان را دید.

آنا آتکینز، زن تأثیرگذار دیگری در این حوزه بود. اتکینز نه تنها یکی از اولین زنان عکاس تاریخ است، بلکه از اولین کسانی است که از دوربین عکاسی برای ثبت درختان و گیاهان استفاده کرد. کتاب سه‌جلدی او که در سال ۱۸۴۳ میلادی منتشر شد، اولین کتاب جهان است که مزین به عکس و عکاسی بود. تا سال‌ها کتاب او از معدود منابعی بود که جزئیات دقیق‌تر از درختان و گیاهان را در اختیار افراد علاقه‌مند قرار می‌داد. او در گیاه‌شناسی خبره بود و در سال ۱۸۳۹ یکی از معدود زنانی شد که به عضویت «انجمن گیاه‌شناسان لندن» پذیرفته شد.

در قرن نوزدهم بود که باغ و باغبانی به فضایی و مجالی برای کنشگری زنان هم تبدیل شد. زنان کم‌کم از خانه‌ بیرون می‌آمدند، با صنعتی شدن فرصت کار کردن برای زنان بیشتری فراهم شد. زنان جذب فعالیت‌ها و خواسته‌های مدنی و سیاسی وقت شدند. عده‌ای به دنبال لغو برده‌داری رفتند، عده‌ای به دنبال دفاع از آرمان‌های وطن‌پرستانه و حمایت از سربازان جنگی، بعضی‌ها به دنبال تأسیس نهادهای خیریه رفتند و برخی دیگر از زنان انجمن‌های متعدد راه انداختند. در کنار انجمن‌هایی مثل خیاطی و بافتن لباس گرم برای سربازان، آوازخوانی در کلیسا یا انجمن‌های ادبی، زنان دست به کار تشکیل انجمن‌های باغبانی و گیاه‌شناسی هم شدند. راه‌اندازی این انجمن‌ها نه تنها مجالی بود تا زنان بیشتر در اجتماع حضور پیدا کرده و مهارت‌های تازه‌ای کسب کنند، بلکه از معدود فرصت‌هایی بود که زنان می‌توانستند آداب و ریزه‌کاری‌های مدیریت را یاد گرفته و تمرین کنند.

اکثر انجمن‌های گیاه‌شناسی یا باغداری، زنان را به عضویت نمی‌پذیرفتند و برای زنان جایی در این فضاها که در سلطه‌ی مردان بود، وجود نداشت. زنان خودشان آستین‌ها را بالا زده و انجمن‌های گیاه‌شناسی و باغبانی زنانه راه انداختند. در ژانویه‌ی ۱۸۹۱ اولین انجمن زنانه از این دست در آمریکا راه افتاد: «انجمن باغداری زنان آتن، ایالت جورجیا». در سال ۱۸۹۹ در لندن نیز «اتحادیه بین‌المللی زنان گیاه‌شناس و کشاورز» راه افتاد. اگرچه این انجمن‌ها در ابتدا به هدف گفتگو و انتقال تجارب در زمینه‌ی باغبانی آغاز به کار کرد، اما خیلی زود کارکردهای دیگری هم پیدا کرد: از مشارکت فعال زنان در تلاش برای بازسازی و حفظ پارک‌ها گرفته تا جمع‌آوری کمک مالی برای خانواده‌ی سربازان. اما مهم‌ترین نکته شاید آن‌جایی باشد که باغبانی و باغ‌ها به عرصه‌ی زنان فعال حق رأی تبدیل شد.

یکی از اولین نشانه‌های توجه زنان کنشگر حق رأی به باغ و باغبانی و زنان کشاورز را می‌توان در سندی در سال ۱۹۰۰ میلادی دید. در این سند، خانم چمبرلین از لزوم توجه و صحبت با زنان و دخترانی کشاورز و باغبان گفته و نوشته است: «جنبش‌های اجتماعی از بالا به پایین‌اند. اگر دختران طبقات پایین‌تر با تحصیلات کمتر، بفهمند که زندگی در روستا و کار در مزارع و باغبانی برای زنان طبقات تحصیل‌کرده و مرفه خالی از لطف نیست، آنقدر با عجله دنبال این نمی‌روند که به شهر مهاجرت کرده و کاری در مغازه دست‌وپا کنند. وقتی دختربچه‌ی روستایی ببیند که بانوان طبقه‌ی مرفه، سالم و خوشحال در زمین کشاورزی و باغ کار می‌کنند، اهمیت و ارزش کسب دانش‌های اولیه و کار یدی را که از آن غفلت کردند، می‌فهمد.»

اما چرا ناگهان عده‌ای از زنان کنشگر به دنبال تشویق مهاجرت به روستا و کار یدی رفته بودند؟ پیتر کینگ در کتاب زنان نقشه را پیاده کردند می‌نویسد احتمالاً دلیل این نگاه این بود که جنبش حق رأی در این دوران این تحلیل را داشت که باید «کار عملی و واقعی» انجام داد و از تمرکز بر تولید مقاله‌ و کار پژوهشی خسته و ناامید شده بود. یک دلیل دیگر هم این بود که از قضا چند کالج‌ دانشگاهی ویژه‌ی زنان، رشته‌های تحصیلی مثل گیاه‌شناسی، زیست‌شناسی، اقلیم‌شناسی یا کشاورزی راه انداختند. زنان جوانی که در این رشته‌ها شروع به تحصیل کردند، اغلب طرفدار و فعال جنبش حق رأی زنان هم بودند و برای اینکه بین رشته‌ی تحصیلی و کنشگری پلی بزنند، به این فکر افتاده بودند که باید به روستاها و مزارع رفت و کار یدی کرد و دیدگاه‌های خود را بین زنان و دختران روستایی نشر داد.

آغاز جنگ جهانی اول و نیاز به نیروی کار زنان در مزارع، نقطه‌ی عطف دیگری شد که هم زنان بیشتری را جدی وارد باغبانی و کشاورزی کرد و گرد هم آورد و هم به زنان کنشگرِ حق رأی فرصت بیشتری برای ارتباط‌ و استفاده از قابلیت باغ و مزارع برای ترویج و آموزش داد. کمبود مواد غذایی در دوران جنگ، فرصت ویژه‌ای به زنان داد تا با تشکیل اتحادیه‌های زنان، نه تنها شکلی از کشاورزی جمعی را باهم تجربه کنند، بلکه در کنار هم اولین مشق‌های کنشگری را تمرین کنند. در جنگ جهانی دوم در بریتانیا، آمریکا، کانادا و استرالیا گروه‌های «دختران زمین‌» (Land Girls) شکل گرفت. آنها در کنار کشاورزی برای تأمین کمبود مواد غذایی، وارد فعالیت‌ سیاسی ضد فاشیستی شدند. یکی از کارزارهای این زنان جوان، کارزار موسوم به «حفر زمین برای پیروزی» بود. آنها از هر زمین بایر که بی‌ استفاده مانده بود برای کشاورزی و دام‌پروری استفاده کردند، با چاپ راهنما و حضور در برنامه‌های رادیویی به مردم آموزش می‌دادند چطور در یک وجب حیاط خود تره‌فرنگی، سیب‌زمینی و هویج بکارند. این زنان جوان در موارد متعددی به اعضای گروه‌های زیرزمینی ضد فاشیسم کمک کردند. در طویله‌های مزارع به آن‌ها پناه دادند، پیغام‌رسان شدند یا مواد غذایی به دست آن‌ها رساندند.

با جدی‌تر شدن فعالیت‌ها برای حق رأی زنان، کارکرد باغ‌ها و کشاورزی و گل‌کاری برای زنان کنشگر نیز تغییر کرد. در یکی از بارزترین این تغییرات، برخی زنان کنشگر بریتانیا در فوریه‌ی ۱۹۱۳ به «باغ گیاه‌شناسی پادشاهی کیو» در جنوب لندن حمله کرده و بخشی از چای‌خانه و باغچه‌های این باغ را به آتش کشیدند. این حرکت، صرفاً اعتراضی به مردسالاری و سلطه‌ی مردان و حذف حقوق سیاسی زنان نبود. اعتراضی به نقش‌های سنتی هم بود که مردسالاری برای زنان طبقه‌ی مرفه و طبقه‌ی متوسط تعریف کرده و «مناسب جنس مؤنث» تشخیص داده بود. آنها باغ را انتخاب کردند چون از اینکه جامعه باغ و باغبانی را مناسب «جنس لطیف زن» می‌دید و بس، خسته بودند.

 جنی اوگلو، مورخ و منتقد در کتاب «تاریخ مختصر باغبانی در بریتانیا» می‌نویسد: «برای زنان مدافع حق رأی، باغبانی نماد و تبلور همه‌ی آن‌چیزی بود که نظام مردسالار حاکم بر بریتانیا به زنان تحمیل کرده بود. انتخاب باغ سلطنتی برای آتش زدن، اتفاقی نبود. استراتژی حساب‌شده‌ی زنان بود تا بگویند زنان نه تنها "جنس لطیف و شکننده بسان گل" نیستند، بلکه دیگر تن نمی‌دهند تا با آن‌ها مثل گل در گلخانه رفتار شود: به دور از همه، مثل جنس شکننده و بی‌‌قدرت که باید از او در برابر همه چیز محافظت کرد.» اوگلو تأکید می‌کند که این حمله چطور ذات سیاسی باغ و باغبانی در جامعه‌ی آن روزگار را عیان کرد و چطور رسانه‌ها این زنان را «روانی و خطرناک» توصیف کردند. او به نکته‌ی مهمی تأکید می‌کند: «هم‌زمان که گل‌های ارکیده در این باغ نماد ثروت و تمول بود، نماد مردسالاری و سرکوب زنان هم بود.»

گل میموزا، نماد «روز جهانی زن» است. ماجرای انتخاب این گل به عنوان نماد این روز مهم نیز تأکید دیگری بر جنبه‌های سیاسی باغ و باغبانی و گل‌ و گیاه در زندگی روزمره زنان است. اولین‌بار در سال ۱۹۴۶، ترزا ماتئی، سیاست‌مدار و مدافع حقوق زنان اهل ایتالیا این گل را به عنوان نمادی برای روز زن پیشنهاد کرد. چندسال قبل‌تر بعضی زنان کنشگر فرانسه گل‌های سوسن و بنفشه را پیشنهاد داده بودند. اما ماتئی با هوشیاری فمینیستی میموزا را پیشنهاد کرد. میموزا گل گران‌قیمتی نبود، به آسانی به شکوفایی می‌رسید، تقریباً در باغچه‌ی هر زنی بی‌زحمت سبز می‌شد، و یکی از معدود گل‌هایی بود که قبل رسیدن بهار شکوفا می‌کرد و می‌توانست نمادی باشد که زنان، قبل رسیدن «بهار پیروزی» در کنار هم شکوفا می‌شوند و قدرت می‌گیرند. ماتئی معتقد بود میموزا می‌تواند نمادی باشد از همه‌ی آنچه جنبش زنان جهان باید باشد: ساختن فضایی که برای هر زنی در این فضا جایی باشد و هر زن بتواند به شکل طبیعی در این فضا رشد کند و ببالد.

از آغاز جنبش کشت محصولات ارگانیک و دوری از مواد شیمیایی آسیب‌زا هم این زنان بودند که در این تلاش‌ها پیشگام و فعال بودند. زنان همچنین در تشویق و ترویج کشت محصولات کشاورزی در باغچه‌ی خانه‌ها نیز همیشه فعال‌اند؛ فعالیتی که همواره یکی از دغدغه‌های فمینیست‌های زیست محیطی است. یکی از مسائل مهم و همیشگی هم مسئله‌ی «مالکیت زمین کشاورزی» است که زنان همواره و تا امروز سهم اندک و نابرابری از زمین کشاورزی دارند. از وقتی مارکسیسم و سوسیالیسم پا گرفت، خرده‌جنبش‌های متعددی از تلاش‌های جمعی زنان کشاورز در سراسر جهان شکل گرفت تا هم‌زمان که خواهان تغییر این سهم نابرابر و اندک از زمین کشاورزی‌اند، از همین زمین‌های اندک نیز به شیوه‌ی جمعی استفاده کرده و زنان دیگری را در محصول و درآمد سهیم کنند.

در همین دوران پاندمی نیز تلاش‌های مشابه‌ای از سوی زنان آغاز شد. در یکی از این دست زمین‌های کشاورزی جمعی، بیش از ۶۰ تن از  زنان کشاورز روستایی در ایالت تامیل نادو در هند که اغلب سرپرست خانوارند، به دور هم جمع شدند و یک نهاد خودجوش کشاورزی جمعی به راه انداختند. هدف این زنان این بود که نه تنها بتوانند در این شرایط سخت، کمک هم باشند و هر یک سهمی و درآمدی داشته باشند، بلکه با تولید محصول بیشتر بتوانند شکم اهالی روستاهای خود را هم سیر و مشکل کمبود برخی مواد غذایی به دلیل بیماری همه‌گیر کوید-۱۹ را تا حدی رفع کنند.

کشاورزی و باغبانی، زمین زراعی و باغ، همواره با سیاست گره خورده است. گاهی عرصه‌ی شعارهای ملی‌گرای خطرناک بود (نازی‌های آلمان که کشاورزی را به ناسیونالیسم گره زده و شعار "خون و خاک" را یکی از شعارهای محوری خود کردند و کشاورزی در روستا را "امر مقدس وطن‌پرستانه" جا زدند)، گاهی عرصه‌ی تمرین فعالیت جمعی و تقسیم دارایی شد (همچون تجربه‌ی زمین‌های کشاورزی جمعی از اسرائیل گرفته تا هند)، گاهی محلی برای تبلیغ و ترویج صلح‌طلبی و یادبود قربانیان خشونت شد (جنبش "باغ صلح" علیه سلاح هسته‌ای که هواداران این جنبش در سراسر جهان ده‌ها باغ با الهام از معماری باغ ژاپنی و در یادبود قربانیان بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی ساختند) و سال‌هاست عرصه‌ی فعالیت‌های محیط زیستی و تلاش برای نجات زمین از نابودی است.

کشاورزی و باغبانی قرن‌هاست در این سیاست‌ورزی، با زنان نیز گره خورده و بسان «شمشیر دو لبه» است. گاهی ابزار کنترل و سرکوب بیشتر زنان شده است، گاهی عرصه‌ی مبارزه و حق‌طلبی زنان. گاهی مجال کسب درآمد و تمرین کار جمعی زنان با یکدیگر شد و گاه مشارکت در فعالیت‌های میهن‌پرستانه. ایان همیلتون فینلای، شاعر و باغبان و طراح اهل اسکاتلند، در سال ۱۹۶۶ میلادی در مرز اسکاتلند و انگلیس باغ کوچکی را طراحی کرد و ساخت. او درباره‌ی این باغ لب مرز (سیاسی‌ترین نقطه‌ی جغرافیایی برای سرزمینی که می‌خواهد از بریتانیا جدا شود)، گفت: «بعضی باغ‌ها گوشه‌ی امن عزلت‌نشینی‌اند، بعضی باغ‌ها اما فرمان حمله‌اند.» این جمله‌ی او را می‌توان برای نسبت زنان با باغ هم استفاده کرد، عرصه‌ای که قرن‌هاست برای زنان هم گوشه‌ی امن است و هم عرصه‌ی نبرد و مبارزه.