آغاز جنگ جهانی اول و نیاز به نیروی کار زنان در مزارع، نقطهی عطف دیگری شد که هم زنان بیشتری را به طور جدی وارد باغبانی و کشاورزی کرد و گرد هم آورد و هم به زنان کنشگرِ حق رأی فرصت بیشتری برای ارتباط و استفاده از قابلیت باغ و مزارع برای ترویج و آموزش داد.
دبیرکل انجمن بینالمللی زنان، در سال ۱۸۷۲ گفت «مهد آزادی و برابری در اروپا، سوئیس، دخترانش را بیش از همهی سلطنتهایی که محاصرهش کردهاند سرکوب میکند و بیبهره میگذارد. بالغترین ملت اروپا با نیمهی مؤنث خود همچون نابالغترین فرزندش رفتار میکند.» اما صد سال دیگر، دقیقاً تا فوریهی سال ۱۹۷۱ طول کشید تا زنان سوئیسی حق رأی پیدا کنند.
پس از گذشت بیش از پنجاه سال از مبارزات فمینیستی برای آزاد کردن زنان از خانه، چه بر سر پیوند میان زنان، خانه و خانهداری آمد؟ حالا که زنان بهمراتب بیش از دهههای پیشین وارد بازار کار شدهاند، آیا دولتها و جوامع فکری به حال تقسیم وظایف خانگی کردهاند؟ در روزگاری که بهرسمیت شناخته شدن زنان مشروط به فعالیت اقتصادیشان شده است، موقعیت زنان خانهدار چگونه است؟
اشتیاق بیدر گینزبرگ در دفاع از حقوق برابر برای زنان، از تجربهی زندگی خودش ریشه میگرفت. وقتی دانشگاه هاروارد بالأخره درهای دانشکدهی حقوق را به روی زنان هم باز کرد، بیدر گینزبرگ یکی از اولین زنانی بود که وارد دانشکدهی حقوق هاروارد شد. در دانشگاه همکلاسیهای مرد، او و هشت زن دیگر دانشجوی حقوق را مسخره کرده و دستکم میگرفتند. بعد از فارغالتحصیلی، هیچ شرکت حقوقی حاضر به استخدام این زن کوچکاندام و جوان نبود؛ با اینکه او شاگرد اول کلاس خود شده بود.
فمینیسم و سرمایهداری هر دو در بحران هستند. نه به این معنا که منطقِ مجموعهای از هنجارها، ایدهها و اعمالی که پایه و اساس سرمایهداری یا فمینیسم را تشکیل میدهند در خطر فروپاشی است بلکه به این معنا که ما دقیقاً به نقطهی فروپاشی رسیدهایم.
واقعیت این است که تفاوتهای جنسیتی وجود دارند. مردان و زنان، پسران و دختران، واقعاً به طرزی متفاوت با هم رفتار میکنند. مسئله ــ و مشکل ــ این است که دربارهی منشأ این تفاوتها اختلاف نظر داریم. آیا این تفاوتها به نحو ژنتیکی تعیین میشوند؟ یا این تفاوتهای مشاهدهشدهی رفتاری معلول فرهنگ است؟