در کشورهای توسعهیافته، نابرابری درآمدی بیش از هرزمانی در نیمقرن گذشته است، بهگونهای که ۱۰درصد (دهک بالای) ثروتمند جامعه تقریباً نیمی از کل ثروت را در اختیار دارد و ۴۰درصد پایینی (چهار دهک پایین) تنها مالک ۳درصد از کل ثروت هستند.
اگر میخواستیم جهانیشدن را با تصویری نشان دهیم، عکس یک کانتِینر حملونقل گزینهی خوبی میبود. این جعبههای فلزی، که پر از کالا هستند و روی عرصهی کشتیهای بزرگِ اقیانوسپیما چیده میشوند، معمولاً ۱۲ متر طول و ۲/۵ متر ارتفاع دارند و نماد زمانهای هستند که در آن انبوه کالاها با هزینهای ناچیز از این سو به آن سوی دنیا منتقل میشود.
ما ــ پیر و جوان، شهروند و مهاجر ــ وقتی میتوانیم به بهترین شکل عمل کنیم که با یکدیگر همکاری کنیم. در واقع، تنها راه بقا این است که پشتیبان یکدیگر باشیم و از تابآوری و تنوع سیارهای که خانهی ماست، پاسداری کنیم.
کتاب دولت خصوصی (۲۰۱۷) نوعی نقد جدید بر سرمایهداری و پاسخگو نبودن شرکتهای بزرگ در قبال کارکنان و کارگران و مردم عادی است. استدلال نویسنده این است که شرکتها و کارخانههای بزرگ در دنیای امروز ــ دوران پساانقلاب صنعتی ــ به اندازهی دولتها قدرت دارند اما به همان اندازه پاسخگو نیستند. الیزابت اندرسون نتیجه میگیرد که باید منطق دموکراسی را بسط داد و پاسخگویی دموکراتیک را از سرمایهداران و کارفرمایان هم مطالبه کرد.
در دههی ۱۹۸۰ مارگارت تاچر گفت: «آلترنانتیوی وجود ندارد.» این حرف مرا خشمگین کرد زیرا ته دلام میدانستم که حق با او است: چپها جایگزین معقول یا مطلوبی برای سرمایهداری نداشتند.
چرا آب، که برای حیات ضروری است، تقریباً مجانی است اما الماس، که تقریباً بجز زیباییاش فایدهی دیگری ندارد، بسیار گران است. چرا بازارهای مالی «آمازون» را یکی از باارزشترین شرکتهای جهان محسوب میکنند اما بخش عظیمی از سرزمین آمازون هیچ ارزشی ندارد مگر این که از دار و درخت خالی شده و به زمین کشاورزی تبدیل شود؟ چگونه میتوانیم بین ارزش فوقالعادهای که برای کارهای عامالمنفعه و از خودگذشتگی کارکنان بخش بهداشت قائلایم و حقوق اندک و شرایط کاری پرمخاطرهی آنان آشتی برقرار کنیم؟