تاریخ انتشار: 
1398/05/21

خشونت مشفقانه یا تأدیب النسوان

منصوره شجاعی

خشونت مشفقانه: روایتی از مردسالاری دوران ناصری. پدیدآورنده روح انگیز کراچی. تهران . نشرتاریخ ایران .۱۳۹۴.

«شیخ سعدی شبی در خلوت نشسته زمزمه‌ی این شعر نمود که : زن و اژدها هر دو در خاک به . فرد را به آخر نرسانیده که ناگاه عجوز ذات الدّواهی پرده برداشت. آری هر کجا اسم عفاریت به زبان آری حاضر خواهند شد. پرسید: چه میخوانی؟ شیخ ازاضطراب، زبانْ لال و ملهم به این مقال گشته علی الفور برخواند: زن و اژدها هر دو پیغمبرند.» (ص.۴۱)

  شگفتی خواننده‌ی این سطور نه به لحاظ «شفقت» موجود در خشونت عیان آن و نه از سنگینیِ بار «تأدیبی» آن است، که خواننده‌ی امروزی، شگفتی خویش را با  پرس‌وجو درتبارشناسیِ اثر و رمزگشایی از زشت‌گویی‌های آن برطرف می‌کند. اما در حیرت از کم‌دانشیِ راقم آن سطور همان بس که شعر فردوسی را به سعدی نسبت داده و بی‌تردید از چراییِ سرودن آن شعر که بخشی از داستان‌سرایی‌های شاهنامه بوده و نه اهانتی به زنان هم اطلاع نداشته است. ازقضا، هیچ‌یک از این کاستی‌ها مانعی بر سر راه انتشار عمومی این رساله‌ی ۳۰ صفحه‌ای در «دوران ناصری» نمی‌شود. برعکس، رقابتی در میان شش تن از «شازده‌»های قاجار در می‌گیرد که در افزودن روایت خود به آن از یکدیگر پیشی گیرند تا در این افتخار سهیم شوند!

 و این نبود مگرهمان رساله ضالّه‌ی «تأدیب النسوان» که در سال ۱۲۷۸ هجری قمری تحریر شد و ۳۴ سال پس از آن در سال ۱۳۱۲ قمری  به دست «بی بی خانم استرآبادی»، از مدافعان خوش‌نام حق آموزش زنان، رسید و اساس و انگیزه‌ی تحریر اولین اثر فمینیستی ایران یعنی «معایب الرجال» به قلم وی شد. «معایب الرجال» پاسخنامهای است مستدل و شایسته که به‌رغم تصور نویسندگان «تأدیب النسوان»، حجتی است بر حضور شماری از زنان ادیب و فرهیخته در آن دوران.

تا سال‌های سال،‌ در میان اهل و نااهل از متن مغشوشی به نام «تأدیب النسوان» سخن می‌رفت اما نام نویسنده‌ی آن برهیچ‌کس روشن نبود. گاه گفته می‌شد که نویسنده آخوندی است حجره‌نشین و گاه سخن از یکی دو شازده‌ی قجر بود و گاه به علت لحن طنزآمیز (در واقع، هجوآمیز) آن را به عبید زاکانی نسبت می‌دادند. سرانجام با تحقیق کارشناسانه‌ی «روح‌انگیز کراچی»، شاعر و پژوهشگر تاریخ ادبیات زنان ایران، این اثر رمزگشایی شد و نتیجه‌ی تحقیقات مفصل ایشان در کتاب « خشونت مشفقانه] به چاپ رسید. این کتاب درسال ۱۳۹۵ توسط «نشر تاریخ ایران» منتشر شد و اکنون به چاپ سوم هم رسیده است.

کتاب «خشونت مشفقانه» حاصل پژوهشی تطبیقی با مقایسه‌ی شش نسخه یا شش روایت از این رساله است. بنا بر نتایج این تحقیق، اولین نسخه‌ی دست‌نویس موجود در سال  ۱۲۷۸ هجری قمری تحریر شده که در کتابخانه‌ی ملک نگهداری می‌شود و آخرینش نسخه‌ی چاپ سنگی متعلق به سال ۱۳۰۴ است که در کتابخانه‌ی ملی نگهداری می‌شود. این رساله طی ۲۶ سال، ۶ بار توسط ۶ نویسنده و با عناوین و شیوه‌های نگارش اندک متفاوت بازنویسی می‌شود. موضوع آن تربیت زنان البته به شیوه‌ی مقبول مردان « تجددخواه» دوره‌ی ناصری است. نویسنده/نویسندگان رساله‌ای در۱۰ فصل (‌در واقع، ۱۰ فرمان) را با هدف تعلیم و تربیت زنان -بی تربیت- به این شرح تنظیم کرده‌اند: سلوک و سیرت زن، آداب معاشرت نسوان، نصایح مشفقانه، رساله دراحوال و رفتار خواتین، تأدیب النسا و تأدیب النسوان.

 ذکرنمونه‌هایی ازتوصیه‌های تعلیم و تربیتی، در ده فرمان این رساله، خواننده را تا اندازه‌ای با حال و فضای اثر آشنا می‌سازد:

«پس تکلم زن به ملایمت باشد، به آوازی نازک و علیل که گویا از ناخوشی برخاسته» ( ص. ۵۱)

«... بی سرمه هرگز نباشد و سرخاب کمتر بمالد، به حدی بمالد که شبیه به رنگ اصلی بشره باشد، ‌نه اینکه مثل ک...میمون صورت و لب و چشم را از خون خر رنگین کند»( ص.۶۰)
 «باید وقت راه رفتن دست‌ها را زیاد حرکت ندهد و مثل چوب خشک هم به پهلو نچسباند، جنباندن ک...لازم نیست که در حرکت ملایم او خواهد جنبید» (ص.۵۴)

«کم کم و نرم لقمه را بخورد {...} از غذاهای بدبو و نفاخ نخورد که متصل آروغ بزند و آروِغ بالا و پایین متصل شود» (ص.۵۴)

«دروقت برخاستن به ملایمت و آرامی برخیزد نه مثل زن‌های آبستن و یا زن‌های پیر دست را بر زمین بگذارد» (ص.۱۴۲)

نام نویسنده/نویسندگان این عبارات گهربار تا ۷ سال پیش شناخته شده نبود اما حالا می‌دانیم که نویسنده‌ی اصلی «خانلرمیرزا احتشام الدوله» بوده است. به نظر «اودیبرت»،[1] مترجم فرانسوی، و «پوی مترس»،[2] مترجم انگلیسی این اثر، نویسنده از ترس واکنش زنان هم‌‌عصرش هویت خود را پنهان نگاه داشته است!

نویسنده‌ی متن در پی تربیت زنی است که در زیبایی و بهداشت و آرایش و رفتار چون زنان غربی باشد اما در عین حال همچون کنیز شرقی ایشان در جهت تحقق آمال عمدتاً جنسی ایشان بکوشد.

و اما خانلر میرزا احتشام الدوله کیست؟ این شاهزاده‌ی‌ دست به قلم، پسرعموی ناصرالدین شاه، پسر هفدهم عباس میزرا نایب السلطنه است که برای مدت کوتاهی حاکم کرمان شد. در سال ۱۲۵۶ مردم از او به سبب بدرفتاری شکایت کردند. پس او را از کرمان برداشته و حاکم همدان کردند. در سال ۱۲۷۳ که ایران و انگلیس در منطقه‌ی محمره (خرمشهر) درگیر شدند او که فرمانده‌ی قوا بود با لشکرعظیم  ۱۳۰۰۰ نفری از سپاه ۳۰۰ نفر‌ی بریتانیا شکست خورد . گویند که وی بی‌درنگ مهمات و آذوقه رها کرد و به اهواز گریخت ( ص. ۱۷). احتمالاً او به تلافی این شکست، تحریر «تأدیب النسوان» را «پیروزمندانه» به انجام رساند.

گفته‌اند که دست‌نویس این شاهزاده در میان فرزندان و نزدیکانش همچون میراثی گرانبها دست به دست چرخیده وهر بار نیز با افاضاتی تکمیل شده است. نکته‌ی مهم در بازنویسی و تکثیر این رساله، همکاری و همدستی شازده‌های بعضاً تجددخواه ناصری در افزودن نکاتی در تأیید اندرزهای این رساله است. «محمد حسن میرزا معتصدالدوله در حوالی ۱۳۰۱ که حاکم کرمان بوده از دست‌نویس نخست که متعلق به عمویش خانلر میزرا بوده یک نسخه هم به میرزا محمدعلی بن علی نقی خان جوپاری داده و به او پیشنهاد کرده است تا آن را رونویسی کند و به "اهلش" دهد. این شخص نیز این نوشته را به ده فصل تقسیم کرده و با نگارشی دیگر عنوان تأدیب النسا بر آن نهاده و خود را مؤلف آن نامیده و نویسنده‌ی دیگر نیز با استفاده از همان نوشته و...» (ص. ۲۰).ـ بی‌تردید، انجام چنین وظیفه‌ی مهمی تنها از عهده‌ی لشکری از شاهزادگان برمی‌آمد!

نگاهی فرامتنی به متن

دوران شکل‌گیری رساله‌ی «تأدیب النسوان» موسوم به دوران ناصری است. دوران شکست‌ها و اشتباهات و از دست دادن‌ها، دوران اعطای امتیاز بانک شاهنشاهی به انگلیس. فتح مرو به دست روس‌ها، سرکوب بابی‌ها، و.... از سوی دیگر، این دوران آغاز دورانی مهم در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران به علت رویارویی با تمدن غرب است. دوران آغاز سفرهای مکرر پادشاهان و درباریان و رجال سیاسی به کشورهای غربی. دوران دستپاچه شدن رجال برای تحقق الگوهای مدرن زندگی غربی درایران با رؤیای پیوستن به اردوگاه مدرنیسم! دوران رویارویی سنت و مدرنیته!

انتشار رساله‌های تربیتی و اندرزنامه‌ها در آن دوران، تحت تاثیر مشاهدات مسافران فرنگ درموضوع تعلیم و تربیت رواج یافت. این روش و اینگونه رساله ها، آغازی در استفاده از ابزار مدرن در موضوع  تربیت و آداب معاشرت بود. اما « تأدیب النسوان»  با ماهیتی به‌شدت سنتی، جنسی و مردسالار، آن‌قدر در چنبره‌ی سنت و مدرنیته سرگردان ماند تا سرانجام بعد از ۳۴ سال ذات ضد تجدد و جهلِ ناظر بر این اثر با پاسخ بی بی خانم استرآبادی به عوامانه‌های ضدتربیتی آن، برملا شد.

درواقع، آن‌چه در نوشته‌های ایرانیان تحصیل‌کرده و فرنگ‌رفته در باب ضرورت تربیت و آموزش زنان  دیده شد از طریق انتشار آداب‌نامه‌ها و اندرزنامه‌های تربیتی برای زنان بود. اما برخی از اشراف و رجال حکومتی همان سنت‌های واپس‌گرا و به‌شدت جنسیت‌زده را با  اندکی چاشنی غربی در قالب چنین متونی منتشر کردند. نویسندهی متن در پی تربیت زنی است که در زیبایی و بهداشت و آرایش و رفتار چون زنان غربی باشد اما در عین حال همچون کنیز شرقی ایشان در جهت تحقق آمال عمدتاً جنسی ایشان بکوشد. در واقع، از نگاه نویسنده،‌ زن مایهی «التذاذ و الفت» است اما حتی در این موضوع هم «خفیف العقل» و همردیف حیوانات خانگی شمرده شده است. در این رساله حتی سخنی از آموزش زنان گفته نمی‌شود اما شرح مبسوطی از آداب «خوابیدن» توصیف و تفسیر شده است. این دیدگاه دوگانه مصداق بارز تناقضی است که از برخورد سنت و مدرنتیه در جامعه‌ی سنتی ایران  پدید آمد و هنوز هم در ابعاد و اشکال گوناگون به چشم می‌خورد.

 در زمان نگارش این اثر و حتی پیش از آن و پیش از «ذوق‌زدگی» مسافران فرنگ‌دیده، زنان ایرانی اهل اندیشه، اهل قلم و آزادی‌خواهی هم بودند که  برای کسب حقوق برابر با مردان قلم می‌زدند و فعالیت می‌کردند اما نویسندگان «تأدیب النسوان» از آگاهی لازم برای شناسایی این زنان بی‌بهره بودند یا شاید به قصد تحقیر زنان و وحشت از بیشْ‌پیداییِ چنین زنانی این رساله را نوشتند.  

دریغا و دردا که نسخه‌نویسان دربار ناصری که از سر ناآگاهی یا عامدانه، نادیده گرفتن زنان تجددخواه دوران ناصری را پیشه کرده بودند، هنگام نگارش این اثر، قلم خویش به خون به ناحق ریخته‌ی زنانی چون «طاهره» جوهر کردند و این رساله نبشتند!

 

[1] G.Audibert

[2] E.Poweys Matters