تاریخ انتشار: 
1400/02/02

آیا فناوری بحران اقلیمی را حل خواهد کرد؟

جاناتان واتس

The Open Notebook

* به مناسبت روز زمین (۲۲ آوریل)

 

روبات‌‌ها در حال حفاظت از صخره‌های مرجانی هستند، فوران‌های آتشفشانیِ ساختگی گرمایش زمین را جبران می‌کنند: این‌ها نمونه‌هایی از مداخلات فناورانه‌ی بشر در طبیعت برای مقابله با تغییرات اقلیمی است. آیا این مداخلات در نهایت موجب خواهد شد تا آینده‌ی اقلیمی روشن‌تری داشته باشیم یا خود همین مداخلات باعث پدید آمدن مسائل و مشکلاتی بیشتری خواهند شد؟


فیلم محبوب الیزابت کولبِر کمدی آخرالزمانیِ دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم است. برای کسانی که نیاز به یادآوری دارند این فیلمِ دوران جنگ سرد به طور خلاصه درباره‌ی یک ژنرال روان‌پریش نیروی هوایی آمریکاست که می‌خواهد با استفاده از سلاح‌هایی که دانشمند دیوانه‌ی نازی، با بازی پیتر سلرز، ساخته به اتحاد جماهیر شوروی حمله‌ی اتمی کند. در لحظات آخر مشکلی فنی پیش می‌آید که تقریباً مانع از وقوع جنگی آخرالزمانی می‌شود اما یک خلبان ماجراجوی بوئینگ بی-52 نقشههای دیگری در سر دارد. او دریچه‌ی بمب‌ها را باز می‌کند و سوار بمب هیدروژنی می‌شود چنانکه گویی یک اسب است و در حالی که کلاهش را در هوا تکان می‌دهد و فریاد می‌کشد به سمت نابودی زمین می‌تازد. شجاعتی احمقانه‌تر از این وجود ندارد. هیچ فیلمی با پیامی صریح‌تر از این پایان نمی‌یابد: ما انسان‌ها چگونه می‌توانیم به خودمان اعتماد کنیم و فناوری‌ای را در اختیار خودمان بگذاریم که می‌تواند این سیاره را دگرگون کند؟

محور کتاب جدید کولبر، زیر آسمانی سفید، پرسش مهم مشابهی است. کتاب پیشین او، ششمین انقراض، که به بررسی این مسئله می‌پرداخت که بشر چگونه باعث ویرانی طبیعت شده است برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد. اکنون او نگاه خود را گسترش داده است و می‌خواهد ببیند که آیا فناوری‌های نوآورانه می‌توانند راه‌حلی فراهم کنند یا اوضاع را از این نیز بدتر خواهند کرد. او می‌گوید: «بی‌شک پرسشی باقی‌مانده بود: اکنون که به چنین نیروی غالبی بر روی کره‌ی زمین تبدیل شده‌ایم و به سبب مداخلاتمان مشکلات بسیاری به وجود آورده‌ایم، از این به بعد چه خواهد شد؟»

به شکل مضحکی جدی ... اسلیم پیکنز در نقش خلبان B-52 در فیلم کوبریک با عنوان دکتر استرنج‌لاو. از مجموعه‌ی Christpher/Alamy


او در زیر آسمانی سفید آخرین پیشرفت‌های علمی را بررسی می‌کند: چه مقدار میتوان به مهندسی ژنتیک، مهندسی آبوهوا و مداخله در تکامل امیدوار بود؟ گرمای زمین به سرعت در حال افزایش است، در طی میلیونها سال گذشته اکنون بیش از هر زمان دیگری گاز دی اکسید کربن در جوّ زمین وجود دارد، نرخ انقراض سایر گونهها صدها، و شاید هزارها، بار بیشتر از سطح طبیعی است و تقریباً تمام وسایل اندازهگیری مخاطراتی که زمین را تهدید میکنند به سمت محدودهی قرمز نزدیک‌تر میشوند. آیا برای این مشکلات عظیم راهحلهایی عظیم نیز وجود دارد؟

یکی از پیشرفته‌ترین طرح‌های مهندسی‌های آب و هوا که اکنون درباره‌ی آن بحث می‌شود به دنبال ایجاد فوران آتشفشانی مصنوعی است به این صورت که می‌خواهد جوّ زمین را با میلیون‌ها تُن دی‌اکسید سولفور پُر کند تا گرمای خورشید به سمت فضا منعکس شود. بنا بر محاسبات دانشمندان، این اثر خنک‌کننده می‌تواند گرمایش زمین را جبران کند اما فواید آن احتمالاً موقتی خواهد بود و به شکلی نابرابر توزیع خواهد شد. برای این که دما مجدداً جهش نیابد باید این کار را تکرار کرد و این امر می‌تواند باعث شود تا به خاطر نجات بخش‌هایی از زمین بخش‌هایی دیگر به فاجعه دچار شوند. کولبر می‌گوید این کار در بهترین حالت می‌تواند کمی زمان بخرد اما در بدترین حالت می‌تواند زندگی را برای میلیون‌ها نفر ناممکن کند. از جمله عوارض جانبی این کار می‌توان به این موارد اشاره کرد: باران اسیدی، کاهش لایه‌ی اُزون، کاهش برق تولیدی پنل‌های خورشیدی و تغییر یافتن شدید طیف نور به شکلی که آسمانی آبی جای خود را به آسمانی سفید خواهد داد.

آخرین باری که هوای جهان پر از ذرات بسیار شد پس از انفجار کوه آتشفشان تامبورا در اندونزی در سال ۱۸۱۵ بود. این واقعه باعث شد در برخی از نقاط جهان کل سال زمستان باشد. نویسنده‌ای می‌نویسد که در آمریکا «به نظر می‌رسید که بر وجه طبیعت گرد مرگ پاشیده‌اند.»

کتاب کولبر پژوهشی دقیق و یک کار روزنامه‌نگاری استادانه است که به بررسی برخی از عمده‌ترین چالش‌های عصر ما می‌پردازد. همچنین کتاب طنز شیطنت‌آمیزی دارد. برخی قسمت‌ها مانند رمان‌های کِرت وانه‌گِت یا جوزف هلر است. مانند گهواره‌ی گربه یا تبصره‌ی ۲۲، بشریت همواره در چرخه‌های معیوبی گرفتار است که محصول منطق مخدوش و وابستگی او به فناوری است. همانطور که خود نویسنده در ابتدای کتاب می‌نویسد «این کتاب دربارهی مردمی است که میکوشند مشکلاتی را حل کنند که توسط مردمی ایجاد شده است که میکوشند مشکلات را حل کنند.»

کولبر از خانه‌ی خود در ماساچوست برایم در گوگل چت می‌نویسد: «امیدوارم این کتاب کمی طنز تلخ داشته باشد. تلاش می‌کنم تا با طنز و حساسیتی مانند آنچه در استرنج‌لاو وجود دارد به این مشکل جدی و ناامیدکننده بپردازم. می‌خواهم مردم را به فکر وادار کنم اما به شکلی که گزنده و ناگوار نباشد. مرز باریکی بین خندیدن و گریستن وجود دارد.»

تا به اینجا، اوضاع دوران آنتروپوسین خوب نبوده است: انسانها نیمی از بخشهای غیر یخزدهی سیارهی زمین را به کلّی تغییر دادهاند، بر روی اغلب رودهای عمدهی جهان سد زدهاند یا مسیرشان را عوض کردهاند، و صدبرابر بیشتر از آتشفشانها دیاکسید کربن تولید کردهاند. از نظر زیست‌توده، انسان‌ها و حیوانات اهلی آنها اکنون به نسبت ۲۲ به ۱ از پستانداران وحشی پیشی گرفته‌اند. نشانه‌های حضور انسان‌ها در همه جا به چشم می‌خورد، از بارش رادیواکتیو پس از آزمایش بمب اتمی گرفته تا میکروپلاستیک.

زیر آسمان سفید تأملی است درباره‌ی «عادت ذهنی ما: یعنی این عادت که هنگامی که با یکی از این مشکلات مواجه می‌شویم می‌کوشیم تا به کمک فناوری‌ها آنها را حل کنیم. این از خصایص بسیار محسوس تاریخ اخیر بشریت است. احتمالاً در قرن آتی پراهمیت‌ترین مسئله‌ی بشریت، پیامدهای عملی این ویژگی خواهد بود.»

آتش‌نشانان که مشغول خاموش کردن آتش در جریان آتش‌سوزی کوهستان بلو ریدج در کالیفرنیا در سال ۲۰۲۰ هستند، دامنه‌ی تپه‌ای را زیر نظر دارند. عکس: AFP


فناوری فی‌نفسه بد نیست. بخش اعظم آن، مانند فناوری واکسن، درخشان و سودمند است ــ دست‌کم برای انسان‌ها. اما ابداع معمولاً محصول اندیشه‌ای محدود و معطوف به اهداف کوتاه‌مدت است. در اکثر موارد، کاربست آن با شکست مواجه می‌شود زیرا تصمیم‌های سیاسی و اقتصادی معمولاً بدون توجه به غیرانسان‌ها و نسل‌های آتی گرفته می‌شوند.

حتی فعال محیط‌زیست بزرگی چون ریچل کارسون هم از بازی تاریخ در امان نیست. در یکی از قسمت‌های کتاب با ستایش از او نقل می‌شود که: «"کنترل طبیعت" عبارتی است برآمده از تکبّر، زاده‌ی فلسفه و زیست‌شناسی عصر نئاندرتال است، یعنی زمانی که تصور می‌شد طبیعت به خاطر راحتی بشر وجود دارد.» اما چند صفحه بعد در می‌یابیم که هشدارهای کارسون درباره‌ی آفت‌کش‌ها و علف‌کش‌ها تبدیل به توجیهی شد که مسئولان رسیدگی به رودخانه‌ها در ایالت آرکانزاس در آمریکا به کمک آن بتوانند از هزینه‌های خود بکاهند. آنها به جای اصلاح و بهسازی تصفیه‌خانه‌ها، کپور آسیایی وارد کردند تا جلبک‌های مملو از نیتروژن را بخورند. قرار بود این کار «راه‌حلی طبیعی» باشد. اما متأسفانه، کپورها از حوضچه‌های تصفیه‌خانه‌ها گریختند و اکوسیستم رودخانه‌ی میسیسیپی را ویران کردند. 

کولبر جریان معضل کپورها را دنبال می‌کند، این مسئله مدام بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شد و راه‌حل‌های پیشنهادی عجیب‌وغریب‌تر ــ ایجاد موانع فیزیکی، کشتن ماهی‌ها با شوک الکتریکی، مسموم کردن ماهی‌ها، ایجاد موانعی با استفاده از سر و صدا و حباب، جایزه دادن به ماهیگیران و طرح ۱۸ میلیارد دلاری برای ایجاد انشعابات آبی که مبدع آن سپاه مهندسی ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا بود. در سراسر کتاب موارد متعددی از مداخلات نظامی مطرح می‌شود، امری که نشان می‌دهد ایده‌ی قدیمیِ استیلا بر طبیعت هنوز از بین نرفته است.

ما به جای آن که خود را تغییر دهیم، محیط‌زیست را با خودمان انطباق می‌دهیم. کولبر می‌نویسد: «تصور تغییر دادن روخانه آسان‌تر از تلاش برای تغییر دادن زندگی کسانی بود که اطراف آن زندگی می‌کردند.»

مسئولان حیات‌وحش در برنامه‌ی جمع‌آوری کپورها در دریاچه‌ی کنتاکی در سال ۲۰۲۰ مشارکت می‌کنند. گونه‌های مهاجم ممکن است اکوسیستم آبی رودخانه‌ی میسیسیپی و روهای فرعی را از بین ببرند. عکاس: مارک هامفری/AP


آسایش‌طلبی ما بر سرعت ویرانی طبیعت افزوده است. کولبر ریشه‌کنی بوفالوها، موس‌ها، شیرهای کوهی، سگ آبی، راسو، بوقلمون‌های وحشی و اِلک‌های شرقی را در قرن نوزدهم بررسی می‌کند و یکی از دلایل این امر را ابداع راه‌آهن و سلاح‌های خودکار می‌داند. در آن دوران نابودی و انقراض حیوانات هنوز حیرت‌آور و ناراحت‌کننده بود. آلدو لئوپولد در یادبود کبوتران وحشی که نسل‌شان منقرض شده بود می‌نویسد: «این که یک گونه برای از بین رفتن گونه‌ای دیگر عزاداری کند پدیده‌ای جدید است.» اما اکنون این مسئله‌ی به قدری شایع شده است که دیگر امری پیش‌پاافتاده محسوب می‌شود. بنا بر تخمین دانشمندان هر روز ۱۵۰ گونه بر اثر تغییر کاربری اراضی، گسترش راه‌ها، استفاده از مواد شیمیایی و گرمایش زمین از بین می‌روند.

برای بسیاری از گونه‌ها بقا دیگر ربطی به اصلح بودن در حیات‌وحش ندارد بلکه باید بتوانند با انسان‌ها کنار بیایند. موجوداتی که جمعیت زیادی دارند عبارتند از دام‌ها، حیوانات خانگی و حیوانات نیمه‌انگلی مانند موش‌ها، کلاغ‌ها و روباه‌هایی که از زباله‌های ما تغذیه می‌کنند. جمعیت اغلب سایر گونه‌ها رو به کاهش است، هرچند انسان‌ها می‌توانند برخی از گونه‌های در معرض خطر را تحت حفاظت درآورند.

کولبر در یکی از فصل‌های حیرت‌آور کتاب، میزان تلاش ایالات متحده را برای حفاظت از ماهی کپوردندان سوراخ شیاطین بررسی می‌کند. این موجود کوچک در یکی از حوضچه‌های زیرزمینی نوادا زندگی می‌کرد که در اثر استفاده برای آبیاری کشاورزی، رو به خشکی بود. حدود چند دوجین از آنها باقی مانده بود و همین امر باعث شروع کارزاری برای اطلاع‌رسانی، بحث در کنگره و صدور حکم قضایی دیوان عالی برای محافظت از آنان شد. از آن زمان، کلّ جمعیت ماهی‌های کپوردندان به حوضچه‌ی مشابهی منتقل شده‌اند که با هزینه‌ی ۴/۵ میلیون دلار ساخته شده است و دوربین‌ها و گروهی از کارمندان تمام‌وقت آنها را زیر نظر دارند. در دوره‌ای، برای هر ۱۶ ماهی یک ناظر وجود داشت.

در دو قرن گذشته، ما آسیب‌های سنگینی به گونه‌ها و زیستگاه‌هایشان وارد کرده‌ایم اما افتخار می‌کنیم که تعداد اندکی از آنها را در محیط‌های مصنوعی حفظ کرده‌ایم. ماهی‌های کپوردندان از جمله هزاران گونه‌ی «محتاج محافظت»‌اند که نیاز به رسیدگی و تغذیه، کمک‌های پزشکی و نگهداری در محیط‌های حفاظت‌شده دارند یا باید مهاجرت آنها را مدیریت کرد. طنز قضیه آنجاست که «محافظت» از حیات‌وحش به شکلی روزافزون معنایی جز محصور کردن آن ندارد.

کولبر می‌گوید: «داستان‌هایی که می‌شنویم همه به این صورت است که فقط زمانی که آخرین بازماندگان یک جمعیت باقی می‌مانند اقدام مهمی صورت می‌گیرد. ما تا زمانی که بحرانی وجود ندارد توجهی نشان نمی‌دهیم، و زمانی که بحران به وجود می‌آید دیگر انجام هر اقدامی بسیار دشوار است.» او حیواناتی که تحت محافظت انسان‌ها زندگی می‌کنند را «گونه‌های استکهلم» می‌خواند ــ زندانیانی که به زندان خود خو می‌گیرند. همین اصطلاح را درباره‌ی انسان‌هایی نیز می‌توان به کار برد که در دام استیلای بیشتر بر طبیعت گرفتار شده‌اند، امری که لازمه‌ی آن تکوین و توسعه‌ی فناوری‌های مخرب بیشتر است. کولبر می‌گوید: «ما سخت گرفتار این وضعیت شده‌ایم. راه‌حل آسانی وجود ندارد. به هیچ وجه نمی‌توان به دوران جوامع گردآور-شکارچی بازگشت.» اما بی‌شک راه‌های بدیلی وجود دارد. به کولبر می‌گویم که کتابش را دوست داشتم اما دلم می‌خواست به گزینه‌های دیگر نیز توجه می‌کرد ــ به راه‌حل‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و طبیعت‌محور. مردم پیش از ظهور سرمایه‌داریِ مبتنی بر سوخت‌های فسیلی در اواخر قرن هجدهم برای حل مشکلات خود از این اهرم‌ها استفاده می‌کردند.

با این حال ایالات متحده توجه چندانی به تاریخ پیشاصنعتی خود ندارد. هویت این کشور عمیقاً با فناوری گره خورده است و آن را بزرگ‌ترین عامل تحقق پیشرفت و آزادی می‌دانند. همچنین مدت‌هاست که از آن به عنوان توجیهی برای بی‌عملی در رابطه با تغییرات اقلیمی استفاده می‌کنند. در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰، جورج بوشِ پدر از کنترل سوخت‌های فسیلی دست کشید با این استدلال که ابداعات آتی احتمالاً مشکلات اقلیمی را حل خواهند کرد. از آن زمان، این استدلال به شعار جمهوری‌خواهان مبدل شده است. در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، دیپلمات‌های فعال در حوزه‌ی اقلیم به جای کاهش انتشار گاز دی‌اکسید کربن در زمان حاضر عمدتاً بر فناوری‌های جذب دی‌‌اکسید کربن در آینده تمرکز داشتند.

بیل گیتس پیش از آغاز نشست اقلیمی سازمان ملل متحد در ۲۰۱۹ به روی صحنه می‌رود. عکاس: جیسون دوکرو/AP


زیر آسمان سفید یکی از سه کتاب مطرحی است که درباره‌ی بحران‌های اقلیمی منتشر شده‌اند. نویسنده‌ی یکی از کتاب‌های دیگر بیل گیتس است، او در کتاب خود با عنوان چگونه از وقوع یک فاجعه‌ی اقلیمی جلوگیری کنیم بدون هیچ‌پرده‌پوشی‌ای رویکردی فنی-سرمایه‌دارانه و آمریکایی دارد. پیشنهاد بیل گیتس، یکی از بنیان‌گذارانِ مایکروسافت، را می‌توان اینگونه توصیف کرد: ارتقای جهانی سیستم‌ها برای اصلاح اشکال‌های موجود در آنها. همچنین معلوم می‌شود که او در اغلب این راه‌حل‌های فنیِ پیشنهادی، سرمایه‌گذاری کرده است، از جمله در جداسازی مستقیم دی‌اکسید کربن از هوا، جایگزین‌های گوشت و کودهای بدیل. او از نظر تجاری استدلال‌های محکمی ارائه می‌کند. اما شواهد نشان می‌دهند که تفکرات او صرفاً در دایره‌ی قلمرو فنی-اقتصادی‌ای است که خود به شکل‌گیری آن کمک کرده است. می‌توان استدلال کرد که او نگاهی عملگرایانه دارد. هر چه باشد ارتقای سیستم‌ها بسیار آسان‌تر از ابداع سیستمی جدید است. راه‌حل‌های او برای اصحاب قدرت جذابیت بیشتری دارند. اما اگر معضل ما خود سیستم باشد چه باید کرد؟

هنگامی که جبرگرایی فناورانه‌ی کولبر را به چالش کشیدم، تصدیق کرد که او به این فناوری‌ها «نگاهی بدبینانه و سرشار از ترس دارد.» «اما تصور می‌کنم این الگوی فناورانه اهمیت بسیاری دارد و فکر می‌کنم فعلاً در همین مسیر پیش خواهیم رفت. البته این که فرد برجسته‌ای چون بیل گیتس نیازهای فناورانه‌ی ما را بررسی می‌کند، گامی به پیش محسوب می‌شود.»

کتاب او با مثالی درباره‌ی دستکاری‌ اهرم‌های کنترل کره‌ی زمین پایان می‌یابد: یعنی آن نوع از مهندسی آب‌وهوا که می‌تواند منجر به پدید آمدن آسمانی سفید شود. این بخش را می‌شد به رنگ قرمز منتشر کرد و هشدار داد که «این بخش را نخوانید مگر آن که فاجعه‌ای روی داده باشد ــ حتی در آن حالت هم خوب فکرهایتان را بکنید.» مدیریت اشعه‌ی خورشید، افزودن آهن به اقیانوس‌ها و تلاش‌های دیگر برای تعمیر ترموستات جهان دیگر صرفاً اصلاحاتی جزئی یا کاری مانند تغییر سیم‌پیچی نیست. برخی از دانشمندانی که در این تلاش‌ها دست دارند به کولبر گفته‌اند که امیدوارند پژوهش‌های آنها هرگز در عمل به کار بسته نشود. او همچنین گفتگوی بین دو دانشمند در هاروارد را نقل می‌کند که گویای بسیاری از مطالب است. یکی از هواداران مهندسی آب‌وهوا می‌گوید: «مهندسی آب‌وهوا را نباید سرسری گرفت. دلیل آن که ما به این نوع مهندسی فکر می‌کنیم این است که جهان واقعی ما را در وضعیت بدی قرار داده است.» دیگری پاسخ می‌دهد: «ما خودمان این وضعیت را ساخته‌ایم.»

بطری‌های پلاستیکی و زباله‌های دیگر در دریاچه‌ی پوتپِکو در جنوب صربستان در سال ۲۰۲۱ شناورند. AP


 

هنگامی که از کولبر پرسیدم که آیا ما در زمان حیات او آسمان سفید را خواهیم دید یا نه، پاسخ داد که این امر بستگی به سرعت تغییرات اقلیمی دارد که هنوز میزان آن مشخص نیست و همچنین بستگی به این دارد که تصمیم‌گیران چه کسانی هستند. «اگر ما خوش‌شانس باشیم و جریان تغییرات کند باشد یا گرمایش زمین برابر با کمترین تخمین‌ها باشد، احتمالاً لازم نخواهد بود که گفتگویی صورت بگیرد. اما نمی‌دانم که آیا اصولاً گفتگویی در کار خواهد بود یا این که گروه کوچکی از کشورهای قدرتمند برای همه تصمیم‌گیری خواهند کرد. آیا ما در زمان حیات من آسمان سفید را خواهیم دید؟ فکر نمی‌کنم. اما در زمان حیات فرزندانم چطور؟ احتمالش وجود دارد.»

مشخص است که او از مسیری که در پیش گرفته‌ایم راضی نیست. فناوری نمی‌تواند ما را به جهانی دست‌نخورده بازگرداند. بالعکس، ما به سمت آینده‌ای در حال حرکت هستیم که بشریت به شکلی مداوم در حال بازآفرینی سیاره‌ی زمین خواهد بود. او در کتابش ایده‌ی استفاده از روبات‌ها را برای مراقبت از صخره‌های مرجانی و ساخت موانعی برای ثابت نگه‌داشتن یخسار گرینلند مطرح می‌کند، اما تلاش‌هایی از این دست برای خرید وقت نمی‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند. همانطور که گفته شده است: «اگر شما در شلوار خودتان ادرار کنید تنها مدت کمی احساس گرما خواهید کرد.» طولی نخواهد کشید که بشریت به راه‌حل جدیدتری نیاز پیدا خواهد کرد و این راه‌حل هم مشکلات دیگری به وجود خواهد آورد.

استوارت برند، سردبیر Whole Earth Catalog، در نخستین شماره‌ی این نشریه در سال ۱۹۶۸ نوشت: «ما مانند خدایان هستیم و ممکن است خدایان خیلی خوبی شویم.» بعدها، ادوارد ویلسون، زیست‌شناس برجسته، این دیدگاه را رد کرد و گفت: «ما مانند خدایان نیستیم. ما آنقدر هوشمندی و آگاهی نداریم که بتوانیم به جایی برسیم.» اخیراً، پل کینگزنورث، نویسنده‌ی بریتانیایی، بحث را به شکل دیگری مطرح کرد: «ما مانند خدایان هستیم اما نتوانسته‌ایم خدایان خوبی باشیم ... ما لوکی هستیم و از سر تفریح الهه‌ی زییایی را می‌کشیم. ما ساتورن هستیم و فرزندان خود را می‌بلعیم.»

از کولبر پرسیدم کدام‌یک از این دیدگاه‌ها با نظرات او همخوانی بیشتری دارد. او پاسخ داد: «جواب این پرسش، مسئله‌ی محوری کتابم است. آیا ما خدا هستیم یا فقط مخلوقاتی پرحرف و از نظر فنّی پیشرفته‌؟ همانطور که اِد ویلسون گفته است: "افکارمان پارینه‌سنگی، نهادهایمان قرون وسطایی و فناوری‌هایمان متعلق به عصر فضاست." این ترکیب بسیار خطرناک است و ما در حال تجربه‌اش هستیم.»

همین ملاحظات فلسفی است که این کتاب را از سایر کتاب‌های عادی متمایز می‌کند. دوست داشتم کولبر از این هم فراتر می‌رفت. فراموش کرده‌ایم یا نادیده می‌گیریم که سیاره‌ی ما یک شگفتی فناورانه است ــ تا جایی که می‌دانیم تنها سامانه‌ی پشتیبان حیات در عالم است. بی‌شک تقویت این اکوسیستم طبیعی از اهدافی است که دانشمندان بر روی آن تمرکز دارند. این کار پیشتر هم انجام شده است. باستان‌شناسان شواهدی یافته‌اند که نشان می‌دهد بخش اعظم جنگل‌های آمازون منشأیی انسانی دارند ــ بومیانی که به مدت هزاران سال در آنجا زیسته‌اند، درخت‌های میوه و گیاهان دارویی را کاشته‌اند. این فناوری غیرمخرب را می‌توان حکمت خواند.

سومین کتاب مهم و جدید محیط‌زیستی اثر مایکل مان، با عنوان جنگ اقلیمی جدید، است. او در کتاب خود به شکلی وسیع و راه‌بردی به بررسی مخمصه‌های کنونی بشریت می‌پردازد و راه‌های ممکن خروج از آن را نیز می‌کاود. او مدافع تغییر کلی سیستم به منظور کربن‌زدایی از تمدن ماست. این امر اخلاق، سیاست، اقتصاد، ارتباطات، روانشناسی، رفتار و باورهای ما را در بر می‌گیرد. فناوری، به شکل انرژی‌های تجدیدپذیری چون باد و خورشید بخش مهمی از این فرآیند تغییر را تشکیل می‌دهد اما مان ــ دانشمند اقلیم‌شناسی باتجربه ــ نسبت به اتکای بیش از اندازه به راه‌حل‌های اثبات‌نشده‌ای چون مهندسی آب‌وهوا هشدار می‌دهد زیرا این کار باعث می‌شود بدیل‌های ساده‌تر، ارزان‌تر و امن‌تر را نادیده بگیریم. 

او می‌نویسد: «مهندسی آب‌وهوا برای محافظه‌کاران بازار آزاد جذاب است زیرا این ایده را تبلیغ می‌کنند که نوآوری‌های فنّی بازارمحور می‌تواند هر مشکلی را بدون مداخله‌ی حکومت حل کند. درخواست هزینه برای تولید دی‌اکسید کربن یا ارائه‌ی مشوق برای استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر؟ خیلی دشوار و مخاطره‌آمیز است. پرداختن به آزمایش‌هایی عظیم و مهارنشده به منظور جبران تأثیرات گرمایش جهانی؟ بهترین کار!»

در حالی که کولبر از موضعی روزنامه‌نگارانه سعی در حفظ بی‌طرفی دارد، مان فعالی سیاسی و اجتماعی است. از کولبر پرسیدم آیا تا به حال فکر کرده است که مسیر بیل مک‌کیبن را در پیش بگیرد؟ (مک‌کیبن پیشتر نویسنده‌ی نیویورک تایمز بود و اینک به یکی از فعالان اقلیمی برجسته مبدل شده است.) او می‌گوید «قطعاً، به این مسئله فکر کرده‌ام. بهترین کاری که می‌توانم انجام بدهم چیست؟ مک‌کیبن تأثیر چشمگیری داشته است. او در این کار مهارت زیادی دارد و بسیار الهام‌بخش است. اما تصور می‌کنم توانایی‌های من در زمینه‌های دیگری است.»

از او می‌پرسم از زمان انتخاب جو بایدن، چه تغییری در وضعیت خوش‌بینی-بدبینی او به وجود آمده است: «از "ما در هر موقعیتی احمقانه‌ترین کار را انجام می‌دهیم" فاصله گرفته‌ام. اکنون دست‌کم در ایالات متحده افرادی هوشمند و متعهد مشغول اندیشیدن درباره‌ی این مسائل هستند. برای نخستین بار در طول تاریخ وزیر کشور ما یک بومی آمریکایی است. تصور می‌کنم اولویت‌های او با بسیاری از پیشینیانش تفاوت‌های زیادی خواهد داشت. اما یک رئیس‌جمهور تا چه اندازه می‌تواند بر نیروهای عظیم تاریخ تأثیر بگذارد؟»

از کولبر پرسیدم که نوشتن این کتاب علاقه‌ و هیجان او را نسبت به مداخلات بشری بیشتر کرده است یا کمتر؟ در جواب گفت: «آشنایی‌ام با دانشمندانی که بر روی پروژه‌های واقعاً پیشرو در زمینه‌های مهندسی ژنتیک، حذف دی‌اکسید کربن و مهندسی آب‌وهوا کار می‌کنند مجبورم کرد تا با برخی از عمیق‌ترین و ناکاویده‌ترین عادت‌های ذهنی‌ام روبرو شوم.»

«درباره‌ی این پرسش که چه احساسی باید داشت ــ آیا ما در حال ورود به جهان شکوهمند جدیدی هستیم که هیجان‌انگیز است یا در حال ورود به جهان جدیدی هستیم که هولناک است، پاسخ به این پرسش را به شما وامی‌گذارم.»

 

برگردان: هامون نیشابوری


جاناتان واتس دبیر بخش محیط زیست جهانیِ گاردین است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Jonathan Watts, 'It is the question of the century': will tech solve the climate crisis – or make it worse?, The Guardian, 6 March 2021