یادداشت‌های روزانه از کابل ــ بخش سوم

لاله رحمانی

از زمانی که به خاطر می‌آورم، بهار همواره زنده‌کننده‌ی امیدهای مرده بوده است. اما گویی بهار امسال کشنده‌ی پسران و دخترانِ جوانِ والدین باشد. من آنان را نگران می‌یابم. همه می‌خواهند به‌نحوی از این سرزمین بروند. چند تن از دوستان من می‌گویند: «اگر بمانیم مرگ است، اگر برویم هم مرگ است. آینده دیگر مال ما نیست.»

کشتی واژگان و سه ناخدا

فرشته مولوی

روشن است که واژگانْ بیشتر و تندتر از نحو و نظام آوایی دستخوش دگرگونی می‌شود. در این نیز تردیدی نیست که دایره‌ی واژگانی زبان فارسی برای پاسخگویی به نیازهای روزافزون کاربران آن ناگزیر به گسترش است. اما نه ترکیب گروه‌های دستاندرکار در گسترش و پویایی و بالندگیِ مجموعه‌ی واژگانی زبان فارسی همگون است و نه سهم هر گروه در این کار بازشناخته. در این حال شناخته‌شده‌ترین مرجع (اتوریته) زبان فارسی در ایرانِ پسامشروطه نهاد فرهنگستان است.

یادداشت‌های روزانه از کابل ــ بخش دوم

لاله رحمانی

آنچه می‌خوانید قسمت‌هایی از یادداشت‌های دختر نوزده‌ساله‌‌ی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشت‌ها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.

گورستان بی‌نام‌ونشان‌ها

نثار تاج

کسی در آب، بر آب و برای آب مُرده است. بعضی از آنان در جنگل مُرده‌اند و درخت‌ها گواه می‌دهند راه تاریک‌شان را. و بعضی از آنان میان مرور رؤیاهای‌شان شکار شده‌اند به تحقیری یا گلوله‌ی سُربیِ مرزبانی. اینجا مرز رؤیا و واقعیت است. چیزی که دنیای ما و بیرون را از هم جدا می‌کند.

زیستن در دیوارهای کرمانشاه

نجوا غلامی

قصه‌ی دیوارها برای من کمی متفاوت‌ است. اگر یک شعار، یک شعر یا یک جمله‌ی خبری، حالا به هر رنگ و در هر ابعادی، روی آن‌ها باشد ماجرا تغییر می‌کند. شاید شما هم از جمله کسانی باشید که هر گوشه از شهر را با دیوارنوشته‌هایش می‌شناسند. یک جمله از یک شخصیت بزرگ سیاسی و مذهبی، یا یک توصیه‌ی ساده‌ی بهداشتی. شهر اگر کمی دقیق‌تر دیده شود، پر از دیوارهایی است که به نظر می‌رسد نباید بی‌استفاده بمانند.

یادداشت‌های روزانه از کابل ــ بخش اول

لاله رحمانی

آنچه می‌خوانید قسمت‌هایی از یادداشت‌های دختر نوزده‌ساله‌ی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشت‌ها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.

ناکامورا (کاکا مراد)، امدادگری از ژاپن که در دل و یاد افغان‌ها ماندگار شد

داوود ناجی

در سال‌های دور و در روزگاری که در روستاهای افغانستان از میان همه‌ی فراورده‌های صنعتی جهان فقط ماشین و رادیو و ساعت و ضبط صوت وجود داشت، اهالی روستا علاقه‌ی وصف‌ناپذیری به فراورده‌های جاپان (ژاپن) داشتند. ماشین‌ها همه روسی بودند اما اجناس دیگری مانند رادیو، ساعت و ضبط صوت به باور روستائیان دو نوع بودند: یا اصل یعنی ساخته‌ی جاپان بودند یا بدلی و تقلبی بودند.

دل ماندن، پای رفتن (به‌خاطر آینده)

سما روح‌بخشان

دلیلت چیست اگر قرار باشد از اینجا بروی؟ دلیلت چه خواهد بود اگر قرار باشد لباس‌ها و مدارک و آلبوم و خاطرات را برداری و توی چمدان بچینی و تماس بگیری و با همه‌ی آنهایی که عزیزند و دوریشان رنجت می‌دهد خداحافظی کنی و اشک بریزی و بروی و دور شوی؟ دلیلت برای نماندن، برای مهاجرت چیست؟