در سرزمین رابعه، رابعه بودن جرم است

آلما بیگم

این نوشته محصول ۱۰۰ نامه و چند فایل صوتی از شاگردان مکاتب دخترانه، از نقاط مختلف افغانستان و در رده‌های سنیِ ۱۳ الی ۱۸ سال است که با روی کار آمدن امارت از رفتن به مکتب بازمانده‌اند.

دور از ذهنیت قربانی: داستان محرومیت از تحصیل

پرتو فنایی

در یکی از روزهای شهریور ساعت ۲ بعدازظهر به محل ثبت‌نام رفتیم. مدارک را ارائه کردم و مسئول مربوطه بعد از کنترل مشخصاتم کمی مکث کرد. مطمئن بودم که این مکث هیچ دلیلی جز باور دینیِ متفاوتِ من از سایر دانشجویان ندارد ولی چون اظهارات مسئولان و قانون اساسیِ کشور نباید مرا از تحصیل محروم کند به روی خودم نیاوردم و منتظر ماندم.

ر‌‌ؤیای سرکشان: از هما تا سپیده

فرشته مولوی

زنی روسری سیاه از سر می‌کند و کبریت می‌کشید که ببینیدم. می‌گریختی از نگاهش، از پرهیب تن نازکش، از یادش می‌گریختی و دور نمی‌شد موی پریشان رها می‌شد که بسوزد و بسوزاند.

ستاره‌های اتفاقی و ستاره‌های کم‌نور: درباره‌ی کنشگران گمنام «زن، زندگی، آزادی»

راضیه شاهوردی

بیش از شش ماه از آغاز اعتراضات سراسری در سال ۱۴۰۱ می‌گذرد، اعتراضاتی که با قتل مهسا امینی در اواخر شهریورماه آغاز شد و شعله‌اش با طنین «زن، زندگی، آزادی» سراسر ایران را فرا گرفت. صدای این انقلابِ زنانه بلند و رسا بود و نشنیدنش ناممکن.

شبحی در پس‌کوچه‌های کابل پرسه می‌زند

خدیجه حیدری

روز اول نوروز بود. من و شوهرم با پسرمان وارد یکی از پارک‌ها شدیم. تنها پارکی بود که به خانم‌ها اجازه‌ی ورود می‌داد. دو سه دقیقه قدم زدیم و از در و دیوارِ پارک قصه‌ها می‌گفتیم که یک قسمتِ توجه‌مان را جلب کرد. شوهرم خواست آنجا عکسی بگیریم. تازه من و پسرم در زوم دوربین رفته بودیم که مردی صدا زد: «اووو بی‌غیرت!!!!»