در ۷ ژوئیه نامهی سرگشادهای در مجلهی هارپر منتشر شد که ۱۵۳ نفر از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران آن را امضاء کرده بودند. این نامه در مجموع بیانیهای در دفاع از «آزادی بیان» تلقی شد. متن آن نسبت به اینکه «تبادل آزاد اطلاعات و دیدگاهها… هر روز محدودتر میشود» ابراز نگرانی کرده بود. اما گروه بزرگی از منتقدان نامه از جمله نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران دیگر، اظهار داشتند که خلاف این گفته صادق است.
آرونداتی روی در سخنرانی پس از دریافت جایزهی صلح سیدنی در سال ۲۰۰۴ گفت: «خوب میدانیم که چیزی به اسم "بیصدایی" وجود ندارد، یا سکوتی عامدانه است یا نشنیدنی خودخواسته.» اما آنهایی که سکوت اختیار میکنند چه؟ و آنهایی که از حق آزادی بیان خود صرف نظر میکنند تا در عافیت باشند یا ثروتمندتر شوند یا شغل بهتری نصیبشان شود یا حتی فقط زنده بمانند؟
روزنامهنگاری محیط زیست نقش سیاسی مهمی بر عهده دارد. کسانی که میتوان آنها را روزنامهنگار متعهد خواند نه تنها میخواهند نشان دهند که مسائل محیط زیستی به غیر از روایت رسمی وجه دیگری نیز دارد بلکه به دنبال تأثیرگذاری بر نحوهی مواجهه با این مسائلاند و قصد مبارزهی سیاسی نیز دارند.
دانشگاهیان ترک برای باقی ماندن در دانشگاهها مجبور به نوعی همدستیِ ایدئولوژیک شدهاند. از زمانی که سرکوب آزادیهای مدنی در سال ۲۰۱۷ پس از کودتا شروع شد، دانشگاهیان احساس کردهاند که باید طوطیوار حرفهای دولت را تکرار کنند و همکارانشان را لو دهند، و حتی برای به زندان انداختن آنها فعالیت کنند، صرفاً برای این که شغل خود را حفظ کنند. اما مرزهایی وجود دارد که حتی مطیعترین دانشگاهیان هم آنها را زیر پا نخواهند گذاشت.
تنها چند دقیقه پس از ساعت ۷ صبح ۲۳ مارس ۲۰۱۷ میروسلاوا بریچ ولدوسیا، روزنامهنگار ۵۴ ساله و مادر سه فرزند، داشت با خودرو پسر ۱۴ سالهاش را به مدرسهای در شهر چیواوا در مکزیک میبرد که ناگهان مردی به سوی اتوموبیلش رفت و هشت گلوله به او شلیک کرد. بنا به گزارشها، پسرش زخمی نشد اما بریچ در مسیر بیمارستان درگذشت.
هر بار که به خانه برمیگردم، ماسکم را درمیآورم، دستهایم را میشویم، و به این فکر میکنم که آیا باید لباسهایم را عوض کنم یا نه. اگر این لباسها به ویروس آلوده شده باشند چه؟ خب، میتوانم لباسهایم را عوض کنم اما اگر ذرات ویروس به جای دیگری پرتاب شده و سطح خانه را آلوده کرده باشند چه؟