یک راه برای اینکه به دشمن نشان دهیم که نمیتواند همیشه همهی مردم را کنترل کند این است که با او شوخی کنیم. جانجیرا سومباتپونسیری، متخصص علوم سیاسی، در کتاب شوخطبعی و مبارزهی خشونتپرهیز در صربستان میگوید که شوخطبعی میتواند کارکردهای کاملاً مشخصی در مبارزهی خشونتپرهیز داشته باشد.
چرچیل، روسیهی استالینی را معمایی میدانست که «در لفافهای از راز پیچیده و در درون یک چیستان» جای داده باشند. بر همین قیاس، کرهی شمالی را میتوان سیاهچالهای رسوخناپذیر دانست.
خیزش انقلابی کنونی را بسیاری سرکشیِ نسل جوانی میدانند که دیگر تاب حکومت اسلامی را ندارد. اما همانگونه که آفرینش خودبهخودی نداریم، هیچ نسلی هم از زیر بته درنمیآید و خانوادهای دارد. این نسل هم از بوتهی آزمون و تجربهی خانوادههایشان بیرون آمده زیرا نهاد خانواده، مهمترین و اصلیترین نهاد اجتماعی است که در این چهل و چند سال در برابر یورش حکومت اسلامی ایستادگی کرده است.
روی دیوار با حروف درشت نوشته بودند: «از ایستادن در صفهای بیپایان خسته شدهایم!» چنین نوشتهای در دوران رژیم کمونیستی چائوشسکو برتافتنی نبود. تازه این اول ماجرا هم نبود؛ قضیهی دیوارنوشتهها از هفده روز قبل شروع شده بود.
آیا چه چیزی و در کجا تکان خورده بود؟ و آیا تغییرات دائمی و بنیادین هستند یا ما فقط هیجانی زودگذر را تجربه میکنیم؟ آیا در سالهای آینده خواهیم گفت شهریور آن سال؟ آن سال که نشانهاش زنی تنها بود که در بیست و پنجم تنها برج زنانهی دوران باستان با خوشهای گندم در دست، چشمانش را فرو بست؟
هاول، مانند خیلی از کسانی که برای اولین بار بازداشت میشوند، طی جلسات بازجویی، به سندرم استکهلم دچار شد و تا اندازهای به بازجویش وابسته گشت. بازجو، به دروغ، به او گفت که امضاکنندگان منشور امضاهای خود را پس گرفتهاند.