بالاخره بعد از چهاردهه، روز پنجشنبه ۱۸ مهرماه زنان در ایران میتوانند برای اولینبار برای تماشای یک مسابقهی فوتبال به طور رسمی وارد استادیوم آزادی شوند. همزمان با این جریان، در چند روز گذشته بحثهای زیادی در شبکههای اجتماعی بهوجود آمده است. برخی معتقدند که...
تاریخ هرگوشهی جهان را که بنگریم، خیاطی و بافتنی و سوزندوزی سنت دیرینهی «زنانه» است و قرنهاست که برای زنان دنیا همزمان مرهم است و دمی آسایش و دلیل گرد یکدیگر آمدن و ابزار اعتراض و مقاومت.
ابراهیم داریوش، با یادآوری اهمیت و ضرورت برخورداری از رویکرد بومی/جهانی در ترسیم نقشهی راه، هدایت و گسترش جنبشهای مستقل زنان منطقه پرسشهایی را پیش روی ما میگذارد: آیا این امر روند فروکاهیدن جنبشی مردمی به جنبش تشکلهای وارداتی است؟ آیا جنبش زنان افغان در دوران پس از طالبان را میتوان «برساختهی سازمانهای مردمنهاد وارداتی» دانست؟
با تمامی فراز و نشیبهایی که جنبش زنان از یک قرن پیش تا کنون داشته، چراغی که مادربزرگهای فمینیست ما در دوران مشروطه روشن کردند، هنوز خاموش نشده است. سرکوبهای حکومت و اشتباهات جنبش زنان اگرچه در دورههایی این جنبش را به رکود و سکوت کشانده اما زنان در این مسیر صدساله نشان دادهاند که هنوز به دنبال مطالباتشان هستند و هربار با شیوهای جدید آن را پیگیری میکنند.
جنبش زنان در ایران اگرچه پیشینهای به قدمت انقلاب مشروطه دارد، اما فقط در ۱۲ سالِ بین ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸، بود که توانست یک دورهی مستمرِ نهادسازی و پس از آن مطالبهمحوری و سازماندهی کارزارها و اعتراضهای جمعی برای احقاق حقوق زنان را در کارنامهی خود ثبت کند و خواستههای زنان را به صورت گسترده در عرصهی عمومی مطرح کند.
اهمیت به رسمیت شناختن فضای چند قطبیِ جامعهی ایران، توجه به ریشههای گوناگون انقلاب ۵۷، بحران حرکتهای اجتماعی در ایران، نقش کاتالیزوری جنبش زنان در مسیر به سوی دموکراسی و پارادوکس روحانیت در حفظ خویش و حفظ نظام از جمله نکاتی بودند که در کنفرانس «انقلاب ایران، پس از ۴۰ سال: گسستها و پیوستگیها» به آنها پرداخته شد.