کتابهای عامهپسندی که در مورد قدرت میخوانم حقیقتگویی را تجویز نمیکنند. توصیهی آنها این است که برای دستیابی به قدرت باید خیالپردازی کرد و بعد این خیالپردازیها را به دیگران فروخت. به صراحت میگویند که هیچکس حاضر به شنیدن حقیقت نیست، پس به آدمها چیزی را نگو که مایل به شنیدنش نیستند.
نظامیان آرژانتینی که در سال ۱۹۷۶ پس از کودتا علیه ایزابل پرون، رئیسجمهورِ وقت، قدرت را در دست گرفتند در «فرایند سازماندهیِ مجددِ ملی» ــ که بعدها به «جنگ کثیف» شهرت یافت ــ به آدمربایی، شکنجه و قتل مخالفان و دگراندیشان پرداختند. وقتی در سال ۱۹۸۳ بساط دیکتاتوریِ نظامیان برچیده شد، گروههای مدافع حقوق بشر، تعداد «ناپدیدشدگان قهری» را بین ۱۵ تا ۳۰ هزار نفر تخمین میزدند.
حرکات اعتراضی یکی از مسیرهای اصلی گذر به دموکراسی بودهاند. در این نوشتار با تکیه بر پژوهش دو سیاستشناس، نَمکیو کیم و اَلکس کروگر، به تشریح چهار شیوهای میپردازیم که از طریق آنها حرکات اعتراضی منجر به گذار به دموکراسی میشوند.
رابطهی بین اعتراض و گذار به دموکراسی چیست؟ آیا حرکات اعتراضی به ضرر گذار دموکراتیک هستند؟ آیا در شرایط آرام احتمال گذار به دموکراسی بیشتر است؟ علیرغم نوعی بدبینی نسبت به حرکات اعتراضی از دههی ۱۹۸۰، اغلب پژوهشهای انجامشده طی سه دههی گذشته حاکی از تأثیر مثبت حرکات اعتراضی بر احتمال شکلگیری دموکراسیها هستند.
مادامی که زنان در خط مقدم مبارزه هستند، جنبشهای تودهای شانس بیشتری برای موفقیت دارند و به احتمال زیاد به نظام دموکراتیک مساواتطلبانهتری منتهی خواهند شد. این یکی از دلایلی است که روشن میکند چرا اعتراضات کنونی بقای رژیم ایران را با تهدید مواجه کرده است.
عوامل پیدایش و تقویت دموکراسی کدامند؟ از بین طبقات و گروههای اجتماع، کدامیک در فرایند پیدایش و گذار به دموکراسی نقشی سرنوشتساز و تعیینکننده ایفا کردهاند؟