آرونداتی روی در سخنرانی پس از دریافت جایزهی صلح سیدنی در سال ۲۰۰۴ گفت: «خوب میدانیم که چیزی به اسم "بیصدایی" وجود ندارد، یا سکوتی عامدانه است یا نشنیدنی خودخواسته.» اما آنهایی که سکوت اختیار میکنند چه؟ و آنهایی که از حق آزادی بیان خود صرف نظر میکنند تا در عافیت باشند یا ثروتمندتر شوند یا شغل بهتری نصیبشان شود یا حتی فقط زنده بمانند؟
روزنامهنگاری محیط زیست نقش سیاسی مهمی بر عهده دارد. کسانی که میتوان آنها را روزنامهنگار متعهد خواند نه تنها میخواهند نشان دهند که مسائل محیط زیستی به غیر از روایت رسمی وجه دیگری نیز دارد بلکه به دنبال تأثیرگذاری بر نحوهی مواجهه با این مسائلاند و قصد مبارزهی سیاسی نیز دارند.
دانشگاهیان ترک برای باقی ماندن در دانشگاهها مجبور به نوعی همدستیِ ایدئولوژیک شدهاند. از زمانی که سرکوب آزادیهای مدنی در سال ۲۰۱۷ پس از کودتا شروع شد، دانشگاهیان احساس کردهاند که باید طوطیوار حرفهای دولت را تکرار کنند و همکارانشان را لو دهند، و حتی برای به زندان انداختن آنها فعالیت کنند، صرفاً برای این که شغل خود را حفظ کنند. اما مرزهایی وجود دارد که حتی مطیعترین دانشگاهیان هم آنها را زیر پا نخواهند گذاشت.
هنگامیکه ساکت میمانیم تا زندگی آسانتری داشته باشیم، مسلماً از سر بزدلیمان بوده است چون در واقع داریم اجازه میدهیم که دیدگاههای غیرقابل اعتماد زیر سؤال نروند و افرادی را که از ما شجاعتر بودهاند به حال خود رها میکنیم تا خودشان گلیمشان را از آب بیرون بکشند.
فکر کنید به کتابهایی که اعراب مسلمان پس از تسخیر ایران سوزاندند. دقت کنید، فقط کتابها نیستند که برای همیشه از بین رفتهاند؛ مسیرهای ادبیای که این کتابها و نویسندگانشان ساخته و پرداخته بودند نیز از میان رفته است. فکرش را بکنید، در بین این کتابها احتمالاً بسیاری از منابع نوشتاری شاهنامه را میشد پیدا کرد و اگر این کتابها باقی مانده بود چقدر تحقیق در مورد شاهنامه گستردهتر و دقیقتر میشد.
از انقلاب فرانسه به این سو که جامعهی غربی وارد دوران مدرنیته شد، شکل رابطهی قدرت و هنر هم تغییر کرد. حتی در آخرین شکل این رابطه که تا قرن بیستم میلادی ادامه داشت و حتی امروز نیز در برخی کشورها نظیر فرانسه همچنان رایج است، دولت وظیفهی قانونی دارد که مقداری از بودجهی مورد نیاز تولید آثار هنری را بپردازد، حتی اگر این هنر اعتراضی و در مخالفت با سیاستهای دولت باشد.