نسل جوانتر امروز دیگر نمیپذیرد که شرکتها به بهای کاهش رفاه و آسایش اجتماعی و فجایع زیستمحیطی به دنبال افزایش سود و بهرهوری باشند. میدانیم که اقتصاد بازار آزاد برای توسعهی بلندمدت و پیشرفت اجتماعی ضروری است. نباید نظام دیگری را جایگزین آن کنیم. اما سرمایهداری در ظاهر فعلی خود به انتهای خط رسیده است. و در صورتی که از درون اصلاح نشود، پابرجا نخواهد ماند.
تمام جنبشهای انقلابی و جنبشهای آزادیبخش ملی مدعی خلقِ زن و مردی نویناند. شهروند فرانسوی مظهر نوین بودن انقلاب فرانسه بود. انسان نوین شوروی یک کارگر بود و کمی بعد، کارگری شد که از فرط کار از دیگر کارگران پیشی میگرفت. الجزایری نوینِ مورد نظر فرانتس فانون جنگجویی بود که بعدها جای خود را به یک تروریست داد. پس از قرنها که یهودیان از زمین بیبهره مانده بودند، یهودی نوین، یک کشاورز مهاجر بود.
بیایید دیگر خود را گول نزنیم: اکثر سرمایهگذاران وقتی به حالِ خود رها شوند، نه به کرامت کارکنان اهمیت خواهند داد و نه در مبارزه با فاجعهی زیستمحیطی پیشگام خواهند شد. گزینهی دیگری وجود دارد: شرکتها را دموکراتیک کنیم؛ کار را کالا نپنداریم؛ انسانها را منبع نشماریم.
بازرگانان هلندی نخستین کسانی بودند که برگ چای را در سال 1609 به اروپا وارد کردند اما در اواخر دههی نخستِ 1700 کمپانی انگلیسی هند شرقی، که دولت با دادن امتیاز انحصاری از آن حمایت میکرد، بر آنچه به «تجارت کانتون» معروف شد سلطه یافت. در عصر طلایی قرن هیجدهم، چای نماد پایگاه شاخص تمدن چینی در جهان بود.
سقف بالای سرت، آسمان باشد یا چادری پلاستیکی... زمین زیر پایت، بام ساختمان «دیگران» باشد یا زمین موقوفهای که آسیه از آن بیرون رانده شد، داستان همان بحران مسکن و حق دسترس به آن برای گروههای کمبرخوردار یا بهحاشیه رانده شده است. مسئلهای جهانی که با کمی اغماض میتوان گفت در سراسر دنیا بر اساس منطقی یکسان تولید و بازتولید میشود.
آدام اسمیت از این مشکل شناختهشده تصور روشنی داشت، مشکلی که وقتی آدمها میکوشند زیرک، کارآمد و اخلاقی باشند با آن مواجه میشوند. او در ثروت ملل (۱۷۷۶) میگوید که نانوا از روی نیکخواهی نان نمیپزد بلکه به خاطر نفع شخصیاش نان میپزد. تردیدی نیست که منفعت همگانی وقتی میتواند حاصل شود که مردم در تعقیب آن چیزی هستند که به سادهترین طریق به دست میآید: نفع خود.