کسی که میتواند با چشم جان و نه صرفاً چشم ظاهر ببیند در شرف دست یافتن به حکمت است. احتمالاً وقتی ما مُردهایم به این قابلیت دست پیدا میکنیم، چه، تا زندهایم چشمِ ظاهر و بدن نمیگذارد جز با آن ببینیم. سعدی یک گام پیشتر میگذارد و این احتمال را در زندگی مطرح میکند و با این شعر وضعیت پارادوکسیِ بغرنجی را پیش میکشد.
در مثلث نویسنده، متن و خواننده، خواننده نیرویی خدایی دارد زیرا اگر او متن را نخوانَد، هیچچیز به وجود نخواهد آمد و نویسنده درون حروف بیجانِ متن خود گرفتار میماند. علاوه بر این، آغاز کار خواننده به پایان نگارش متن موکول نمیشود بلکه نویسنده به محض اینکه قلم برمیگیرد خوانندهی خود را در ذهن دارد و تصویر خواننده هرگز در جریان کار نگارش ناپدید نمیشود.
ژاله اصفهانی (۱۳۰۰ - ۱۳۸۶) از شاعران مهم معاصر است که جایگاهش آنگونه که باید در شعر فارسی شناخته شده نیست. در گفتگویی با فاطمه شمس، شاعر و استاد ادبیات فارسی در دانشگاه پنسیلوانیا، در مورد علل این جریان و اهمیت شعر اصفهانی جویا شدیم.
شجریان نمادی از آنچه بود که فرهنگ ایران را دلپذیر و سحرآمیز میساخت؛ پدیدهای که در رویارویی با خشکاندیشی و شرارت قدرتمندان به ما رموز خُرمی و امیدواری میآموخت و پیوند ما اکنونیان را با گذشتهی پُربار شعر و موسیقی ایران ژرفای تازهای میبخشید.
دریغ که ما انسانها استاد کشتن استعدادهای خویشتنایم. استعدادی که همیشه با ماست، بهقدری به نظرمان بدیهی میرسد که آن را به راحتی نادیده میگیریم و ارزشهای آن را نفی میکنیم. من البته از این فراتر رفته و سالها در درونم با شعر مبارزهی سرسختانهای کرده بودم! شاید بارها یک متن یا نامهی اداری را پاره میکردم و دوباره مینوشتم که شبیه یک قطعهی ادبی نباشد! بعدها در صدد یافتن علل مقاومتام در برابر شعر و ادبیات بر آمدم ...
پنجشنبه ۱۲ تیر مراسم دهمین دورهی جایزهی شعر ژاله اصفهانی با حضور شاعران و هنرمندان و علاقهمندان به شعر و ادبیات از نقاط مختلف جهان به صورت آنلاین برگزار شد. این جایزه که یکی از برنامههای بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی در لندن است هر سال در دو بخش شعر کلاسیک و آزاد، به شاعران جوان فارسیزبان ایرانی، افغانستانی و تاجیکستانی که کمتر از ۳۰ سال سن دارند تعلق میگیرد.