مسئول عادلانهتر کردن جامعه برای طبقاتِ فرودست کیست؟ رهبران سیاسیای که احتمالاً هیچ قرابتی با تجارب مردم عادی ندارند؟ بازاری که سود برایش اولویت دارد و نه امنیت و رفاه این طبقه؟ یا اینکه خودِ این طبقات فرودست بهتر میتوانند منافع گروههای فرودست را تأمین کنند؟
این که به نظرِ ما ارزش اصلیِ زمان گذشته، «سادگی» است نشان میدهد که نوستالژی به دنبال برآورده کردن چه نیازی است. میخواهم بگویم آنچه واقعاً در خیالپردازیهای پرحسرتمان به دنبالش هستیم سکون گذشته است.
هرچند گفتگو با این ۱۴ نفر نمیتواند تصویر کاملی از تجربهی زنان ایرانی در مورد حجاب ارائه کند، اما کوشیدهام با نشستن پای صحبت زنان بلوچ، ترک، همجنسگرا، دوجنسگرا و ترنسجندری که در شهرهای مختلف ایران، از قم و اصفهان و تهران تا اهواز و تبریز و زاهدان، زندگی کردهاند، بخش کوچکی از تجربههای کمتر شنیدهشده را ثبت کنم.
ما با جایی که در آن زاده شدیم تعریف نمیشویم، بلکه با راهی که در زندگی برمیگزینیم و میرویم تعریف میشویم. آیا انسان افغانستانی پیش از هرچیز یک انسان بیجا نیست که برای دور شدن از خشونت یا جستن موقعیتهای بهتر اقتصادی خانه را ترک میگوید، انسانی که ائتلافهای سیاسیاش برای آن است که پناهی بیابد؟