جنبشهای اجتماعی خصلت بیانی دارند. بعضی جنبشها موفق میشوند و تداوم پیدا میکنند، بعضی شکست میخورند یا محو میشوند. اما همهی جنبشها ــ فارغ از این که از چه منابع و استراتژیها و تاکتیکهایی استفاده میکنند و غایت و تأثیرشان چیست، با فن بیان سر و کار دارند تا توجه دیگران را جلب کنند، آنها را مورد خطاب قرار دهند، و ترغیب و متقاعدشان کنند.
تشبث به تبار آریایی در بسیاری از جوامع جهان در دو سدهی گذشته کم و بیش رایج بوده است. امروز اما بحث دربارهی تبار آریایی در هند از همه جا داغتر و پیچیدهتر است. سر این که چه کسی آریایی است، آریاییها از کجا و چطور آمدند، و تبار آریایی چه معنایی برای هویت ملی و سرنوشت سیاسی هند دارد، دعواست.
این نخستین جنبش سیاسی در جهان عرب است که آزادی زنان را، نه به حرف که به عمل، یکی از اهداف اصلی خود قرار داده بود: جنبش آزادیبخش ظفار. ماجرای ظُفار معمولاً از دریچهی معادلهها و مداخلههای بینالمللی در دوران جنگ سرد روایت میشود. حالا بعد از ۴۵ سال، تنها فیلم مستندی که از جنبش ظفار و حال و هوای مبارزان و سرودهای انقلابیشان به یادگار مانده در سینمایی کوچک در منهتن دوباره روی پرده رفته است: «زمان آزادسازی فرا رسید.»
احتمال اینکه فردی خود را «شهروند جهان» و عضوی از قبیلهی بشریت بشمارد برای چه کسی بیشتر است: آنکه در ناف نیویورک و لندن زندگی میکند، یا آن که در حاشیهی بیروت و موگادیشو سکونت دارد؟ یافتههای پژوهشی که اخیراً از سوی انجمن جامعهشناسی آمریکا تقدیر شد، توضیحات روشنگری در پاسخ به این پرسش ارائه میکند.
تا روز بیستم فروردین امسال نزدیک به ۴۳ درصد ایرانیها به اظهار خودشان به هموطنان سیلزدهشان کمک کرده بودند. این نتایج نظرسنجیای است که ایسپا در سراسر کشور انجام داد. بیش از ۱۷ درصد از کسانی که هنوز کاری نکرده بودند هم گفتند که طی روزهای آینده کمک خواهند کرد. این ارقام مایهی مباهات و افتخار است یا اسباب شرمساری و نگرانی؟ اصولاً ایرانیها کجای جغرافیای سخاوت و اعانت ایستادهاند؟ آیا تغییری در رفتار خیرخواهانهی مردم رخ داده است؟
یکی از پندهایی که از گذشته میشود گرفت این است که به ندرت کسی از گذشته پند میگیرد. اما با کمی زحمت میتوان گذشته را طوری ارایه کرد تا مخاطب پندی را که میخواهیم از آن بگیرد. برای چنینکاری لازم است اندکی از هنر جفتوجور کردن بهره برده باشیم، و همچنین خوب بتوانیم از پس جار زدن کاردستی تاریخیمان برآییم. نمونهها فراواناند؛ آخرینش داستان اِستِر است.