داستان زنانِ کرواتی که از شهر محصور ووکوار فرار کردند و در مدرسهای مستقر شدند که رهبر یوگسلاوی تیتو آن را بنیان نهاده بود اکنون تبدیل به نمایشی شده است که تأثیرات جنگ را از دیدگاه زنان نشان میدهد.
در ماههای اخیر در پی سلسله اتفاقاتی که با سرکوب اعتراضات سراسری آبانماه شروع شد و به شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی ختم شد، موجی از خشم، غم، ناامیدی و استیصال بخش بزرگی از جامعهی ایران را فراگرفت. سؤالی که این روزها بسیار تکرار میشود این است که چطور میتوان با این تجربهی تلخ جمعی مواجه شد؟ آیا در تجارب قبلی که ما و دیگران از سرگذراندهایم، درسها و امیدهایی برای این روزها یافت میشود؟ چگونه میتوان مقهور این تلخی و ناامیدی نشد؟
چگونه میتوان تجربههای زنان ده کشور از پنج قارهی جهان را در جمعآوری و نگهداری منابع تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در یک کتاب گرد آورد؟ آیا انتقال تاریخ اجتماعی زنان کشورهای مختلف از طریق تجربههای روایی در یک کتاب امکانپذیراست؟ آیا اساساً چنین تلاشی ضروری است؟ آیا موزههای زنان یا مکانهای تبارشناسی تاریخ اجتماعی زنان فضایی برای توسعهی رویکرد تعلیم و تربیت فمینیستی است؟ آیا نگاه جنسیتی به تعلیم و تربیت موجب تحول در حافظهی جمعی زنان میشود؟ اصولاً رویکرد جنسیتی و مباحث مربوط به جنبشهای فمینیستی چگونه از طریق حافظهی جمعی انعکاس مییابد؟
در این سه دهه تنها تعداد انگشتشماری از مسئولان حکومتِ سرکوبگر چائوشسکو به صورت قانونی مجازات شدهاند و تا کنون هیچ پروندهی جناییای در مورد دهها هزار کودکی که در شبکهی غیرانسانی بازداشتگاههای کودکان مورد آزار قرار گرفتند تشکیل نشده است. به نظر میرسد که اوضاع به زودی تغییر خواهد کرد.
من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظهی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیهی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.
فدریکو گارسیا لورکای در حال مرگ، به یکباره همچون یک عروسک خیمهشببازیِ بیتاروپود، به گودالی در یکی از بلوارهای اصلی مادرید فرو میافتد؛ یک ویولونیست پناهنده به دوربین رابرت کاپا خیره میشود؛ و چشمان زن جوانی که پابلو پیکاسو ۷۱ سال قبل آنها را ترسیم میکند، برای اولینبار در معرض نگاه خیرهی عموم گذاشته شدهاند.