دهها سال پس از انتشار نسخهی فرانسوی کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای وُسطی، در میانهی سدهی بیست میلادی، کتاب گوبینو به دست یکی از نویسندگان نکتهسنج اروپا افتاد. نویسندهی یادشده کتاب را با حیرت خواند و برخلاف گوبینو، از ملاحظهی شباهتهای «کتمان» با عادتهای رایج در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی ــ کشورهایی که استالینیسم بهتازگی به آن راه یافته بود ــ سخت شگفتزده شد.
در این شرایط، شاید برای هر تیمی سخت باشد که در برابر روسیه قرار بگیرد. برای لهستان اما سخت نیست؛ برای آنها محال است! لهستان در زمین سبز بازی مقابل روسیه به میدان نمیرود. این، مدنیترین شکلِ مبارزه با روسیه خواهد بود. هر چند زمان زیادی از سپتامبر ۱۹۳۹ گذشته اما به نظر میرسد که لهستان هنوز آن خاطره را فراموش نکرده است!
نکتهی مثبت جشنوارهی امسال حضور پررنگتر سینماگران زن بود. در چند سال اخیر، شاهد باز شدن تدریجی دری بودیم که بهطور سنتی به روی زنان بسته بود. این گشایش نشان داد که تبعیض جنسیتی که پیش از این آگاهانه یا ناآگاهانه بر نیمی از هنرمندان اعمال میشد تا چه حد جوامع بشری را از بخشی از هنر محروم ساخته بود.
در جریان جنگ جهانی دوم بیش از صدهزار نفر لهستانی راهی ایران شدند. عدهی کمی آنها در نهایت در ایران ماندند، ازدواج کردند و خانه و زندگی برای خود ساختند، روزنامه منتشر کردند، تئاتر و نمایشگاههای هنری و کنسرتهای موسیقی داشتند و رستوران و کافه و قنادی و آرایشگاه به راه انداختند. تبعیدیهای لهستانی در ایران، آنچنان که خود روایت کردهاند، از ایرانیان مهربانی و روی خوش دیدند. و گذر و حضورشان ردپای پررنگی در ایران باقی گذاشت.
من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظهی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیهی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.
روزنامهنگاران همیشه مشتاق مصاحبه با لخ والسا نیستند. پاسخهای او همیشه شفاف نیست، فهم منظورش میتواند دشوار باشد، و اعتماد به نفساش گاهی ناخوشایند است. با وجود این، این شخصیت پُرتناقض واقعاً جذاب است. او کارگر ساده و کمسوادی بود که به رهبریِ بزرگترین جنبش اجتماعی در کشورهای کمونیستی رسید؛ او رهبر فرهمندی بود که روشنفکران نامدارِ آن دوره را مجذوب خود کرد و هنوز هم همیشه خود را باهوشتر از دیگران میداند.