در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برخی از شرقشناسان نامدار بریتانیایی، روسی، فرانسوی و آلمانی به مطالعهی آیینهای بابی و بهائی روی آوردند. مهمترینِ آنان ادوارد جی. براون، پژوهشگر بریتانیایی، بود که ترجمهها و مقالات پرشمارش بر مطالعات بعدی در دنیای انگلیسیزبان در باب الهیات و تاریخِ این دو دین تأثیری ماندگار بر جای نهاد.
وویچِیخ اسمارزوفسکی، که با فیلم قبلی خود «نفرت» (۲۰۱۶) به شهرتی چشمگیر در لهستان دست یافته بود، این بار فساد کلیسای کاتولیک را دستمایهی آفرینش اثری کرده که خشم برخی از سیاستمداران محافظهکار حاکم بر لهستان را برانگیخته است. برای مثال، یاروسلاو سِلین، معاون وزیر فرهنگ لهستان، اسمارزوفسکی را به ترویج «کلیشههای منفی و برخورد نامنصفانه با کلیسا» متهم کرده است. مهمترین برنامهی خبریِ تلویزیون دولتی لهستان هم این فیلم را «حملهی بیرحمانه و نادرستِ دیگری به کلیسای کاتولیک» خوانده است. پاوِل سولوخ، رئیس ادارهی امنیت ملی، نیز در گفتگویی رادیویی، این فیلم را «پروپاگاندا» خوانده و با فیلمهای ضدیهودی در آلمان نازی مقایسه کرده است!
ایران در آغاز قرن هفدهم یکی از کشورهای پر قدرت سیاسی جهان بود، اما در کمتر از 200 سال و در قرن نوزده تبدیل بهجامعهای رو به زوال شد.
نزدیک به یک و نیم قرن پیش عبدالبهاء متوجه روند جهانى شدن بود و در پى جهانى کردن جامعهی بهائی
آیا میتوان با ایران داد و ستد کرد و نهادهای فاسد را تقویت نکرد؟ روابط تجاری شرکتهای خارجی با ایران رهبران این کشور را به ادامهی نقض حقوق بشر تشویق میکند یا بر توانمندی مردم میافزاید؟ در چه صورتی میتوان گفت که شرکتهای خارجی به اصول اخلاقی پایبند ماندهاند؟